20-12-2021، 18:20
عاشقانه های امیر حسین حسین زاده
جناب آقای #امیرحسین_حسین_زاده ، شاعر فارس زبان زاده ی 7 مردادِ سال 1377 در سیرجانِ کرمان هستن و در اونجا زندگی میکنن.
ایشون درحال حاضر نویسنده ادبی و خبرنگار حقوقی نشریه ی دریاکنار هستن.
جناب حسین زاده مدرک لیسانس شون رو تو زمینه ی الهیات و حقوق گرفتن و به مدت 10 ساله که تو عرصه ی شعر، فعالیت دارن.
مجموعه ی شعری ایشون به نام #بوی_تکرار در سال 97 توسط نشر پارسه چاپ و منتشر شده.
چشم هایم
مست می کنند
با مو های
شرابی ات،
رنگشان را اگر عوض نکنی
دائم الخمر می شوم...
#امیرحسین_حسین_زاده |
از آن لحظه ای که دیدمت
تا به امروز
صد ها شعر برای زیبایی ات گفته ام،
اشتباه نکن
من شاعری توانمند نیستم
این زیبایی توست که انتها ندارد...
#امیرحسین_حسین_زاده
وقتیکه تو را فقط در خواب هایم دارم
از بهشت میترسم,
جاییکه درآن
هیچ خوابی وجود ندارد...
#امیرحسین_حسین_زاده
هرچقدر هم که دور باشی
بغلت میکنم،
همان گونه که برکه ماه را...
#امیرحسین_حسین_زاده
می گویند
دنیا کوچک است،
میشنوم و گریه میکنم
این چه کوچک بودنیست
که حتی
اتفاقی هم،
تورا نمی بینم!
#امیرحسین_حسین_زاده
دل من! او به تو خندید فراموشش کن
ساقه ی عشق تو را چید فراموشش کن
گل امید تو در حسرت بوئیدنِ او
نا امیدانه پلاسید فراموشش کن
مثل یک کودک بی جربزه شد، میبینم
از رسیدن به تو ترسید فراموشش کن
نور خورشید نگاهش به خیابان هایت
دشمنی کرد و نتابید فراموشش کن
هی زدی حرف، زدی حرف، زدی حرف ولی
او به ساز تو نرقصید فراموشش کن
او که سرگرمِ کسی شد، تو چرا بی کاری؟
دلکم! بی غم و تردید ،فراموشش کن
#امیرحسین_حسین_زاده
خدایی با اینکه دلخورم ازت
میبوسم عکساتو محکم همیشه
یه سرم به من بزن بی معرفت
مگه از تو آخه چیزی کم میشه
#امیرحسین_حسین_زاده
امشب از لطف تو در شهر قیامت شده است
دیدن روی تو یک جور عبادت شده است
#امیرحسین_حسین_زاده
خورشیدی..
رفت و آمدت
هر دو زیباست
دست میکشم لای موهای قرمزَت
وَ طلای سرخ خطابشان میکنم،
زعفرانها حسودی میکنند،
با دستهایم
بریل های کف دستت
را خط به خط
میخوانم.
کدام کتابفروشی
چنین کتابی دارد؟
با دقت نگاهت می کنم
تمام رخ وَ یا نیم رخ،
فرقی ندارد
ماه
کامل و هلال اش
هر دو زیباست
#امیرحسین_حسین_زاده
نبض من با تپش قلب تو تنظیم شده
هجرت از من به تو شالوده تقویم شده
مدتی هست به جز عشق نگفتم سخنی
دفترم بستر اینگونه مفاهیم شده.
درد عشق است مرا هیچ مسکن نفرست
مرض عشق من انگار که بد خیم شده
عکسی از نیمرخت دیدم و گفتم که عجب
مثل این است که ماه از وسطش نیم شده
نفسم باز پس افتاد از این فکر که، وای
نکند با دگری چشم تو تقسیم شده
#امیرحسین_حسین_زاده
تا تو هستی کنارم
دلگیری غروب جمعه
مانند نحسی سیزدهمِ فروردین
دروغی بیش نیست
#امیرحسین_حسین_زاده
رفتی و غم می وزد در این دیار لعنتی
سر نمی آید چرا این انتظار لعنتی
شرط بستم بر نمی گردی و دارم آرزو-
-من ببازم عاقبت در این قمار لعنتی
خسته ام از حبس حرف دل، گلو! کاری بکن
کِی به دادم می رسد پس این هوار لعنتی
گفته بودی با بهاران میرسی پیشم ولی
پس چرا دیگر نمی آید بهار لعنتی
ساده گفتم: بی تو می میرم وَ می دانی که من
عاری ام از هر دروغ و هر شعار لعنتی
دورم از او دوستی اش را نمی بینم چرا
شاکی ام از این دروغت روزگار لعنتی
#امیرحسین_حسین_زاده
دور ترین نقطه ی دنیا هم که باشم ،
خودم را به آغوشت می رسانم
"هیچ جا خانه ی خودِ آدم نمیشود"...
#امیرحسین_حسین_زاده
با دقت نگاهت می کنم
تمام رخ وَ یا نیم رخ،
فرقی ندارد
ماه
کامل و هلالش
هر دو زیباست
#امیرحسین_حسین_زاده
صبح
چه زيباست
چشم هايت را باز که می کنی
ياد كسی
خواهی افتاد
كه شبِ قبل
از دوست داشتنش
خوابت نميبرد
#امیرحسین_حسین_زاده
جرمم اینگونه نوشتند که عاشق شده است
هدف این بود که در چشم تو مظنون شوم
#امیرحسین_حسین_زاده
آن قسمتی از
شروعِ صبح را
دوست دارم که باید
به تو
فکر کرد...
#امیرحسین_حسین_زاده
يا شهر كوچك است
و يا من زياد با تو قدم زده ام
نميدانم اينجا همه چيز
بــوےتــڪرار مي دهد"
#امیرحسین_حسین_زاده
از کتاب #بوی_تکرار
میزنم قابی به دیوار دلم ای خوبِ من
طرحِ لبخند تو در این قاب میچسبد فقط...
#امیرحسین_حسین_زاده
وَ زنده ام که ببینم تورا فقط هر بار
تو شعر خوب خدایی نمیشوی تکرار
#امیرحسین_حسین_زاده
فکر میکنم
بهتر است این را بدانی :
چند وقتی میشود
اسم کوچک تو
راز بزرگ من است...
#امیرحسین_حسین_زاده
.دارو ندارم تویی
در خیال دارمَت
در کنارم نه...
#امیرحسین_حسین_زاده
آن قسمتی از
شروعِ صبح را
دوست دارم که باید
به تو
فکر کرد...
#امیرحسین_حسین_زاده
برای آمدنت
قلبم را
به وسعت یک شهر خالی کردم
آمدی
نماندی!
رفتی
حالا من مانده ام
و قلبی که انگار
یک شهر از آن رفته است...
#عشق_نافرجام_من
#امیرحسین_حسین_زاده
درشهرعشقت
کورشدن میارزد،اگردستانت
عصای سفیدمن بشوند ...
#امیرحسین_حسین_زاده
اگر دستانم را از دست بدهم
تو مرا بغل خواهی کرد
اگر پاهایم را از دست بدهم
با ویلچر کنارت میدوم
اما نازنین!
اگر اگر تکّلم نباشد
زبان اشاره ناتوان است
شعر های قلبم را برایت ترجمه کند...
#امیرحسین_حسین_زاده
بدون شک
کاسه ای زیر نیم کاسه است
تو داری روز به روز زیبا تر میشوی،
با این حساب شعر هایم از زیبایی ات عقب میافتند
تو ساده حرف میزنی اما من شعر میشنوم،
بگو تا بدانم
من زیادی عاشق هستم
و یا تو زیادی شاعر؟
خوشحالم از اینکه
زبانم میگیرد
همیشه دوستت دارم را از من مشدد میشنوی
حتما کاسه ای زیر نیم کاسهاست
مگر میشود چند بار عاشقت بشوم؟!
#امیرحسین_حسین_زاده
گفتم شاعرم!
گفت : دوست دارم کتاب شعرت را ورق بزنم
گفتم:
دست بکش لای موهایت...
#امیرحسین_حسین_زاده
《او اگر نبود
میخواستم با چه کسی رقابت کنم؟》
این سوال را
ماه درخشان هرشب
وقتی تورا میبیند
از خودش میپرسد
#امیرحسین_حسین_زاده
وَ تو بسیار برایم محترمی
از در که آمدی
قلبم به احترامت
ایستاد...
#امیرحسین_حسین_زاده
کسی چه میداند
شاید یلدا،
وقت اضافهی روزگار است
برای گفتن دوستت دارم های در دل مانده...
#امیرحسین_حسین_زاده
جناب آقای #امیرحسین_حسین_زاده ، شاعر فارس زبان زاده ی 7 مردادِ سال 1377 در سیرجانِ کرمان هستن و در اونجا زندگی میکنن.
ایشون درحال حاضر نویسنده ادبی و خبرنگار حقوقی نشریه ی دریاکنار هستن.
جناب حسین زاده مدرک لیسانس شون رو تو زمینه ی الهیات و حقوق گرفتن و به مدت 10 ساله که تو عرصه ی شعر، فعالیت دارن.
مجموعه ی شعری ایشون به نام #بوی_تکرار در سال 97 توسط نشر پارسه چاپ و منتشر شده.
چشم هایم
مست می کنند
با مو های
شرابی ات،
رنگشان را اگر عوض نکنی
دائم الخمر می شوم...
#امیرحسین_حسین_زاده |
از آن لحظه ای که دیدمت
تا به امروز
صد ها شعر برای زیبایی ات گفته ام،
اشتباه نکن
من شاعری توانمند نیستم
این زیبایی توست که انتها ندارد...
#امیرحسین_حسین_زاده
وقتیکه تو را فقط در خواب هایم دارم
از بهشت میترسم,
جاییکه درآن
هیچ خوابی وجود ندارد...
#امیرحسین_حسین_زاده
هرچقدر هم که دور باشی
بغلت میکنم،
همان گونه که برکه ماه را...
#امیرحسین_حسین_زاده
می گویند
دنیا کوچک است،
میشنوم و گریه میکنم
این چه کوچک بودنیست
که حتی
اتفاقی هم،
تورا نمی بینم!
#امیرحسین_حسین_زاده
دل من! او به تو خندید فراموشش کن
ساقه ی عشق تو را چید فراموشش کن
گل امید تو در حسرت بوئیدنِ او
نا امیدانه پلاسید فراموشش کن
مثل یک کودک بی جربزه شد، میبینم
از رسیدن به تو ترسید فراموشش کن
نور خورشید نگاهش به خیابان هایت
دشمنی کرد و نتابید فراموشش کن
هی زدی حرف، زدی حرف، زدی حرف ولی
او به ساز تو نرقصید فراموشش کن
او که سرگرمِ کسی شد، تو چرا بی کاری؟
دلکم! بی غم و تردید ،فراموشش کن
#امیرحسین_حسین_زاده
خدایی با اینکه دلخورم ازت
میبوسم عکساتو محکم همیشه
یه سرم به من بزن بی معرفت
مگه از تو آخه چیزی کم میشه
#امیرحسین_حسین_زاده
امشب از لطف تو در شهر قیامت شده است
دیدن روی تو یک جور عبادت شده است
#امیرحسین_حسین_زاده
خورشیدی..
رفت و آمدت
هر دو زیباست
دست میکشم لای موهای قرمزَت
وَ طلای سرخ خطابشان میکنم،
زعفرانها حسودی میکنند،
با دستهایم
بریل های کف دستت
را خط به خط
میخوانم.
کدام کتابفروشی
چنین کتابی دارد؟
با دقت نگاهت می کنم
تمام رخ وَ یا نیم رخ،
فرقی ندارد
ماه
کامل و هلال اش
هر دو زیباست
#امیرحسین_حسین_زاده
نبض من با تپش قلب تو تنظیم شده
هجرت از من به تو شالوده تقویم شده
مدتی هست به جز عشق نگفتم سخنی
دفترم بستر اینگونه مفاهیم شده.
درد عشق است مرا هیچ مسکن نفرست
مرض عشق من انگار که بد خیم شده
عکسی از نیمرخت دیدم و گفتم که عجب
مثل این است که ماه از وسطش نیم شده
نفسم باز پس افتاد از این فکر که، وای
نکند با دگری چشم تو تقسیم شده
#امیرحسین_حسین_زاده
تا تو هستی کنارم
دلگیری غروب جمعه
مانند نحسی سیزدهمِ فروردین
دروغی بیش نیست
#امیرحسین_حسین_زاده
رفتی و غم می وزد در این دیار لعنتی
سر نمی آید چرا این انتظار لعنتی
شرط بستم بر نمی گردی و دارم آرزو-
-من ببازم عاقبت در این قمار لعنتی
خسته ام از حبس حرف دل، گلو! کاری بکن
کِی به دادم می رسد پس این هوار لعنتی
گفته بودی با بهاران میرسی پیشم ولی
پس چرا دیگر نمی آید بهار لعنتی
ساده گفتم: بی تو می میرم وَ می دانی که من
عاری ام از هر دروغ و هر شعار لعنتی
دورم از او دوستی اش را نمی بینم چرا
شاکی ام از این دروغت روزگار لعنتی
#امیرحسین_حسین_زاده
دور ترین نقطه ی دنیا هم که باشم ،
خودم را به آغوشت می رسانم
"هیچ جا خانه ی خودِ آدم نمیشود"...
#امیرحسین_حسین_زاده
با دقت نگاهت می کنم
تمام رخ وَ یا نیم رخ،
فرقی ندارد
ماه
کامل و هلالش
هر دو زیباست
#امیرحسین_حسین_زاده
صبح
چه زيباست
چشم هايت را باز که می کنی
ياد كسی
خواهی افتاد
كه شبِ قبل
از دوست داشتنش
خوابت نميبرد
#امیرحسین_حسین_زاده
جرمم اینگونه نوشتند که عاشق شده است
هدف این بود که در چشم تو مظنون شوم
#امیرحسین_حسین_زاده
آن قسمتی از
شروعِ صبح را
دوست دارم که باید
به تو
فکر کرد...
#امیرحسین_حسین_زاده
يا شهر كوچك است
و يا من زياد با تو قدم زده ام
نميدانم اينجا همه چيز
بــوےتــڪرار مي دهد"
#امیرحسین_حسین_زاده
از کتاب #بوی_تکرار
میزنم قابی به دیوار دلم ای خوبِ من
طرحِ لبخند تو در این قاب میچسبد فقط...
#امیرحسین_حسین_زاده
وَ زنده ام که ببینم تورا فقط هر بار
تو شعر خوب خدایی نمیشوی تکرار
#امیرحسین_حسین_زاده
فکر میکنم
بهتر است این را بدانی :
چند وقتی میشود
اسم کوچک تو
راز بزرگ من است...
#امیرحسین_حسین_زاده
.دارو ندارم تویی
در خیال دارمَت
در کنارم نه...
#امیرحسین_حسین_زاده
آن قسمتی از
شروعِ صبح را
دوست دارم که باید
به تو
فکر کرد...
#امیرحسین_حسین_زاده
برای آمدنت
قلبم را
به وسعت یک شهر خالی کردم
آمدی
نماندی!
رفتی
حالا من مانده ام
و قلبی که انگار
یک شهر از آن رفته است...
#عشق_نافرجام_من
#امیرحسین_حسین_زاده
درشهرعشقت
کورشدن میارزد،اگردستانت
عصای سفیدمن بشوند ...
#امیرحسین_حسین_زاده
اگر دستانم را از دست بدهم
تو مرا بغل خواهی کرد
اگر پاهایم را از دست بدهم
با ویلچر کنارت میدوم
اما نازنین!
اگر اگر تکّلم نباشد
زبان اشاره ناتوان است
شعر های قلبم را برایت ترجمه کند...
#امیرحسین_حسین_زاده
بدون شک
کاسه ای زیر نیم کاسه است
تو داری روز به روز زیبا تر میشوی،
با این حساب شعر هایم از زیبایی ات عقب میافتند
تو ساده حرف میزنی اما من شعر میشنوم،
بگو تا بدانم
من زیادی عاشق هستم
و یا تو زیادی شاعر؟
خوشحالم از اینکه
زبانم میگیرد
همیشه دوستت دارم را از من مشدد میشنوی
حتما کاسه ای زیر نیم کاسهاست
مگر میشود چند بار عاشقت بشوم؟!
#امیرحسین_حسین_زاده
گفتم شاعرم!
گفت : دوست دارم کتاب شعرت را ورق بزنم
گفتم:
دست بکش لای موهایت...
#امیرحسین_حسین_زاده
《او اگر نبود
میخواستم با چه کسی رقابت کنم؟》
این سوال را
ماه درخشان هرشب
وقتی تورا میبیند
از خودش میپرسد
#امیرحسین_حسین_زاده
وَ تو بسیار برایم محترمی
از در که آمدی
قلبم به احترامت
ایستاد...
#امیرحسین_حسین_زاده
کسی چه میداند
شاید یلدا،
وقت اضافهی روزگار است
برای گفتن دوستت دارم های در دل مانده...
#امیرحسین_حسین_زاده