10-07-2021، 19:33
آیا مطابقه (تطابق) با تضاد یکی است؟
"مطابقه" در لغت به معنی برابر کردن و دو چیز را در مقابل یکدیگر انداختن است و در اصطلاح بدیع آن است که دو کلمه را که در معنی متضاد یکدیگرند در سخن بیاورند. مانند کلمات "شکر" و "شکایت" در بیت زیر:
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفۀ هستی رقم نخواهد ماند
(حافظ، 1376: 148)
در این بیت علاوه بر "شکر" و "شکایت"، "نیک" و "بد" نیز با هم متضاد هستند. کلمهها دارای متضادهای مختلفی هستند و بستگی دارد که در چه جملهای و در کنار چه کلماتی به کار روند. به عبارت بهتر در زنجیرۀ گفتار چه رابطه هم نشینی با کلمات دیگر برقرار نمایند. در بیت زیر "شکر" با "کفر" متضاد است زیرا در این بیت معنی ضدیت با آن برقرار کرده است:
شُکرِ نعمت، نعمتت افزون کند
کُفر نعمت از کفت بیرون کند
(انوشه، 1381: 125)
بعضی از علمای بدیع "مطابقه" و "تضاد" را قسمتی جداگانه از صنایع بدیع نشمرده و آن را داخل مراعات نظیر و تناسب قرار دادهاند. به این ملاحظه ممکن است، اشیاء متضاد را نیز از نظر ادبی داخل امور متناسب قرار بدهیم؛ زیرا ممکن است از شنیدن چیزی ضد آن نیز به ذهن خطور کند. بدین سبب است که میگویند اشیاء به ضد خود شناخته میشوند "و بضدها تتبین الاشیاء". هم به همین جهت است که تضاد را هم از نوع تناسب و ملازمت، در فلسفه یکی از اسباب تداعی معانی و انتقال افکار شمردهاند (همایی، 1376: 274).
مثل این جمله سعدی: "گدای نیک انجام به از پادشاه بدفرجام" ß نیک ¹ بد. گدا ¹ پادشاه
و این بیت سنایی:
چه باید نازش و نالش بر اقبالی و ادباری
که تا بر هم زنی دیده نه این بینی نه آن بینی
نازش ¹ نالش اقبال ¹ ادبار
بحث "مطابقه" در بدیع و "تضاد" در دستور اگر چه در اصل یکی است و هر دو به رابطۀ تضاد بین واژگان برمیگردد، امّا گاهی در "مطابقه" تضادهایی برقرار میشود که تشخیص آن با کمی مشکل رو به رو میشود؛ زیرا بحث دستور، کاربردیتر است و اهل زبان با آن بیشتر سرو کار دارند. پس از نظر آنان واژگانی متضادند که در دستورزبان یا در دایرۀ واژگانیشان به کار رفته باشند. مثلاً در بحث طباق اهل بدیع چهار عنصر: "آب"، "باد"، "خاک"، "آتش" را ضد هم میدانند و در صورت کاربرد آن در سخنی معتقد به آرایۀ طباق هستند؛ ولی در دستور زبان و بین اهل زبان "باد" به عنوان تضاد "خاک" یا "آتش" کاربرد ندارد.
پس این سؤال را که "آیا مطابقه و تضاد یکی است؟" میتوان اینگونه پاسخ داد: تمام کلماتی که از نظر دستور زبان با هم رابطۀ تضاد دارند، میتوانند در صورت کاربرد در جملهای با هم رابطۀ طباق نیز برقرار سازند؛ امّا تمام آنچه بدیعنویسان به عنوان طباق در نظر میگیرند، اهل زبان آن را به عنوان تضاد در نظر نمیگیرند. همچنین در طباق باید دو کلمۀ ضد هم حتماً در کنار هم قرار گیرند؛ ولی در بحث دستور باید ضدی برای آن در خارج از جمله بیابیم.
"مطابقه" در لغت به معنی برابر کردن و دو چیز را در مقابل یکدیگر انداختن است و در اصطلاح بدیع آن است که دو کلمه را که در معنی متضاد یکدیگرند در سخن بیاورند. مانند کلمات "شکر" و "شکایت" در بیت زیر:
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفۀ هستی رقم نخواهد ماند
(حافظ، 1376: 148)
در این بیت علاوه بر "شکر" و "شکایت"، "نیک" و "بد" نیز با هم متضاد هستند. کلمهها دارای متضادهای مختلفی هستند و بستگی دارد که در چه جملهای و در کنار چه کلماتی به کار روند. به عبارت بهتر در زنجیرۀ گفتار چه رابطه هم نشینی با کلمات دیگر برقرار نمایند. در بیت زیر "شکر" با "کفر" متضاد است زیرا در این بیت معنی ضدیت با آن برقرار کرده است:
شُکرِ نعمت، نعمتت افزون کند
کُفر نعمت از کفت بیرون کند
(انوشه، 1381: 125)
بعضی از علمای بدیع "مطابقه" و "تضاد" را قسمتی جداگانه از صنایع بدیع نشمرده و آن را داخل مراعات نظیر و تناسب قرار دادهاند. به این ملاحظه ممکن است، اشیاء متضاد را نیز از نظر ادبی داخل امور متناسب قرار بدهیم؛ زیرا ممکن است از شنیدن چیزی ضد آن نیز به ذهن خطور کند. بدین سبب است که میگویند اشیاء به ضد خود شناخته میشوند "و بضدها تتبین الاشیاء". هم به همین جهت است که تضاد را هم از نوع تناسب و ملازمت، در فلسفه یکی از اسباب تداعی معانی و انتقال افکار شمردهاند (همایی، 1376: 274).
مثل این جمله سعدی: "گدای نیک انجام به از پادشاه بدفرجام" ß نیک ¹ بد. گدا ¹ پادشاه
و این بیت سنایی:
چه باید نازش و نالش بر اقبالی و ادباری
که تا بر هم زنی دیده نه این بینی نه آن بینی
نازش ¹ نالش اقبال ¹ ادبار
بحث "مطابقه" در بدیع و "تضاد" در دستور اگر چه در اصل یکی است و هر دو به رابطۀ تضاد بین واژگان برمیگردد، امّا گاهی در "مطابقه" تضادهایی برقرار میشود که تشخیص آن با کمی مشکل رو به رو میشود؛ زیرا بحث دستور، کاربردیتر است و اهل زبان با آن بیشتر سرو کار دارند. پس از نظر آنان واژگانی متضادند که در دستورزبان یا در دایرۀ واژگانیشان به کار رفته باشند. مثلاً در بحث طباق اهل بدیع چهار عنصر: "آب"، "باد"، "خاک"، "آتش" را ضد هم میدانند و در صورت کاربرد آن در سخنی معتقد به آرایۀ طباق هستند؛ ولی در دستور زبان و بین اهل زبان "باد" به عنوان تضاد "خاک" یا "آتش" کاربرد ندارد.
پس این سؤال را که "آیا مطابقه و تضاد یکی است؟" میتوان اینگونه پاسخ داد: تمام کلماتی که از نظر دستور زبان با هم رابطۀ تضاد دارند، میتوانند در صورت کاربرد در جملهای با هم رابطۀ طباق نیز برقرار سازند؛ امّا تمام آنچه بدیعنویسان به عنوان طباق در نظر میگیرند، اهل زبان آن را به عنوان تضاد در نظر نمیگیرند. همچنین در طباق باید دو کلمۀ ضد هم حتماً در کنار هم قرار گیرند؛ ولی در بحث دستور باید ضدی برای آن در خارج از جمله بیابیم.