14-11-2020، 11:06
نیکُلای الکساندروویچ رومانوف یا نیکلای دوم (به روسی:Никола́й II یا Никола́й Алекса́ндрович Рома́нов) (زاده ۱۸ مه ۱۸۶۸ – مرگ ۱۷ ژوئیه ۱۹۱۸) واپسین تزار روسیه، پادشاه لهستان و دوک بزرگ فنلاند بود. لقب کامل او «نیکولای دوم، امپراتور و فرمانروای مطلق سراسر روسیه» بود. او از سال ۱۸۹۴ تا ۱۹۱۷ – که ناچار به کنارهگیری شد – حکومت کرد. او نشان داد که از اداره کشور آشوبزدهاش و نیز ارتش که درگیر جنگ جهانی اول بود ناتوان است. فرمانروایی او با انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به پایان رسید. چند ماه پس از این انقلاب، نیکلای و خانوادهاش به دست بلشویکها کشته شدند. کلیسای ارتدکس روسیه پس از تقدیس نیکلای، وی را نیکلای «قدیس رنجکشیده» خواند.
نیکلای دوم بزرگترین پسر امپراتور الکساندر سوم بود و در سنپترزبورگ چشم به جهان گشود. مادرش ماریا فیودوروونا به پسرش بسیار نزدیک بود.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
او هنگامی که شانزدهساله بود شیفته شاهدخت آلکساندرا شد. شاهدخت آلکساندرا دختر لویی چهارم (گرانددوک ایالت هسه) و نوه دختری ملکه پرآوازه انگلستان ملکه ویکتوریا بود که در آن زمان تنها ۱۲ سال داشت. پدر و مادر نیکلای دوم با این زناشویی همداستان نبودند و دوست داشتند پسرشان در راستای پیمان اتحاد با فرانسه با شاهدختی از فرانسه پیمان زناشویی ببندد.
نیکلای در جوانی سفری به ژاپن کرد. او در آنجا در حال بازدید از یک نیایشگاه بود که یکی از باورمندان آنجا که تاب بودن یک ناباور را در نیایشگاه نداشت با شمشیر بدو تاخت که با واکنش بههنگام پسرخالهاش جان بهدر برد و تنها پیشانی نیکلای زخمی شد. این رویداد به کینه او از ژاپن انجامید که یکی از نتایجش، وقوع جنگ روسیه و ژاپن در سالهای ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۵ میلادی بود.
به دنبال ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند به دست یک ملیگرای صرب در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ میلادی، نیکلای دوم در آغاز جنگ برای پشتیبانی از صربستان دودل بود چون میدانست جنگ با امپراتوری اتریش-مجارستان به معنای جنگ با امپراتوری آلمان است. از سوی دیگر در آن زمان، جو پاناسلاویسم (اسلاو گرایی) در منطقه وجود داشت. این جو، سبب پشتیبانی روسها از صربها شد. بسیج نیروی روسها و پیشرویشان به سوی مرزهای امپراتوری اتریش-مجارستان، به مداخله امپراتوری آلمان که با امپراتوری اتریش-مجارستان پیمان دفاعی داشتند انجامید و شعلههای جنگ زبانه کشید. روسها اگرچه در برابر امپراتوری عثمانی و امپراتوری اتریش-مجارستان به پیروزیهایی دستیافتند، ولی توانایی برابری مقابل امپراتوری آلمان را نداشتند و کار در جبهه شرق به کندی پیش میرفت. سرانجام نیکلای دوم به این اندیشه افتاد که خودش شخصاً اداره جنگ را در دست گیرد. در نتیجه بر خلاف اندرز رایزنان، پسرخالهاش گرانددوک نیکلای که جنگسالاری ورزیده بود را کنار گذاشت و خودش جای او را در فرماندهی جنگ گرفت. پیامدش این بود که روسیه به سرعت لهستان را از دست داد. همچنین دوری نیکلای دوم از پایتخت سبب شد که نتواند جلوی پیشروی انقلاب را بگیرد. اداره دولت به دست شاهدخت آلکساندرا افتاده بود. شاهدخت آلکساندرا در نزد تودههای مردم، یک آلمانی نه چندان خوشنام بود. همچنین راسپوتین در امور کشورداری دخالت میکرد. تزار نیز، سفارش کسانش را برای کنار گذاشتن راسپوتین نمیپذیرفت. گسترش شایعهها دربارهٔ رابطه شاهدخت آلکساندرا با راسپوتین به خشم گروهی از درباریان و سپس به کشتهشدن راسپوتین به دست گروهی از ایشان در ۱۶ دسامبر ۱۹۱۶ انجامید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تزار از همسرش شاهدخت آلکساندرا چهار دختر و یک پسر داشت. پسرش الکسی به بیماری هموفیلی دچار بود. تزار با توجه به موقعیت شکنندهاش این بیماری را از مردم پنهان میکرد. همسرش شاهدخت آلکساندرا چون از درمان پسرش ناامید شده بود، به عرفان و صوفیگری روی آوردهبود و به مقدسین گرایش پیدا کردهبود. یکی از این مردان مقدس گریگوری راسپوتین بود که در بهبود پسرش گویا به کامیابیهایی رسید.
نیکلای دوم بزرگترین پسر امپراتور الکساندر سوم بود و در سنپترزبورگ چشم به جهان گشود. مادرش ماریا فیودوروونا به پسرش بسیار نزدیک بود.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

او هنگامی که شانزدهساله بود شیفته شاهدخت آلکساندرا شد. شاهدخت آلکساندرا دختر لویی چهارم (گرانددوک ایالت هسه) و نوه دختری ملکه پرآوازه انگلستان ملکه ویکتوریا بود که در آن زمان تنها ۱۲ سال داشت. پدر و مادر نیکلای دوم با این زناشویی همداستان نبودند و دوست داشتند پسرشان در راستای پیمان اتحاد با فرانسه با شاهدختی از فرانسه پیمان زناشویی ببندد.
نیکلای در جوانی سفری به ژاپن کرد. او در آنجا در حال بازدید از یک نیایشگاه بود که یکی از باورمندان آنجا که تاب بودن یک ناباور را در نیایشگاه نداشت با شمشیر بدو تاخت که با واکنش بههنگام پسرخالهاش جان بهدر برد و تنها پیشانی نیکلای زخمی شد. این رویداد به کینه او از ژاپن انجامید که یکی از نتایجش، وقوع جنگ روسیه و ژاپن در سالهای ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۵ میلادی بود.
به دنبال ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند به دست یک ملیگرای صرب در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ میلادی، نیکلای دوم در آغاز جنگ برای پشتیبانی از صربستان دودل بود چون میدانست جنگ با امپراتوری اتریش-مجارستان به معنای جنگ با امپراتوری آلمان است. از سوی دیگر در آن زمان، جو پاناسلاویسم (اسلاو گرایی) در منطقه وجود داشت. این جو، سبب پشتیبانی روسها از صربها شد. بسیج نیروی روسها و پیشرویشان به سوی مرزهای امپراتوری اتریش-مجارستان، به مداخله امپراتوری آلمان که با امپراتوری اتریش-مجارستان پیمان دفاعی داشتند انجامید و شعلههای جنگ زبانه کشید. روسها اگرچه در برابر امپراتوری عثمانی و امپراتوری اتریش-مجارستان به پیروزیهایی دستیافتند، ولی توانایی برابری مقابل امپراتوری آلمان را نداشتند و کار در جبهه شرق به کندی پیش میرفت. سرانجام نیکلای دوم به این اندیشه افتاد که خودش شخصاً اداره جنگ را در دست گیرد. در نتیجه بر خلاف اندرز رایزنان، پسرخالهاش گرانددوک نیکلای که جنگسالاری ورزیده بود را کنار گذاشت و خودش جای او را در فرماندهی جنگ گرفت. پیامدش این بود که روسیه به سرعت لهستان را از دست داد. همچنین دوری نیکلای دوم از پایتخت سبب شد که نتواند جلوی پیشروی انقلاب را بگیرد. اداره دولت به دست شاهدخت آلکساندرا افتاده بود. شاهدخت آلکساندرا در نزد تودههای مردم، یک آلمانی نه چندان خوشنام بود. همچنین راسپوتین در امور کشورداری دخالت میکرد. تزار نیز، سفارش کسانش را برای کنار گذاشتن راسپوتین نمیپذیرفت. گسترش شایعهها دربارهٔ رابطه شاهدخت آلکساندرا با راسپوتین به خشم گروهی از درباریان و سپس به کشتهشدن راسپوتین به دست گروهی از ایشان در ۱۶ دسامبر ۱۹۱۶ انجامید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

تزار از همسرش شاهدخت آلکساندرا چهار دختر و یک پسر داشت. پسرش الکسی به بیماری هموفیلی دچار بود. تزار با توجه به موقعیت شکنندهاش این بیماری را از مردم پنهان میکرد. همسرش شاهدخت آلکساندرا چون از درمان پسرش ناامید شده بود، به عرفان و صوفیگری روی آوردهبود و به مقدسین گرایش پیدا کردهبود. یکی از این مردان مقدس گریگوری راسپوتین بود که در بهبود پسرش گویا به کامیابیهایی رسید.