02-04-2020، 9:20
جلو چشمم تو خیابون یکی تصادف کرد مُرد...چشماش باز مونده بود

|
ترسناک ترین اتفاقی که براتون تو خونه یا هر جای دیگه ای افتاد چی بود؟ |
||||||||||||||||||||
02-04-2020، 9:20
جلو چشمم تو خیابون یکی تصادف کرد مُرد...چشماش باز مونده بود
![]()
04-04-2021، 7:59
ی نفرداشت جون میداد دستشو گرفته بودم که یهو مُرد
04-04-2021، 9:02
جدا از اتفاقات عجیب و جنی...
دو تا مرد کتکم میزدن اون یکی اومد منو بکشه پرید روم ولی اون یکی نزاشت!
04-04-2021، 9:35
یه سوسک تو دسشویی بود و من تنها در خانه._.
آها این بد تر بود داشتم اسکیت بازی میکردم از پشت دوچرخه بهم زد پام رفت تو چاله خوردم زمین دستم در رفت مجبور شدم آتل بگیرم فک کنم تازه رفته بودم کلاس ۶ سالم بود
تاحالا اتفاق وحشتناک اونجور بد برام نیفتاده
04-04-2021، 10:24
یبار از سر صف تو کلاس اول شاشیدم :|
04-04-2021، 17:54
خاب
خونه ما نبش کوچه س و اون کوچه بغل خونه یه کوچه ۶ متریه و کلا یه خونه فقط تو کوچه س و بعدش همش باغه . صاحب اون خونه یه دختر بچهِ ۶ ۷ ساله داره؛ یه شب دقیقا یادم نمیاد کی بود ولی یادم میاد هوا سرد بود فکر کنم اواسط پاییز بود ساعت حدودا ۱۱ نیمِ شب بود منو مامانم بیرون بودیم و تازه رسیدیم خونه مامانم خواست ماشینو تو پارکینگ پارک کنه و منم پیاده شدم برای خودم یکم داشتم قدم میزدم که یه چیزی توجه منو تو اون کوچه جلب کرد جلوی اون خونهِ داخل کوچه یه بچه بود با یه بارونی قرمز من اول فکر کردم بچه همسایمونه خواستم برم سمتش ولی کوچه خیلی تاریک بود بعد جلوی خونه یه لامپ بود لامپه همش چشمک میزد که باعث میشد خوب نتونم اون بچه رو ببینم خلاصه اون بچهِ که شک دارم یه بچه بود فقط به خونه نگاه میکرد و منم بیخیال شدم و رفتم داخل خونهِ خودمون ولی بازم یه ترسی ته دلم بود و دیگه هیچ وقت موقع شب اون کوچه رو نگاه نکردم و نمیکنم *اگه کسی که داره این داستانو میخونه امکان داره بگه شاید همون بچه همسایه بود ، خاب از نظر من که اون بچه همسایه نبود اولا:چون یه بچهِ ۶ ۷ ساله ساعت ۱۱ نیم شب تنها چیکار میکرد؟! دوما:اون بارونی رو من هیچ وقت تن اون بچه ندیدم *چند وقت پیش یه مطلبی داشتم میخوندم که میگفت وقتی ارواح به وسایل الکتریکی نزدیک میشن وسایل مشکل پیدا میکنن*چشمک زدن لامپ جلوی در (حالا راست یا دروغشو نمی دونم *اصلا همه اینا شاید بخشی از توهمم باشه نمی دونم ولی چیزی که اون شب دیدم،مطمئنا اون بچه همسایمون نبود!
04-04-2021، 18:47
ماه محرم..
شب با دوستم رفتیم هیات.. بعد داشتیم میرفتیم...یه مدرسه بود...یه دفعه برقاش روشن شد.. بعد یه عده داشتن تو مدرسه سینه میزدن... رفتیم جلوتر برگشایم نگاه کردیم..دیدیم برقا خاموشه و کسی تو مدرسه نبود..درشم قفل بود + رفتیم دم خونه یکی از بچه ها...بعد درشون قفل بود.. دیگه برگشتیم هیات که بابای اون دوست گرامی رو دیدیم.. بش گفتم فلانی کجاست؟ گفت که همینجا داشت سینه میزد پیداش کن .-. رفتیم پیداش نشد.. بعد دوباره رفتیم خونشون...در هتو قفل بود..یه دفعه برق حموم.اشپزخونه و اتاق خواب روشن شد..شیرای اب همش باز شد .-. بعد دوستم داد زد از ترس چون یه چیز سفید از پشت پنجره داشت تلو تلو میرفت -_--
| ||||||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|