06-02-2013، 19:33
هانس کریستین اندرسن (به دانمارکی: Hans Christian Andersen) نویسنده معروف اهل دانمارک است و از معروفترین داستانهای او میتوان از پری دریایی، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکه برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید امپراتور نام برد.
محتویات [نهفتن]
۱ دوران کودکی
۲ دوران جوانی
۳ زندگی ادبی
۴ درگذشت
۵ آثار
۶ پانویس
۷ منابع
۸ جستارهای وابسته
۹ پیوند به بیرون
دوران کودکی [ویرایش]
هانس کریستین اندرسن روز سه شنبه ۲ آوریل سال ۱۸۰۵ در شهر ادنس (odense) در دانمارک بدنیا آمد . پدر اندرسن معتقد بود که از خانوادهای اصیل هستند . و بنا بر تحقیقات انجام شده در مرکز هانس کریستین اندرسن پدر بزرگش بر این باور بود که خانوادهشان جزو طبقات بالای اجتماع بودهاند . اما تحقیقات بیشتر صحت این داستانها را رد میکند . خانواده اندرسن کمی با خانواده سلطنتی ارتباط داشتهاند ولی این ارتباط تنها در زمینه کاری بوده است . شایعه مبنی براینکه اندرسن پسر نامشروع پادشاه بوده است همچنان در دانمارک شنیده میشود. زیرا پادشاه دانمارک علاقه زیادی به اندرسن داشت و همچنین مخارج تحصیل وی را شخصاً به عهده گرفت. اندرسن در دوران جوانیش از هوش و قوه تخیل بسیار بالایی برخوردار بود. او به ادبیات و تئاتر علاقهٔ بسیاری داشت. او در دوران بچگی یرای خود صحنه تئاتر درست میکرد و آثار ویلیام شکسپیر را بااستفاده از عروسکهای چوبی به عنوان بازیگران، از حفظ بازی می نمود.
دوران جوانی [ویرایش]
اندرسن در سال ۱۸۱۶ پدرش را از دست داد . برای گذران زندگی به عنوان شاگرد نزد یک خیاط و یک بافنده کار میکرد . پس از آن در یک کارخانهٔ تولید سیگار شروع به کار کرد، اما همواره توسط یکی از همکارانش که میگفت او یک دختر است مورد تحقیر واقع میشد . در سن ۱۴ سالگی به کپنهاگ رفت و و در تئاتر مشغول به کار شد. به خاطر صدای زیبایش در تئاتر سلطنتی دانمارک استخدام شد . اما پس از چندی با از دست دادن صدایش کار خود را از دست داد . یکی از همکارانش او را مستعد در سرودن شعر میدانست . اندرسن عقیدهٔ همکارش را بسیار جدی تلقی کرد و وقت خود را به نوشتن متمرکز نمود. جالب این است که بدانید آندرسن در اصل کتاب جوجه اردک زشت را از روی وصف حال خودش نوشته است. در یک ملاقات تصادفی اندرسن مورد توجه ژوناس کالین[۱] قرار گرفت. او اندرسن را به مدرسه گرامر در اسلاگلس[۲] فرستاد و تمام مخارج مدرسه را شخصاً به عهده گرفت. قبل از رفتن به مدرسه گرامر (grammar school)اندرسن موفق شد اولین داستان خود را به نام شبح پالناتکوز گریو[۳] در سال ۱۸۲۲ منتشر کند. اندرسن تا سال ۱۸۲۷ در دو مدرسه اسلاگلس و السینور[۴] درس خواند . اندرسن بعدها اظهار داشت که این چند سال بدترین و تلخترین سالهای زندگیش بوده است. او همواره در "ساختن شخصیت خودش" مورد سوء استفاده قرار گرفت و همکلاسی هایش به خاطر سن بیش ترش و همچنین به خاطر عدم جذابیتش با او بد رفتاری میکردند. او بعدها زبان انگلیسی، آلمانی و اسکاندیناوی را فرا گرفت.
زندگی ادبی [ویرایش]
در ۱۸۲۹ اولین کتابش شمارش یک پیادهروی (به انگلیسی: An Account of a Walking Trip) منتشر شد. پس از آن بهطور منظم کتابهایی منتشر نمود. در ابتدا کتابهایی که برای بزرگسالان نوشته بود به نظر خودش مهمتر از فانتزیهایش بودند، اما به مرور زمان دریافت که همین داستانهای عامیانه وجوه پایداری از زندگی بشری و شخصیت داستانی را آشکارا و به شکلی مسحورکننده به تصویر میکشند. این امر دو پیآمد داشت.
نخست اینکه دیگر داستانهایش را بهعنوان سرگرمیهایی که مختص کودکان نگاشته شده در نظر نمیگرفت
دوم اینکه بهجای بازگویی قصههای سنتی، نگاشتن داستانهای خود را آغاز نمود.
او زمانی گفته که ایدههای داستانهایش
مانند بذری کاشتهشده در ذهنش هستند که تنها به بوسهی تلألویی از خورشید یا قطرهی دارویی نیاز دارند تا بشکفند.
او بهطرز ظریفی مردمی را که دوست میداشت یا از آنها متنفر یود در قالب شخصیتهای داستانهایش ارایه میداد: زنی که از پذیرش عشقش امتناع کرده بود در ماهیبانوی کوچولو (به انگلیسی: Little Mermaid) به شاهزادهای احمق بدل میشود، زشتی و خباثتش، یا خیالپردازیهای پدرش برای میراثخواری از یک خانوادهی قدرتمند و متمول، در جوجهاردک زشت (به انگلیسی: Ugly Duckling) بازتاب مییابد.[۵]
درگذشت [ویرایش]
در بهار سال ۱۸۷۲ اندرسن در اثر افتادن از تخت به شدت صدمه دید. او در ۴ آگوست سال ۱۸۷۵ با درد فراوان در خانهای به نام رولیگد[۶] در نزدیکی کپنهاگ که متعلق به دوست صمیمی اش موریتز ملچوار[۷] و همسرش بود در گذشت . قبل از مرگش با یک آهنگ ساز درباره موزیک مراسم تدفینش صحبت کرده بود. اندرسن چنین گفته بود : " بیشتر کسانی که در مراسم تدفین، مرا بدرقه خواهند کرد کودکان هستند، ضربات موسیقی را برای قدمهای کوچکشان هماهنگ کن". جسد اندرسن در کپنهاگ به خاک سپرده شد . قبل از مرگش شهرت جهانی داشت . از طرف دولت دانمارک به عنوان "گنجینهٔ ملی " حقوقی به او تعلق میگرفت . قبل از مرگش اقدام به ساختن مجسمهای از او شده بود و بعد از اتمام آن را در شهرداری کپنهاگ قرار دادند.
یکی از منتقدان به نام گئورگ براندس از اندرسن سوال کرد آیا او روزی داستان زندگی خودش را خواهد نوشت؟ اندرسن جواب داد من قبلاً آن را نوشتهام، نام آن جوجه اردک زشت است.
زادروز او به نام روز جهانی کتاب کودک نامگذاری شدهاست.
آثار [ویرایش]
خانواده او از افراد سرشناس دانمارکی بودند اما اندرسن شهرت خود را از نوشتن داستانهای تخیلی اش کسب کرد.
از معروفترین داستانهای او میتوان از پری دریایی، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکه برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید امپراتور نام برد.
داستانهایش به ۱۵۰ زبان ترجمه شدهاست. و هم چنان میلیونها نسخه آز آن در سراسر جهان چاپ میشود. او حدود 220 داستان تخیلی نوشته است
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
محتویات [نهفتن]
۱ دوران کودکی
۲ دوران جوانی
۳ زندگی ادبی
۴ درگذشت
۵ آثار
۶ پانویس
۷ منابع
۸ جستارهای وابسته
۹ پیوند به بیرون
دوران کودکی [ویرایش]
هانس کریستین اندرسن روز سه شنبه ۲ آوریل سال ۱۸۰۵ در شهر ادنس (odense) در دانمارک بدنیا آمد . پدر اندرسن معتقد بود که از خانوادهای اصیل هستند . و بنا بر تحقیقات انجام شده در مرکز هانس کریستین اندرسن پدر بزرگش بر این باور بود که خانوادهشان جزو طبقات بالای اجتماع بودهاند . اما تحقیقات بیشتر صحت این داستانها را رد میکند . خانواده اندرسن کمی با خانواده سلطنتی ارتباط داشتهاند ولی این ارتباط تنها در زمینه کاری بوده است . شایعه مبنی براینکه اندرسن پسر نامشروع پادشاه بوده است همچنان در دانمارک شنیده میشود. زیرا پادشاه دانمارک علاقه زیادی به اندرسن داشت و همچنین مخارج تحصیل وی را شخصاً به عهده گرفت. اندرسن در دوران جوانیش از هوش و قوه تخیل بسیار بالایی برخوردار بود. او به ادبیات و تئاتر علاقهٔ بسیاری داشت. او در دوران بچگی یرای خود صحنه تئاتر درست میکرد و آثار ویلیام شکسپیر را بااستفاده از عروسکهای چوبی به عنوان بازیگران، از حفظ بازی می نمود.
دوران جوانی [ویرایش]
اندرسن در سال ۱۸۱۶ پدرش را از دست داد . برای گذران زندگی به عنوان شاگرد نزد یک خیاط و یک بافنده کار میکرد . پس از آن در یک کارخانهٔ تولید سیگار شروع به کار کرد، اما همواره توسط یکی از همکارانش که میگفت او یک دختر است مورد تحقیر واقع میشد . در سن ۱۴ سالگی به کپنهاگ رفت و و در تئاتر مشغول به کار شد. به خاطر صدای زیبایش در تئاتر سلطنتی دانمارک استخدام شد . اما پس از چندی با از دست دادن صدایش کار خود را از دست داد . یکی از همکارانش او را مستعد در سرودن شعر میدانست . اندرسن عقیدهٔ همکارش را بسیار جدی تلقی کرد و وقت خود را به نوشتن متمرکز نمود. جالب این است که بدانید آندرسن در اصل کتاب جوجه اردک زشت را از روی وصف حال خودش نوشته است. در یک ملاقات تصادفی اندرسن مورد توجه ژوناس کالین[۱] قرار گرفت. او اندرسن را به مدرسه گرامر در اسلاگلس[۲] فرستاد و تمام مخارج مدرسه را شخصاً به عهده گرفت. قبل از رفتن به مدرسه گرامر (grammar school)اندرسن موفق شد اولین داستان خود را به نام شبح پالناتکوز گریو[۳] در سال ۱۸۲۲ منتشر کند. اندرسن تا سال ۱۸۲۷ در دو مدرسه اسلاگلس و السینور[۴] درس خواند . اندرسن بعدها اظهار داشت که این چند سال بدترین و تلخترین سالهای زندگیش بوده است. او همواره در "ساختن شخصیت خودش" مورد سوء استفاده قرار گرفت و همکلاسی هایش به خاطر سن بیش ترش و همچنین به خاطر عدم جذابیتش با او بد رفتاری میکردند. او بعدها زبان انگلیسی، آلمانی و اسکاندیناوی را فرا گرفت.
زندگی ادبی [ویرایش]
در ۱۸۲۹ اولین کتابش شمارش یک پیادهروی (به انگلیسی: An Account of a Walking Trip) منتشر شد. پس از آن بهطور منظم کتابهایی منتشر نمود. در ابتدا کتابهایی که برای بزرگسالان نوشته بود به نظر خودش مهمتر از فانتزیهایش بودند، اما به مرور زمان دریافت که همین داستانهای عامیانه وجوه پایداری از زندگی بشری و شخصیت داستانی را آشکارا و به شکلی مسحورکننده به تصویر میکشند. این امر دو پیآمد داشت.
نخست اینکه دیگر داستانهایش را بهعنوان سرگرمیهایی که مختص کودکان نگاشته شده در نظر نمیگرفت
دوم اینکه بهجای بازگویی قصههای سنتی، نگاشتن داستانهای خود را آغاز نمود.
او زمانی گفته که ایدههای داستانهایش
مانند بذری کاشتهشده در ذهنش هستند که تنها به بوسهی تلألویی از خورشید یا قطرهی دارویی نیاز دارند تا بشکفند.
او بهطرز ظریفی مردمی را که دوست میداشت یا از آنها متنفر یود در قالب شخصیتهای داستانهایش ارایه میداد: زنی که از پذیرش عشقش امتناع کرده بود در ماهیبانوی کوچولو (به انگلیسی: Little Mermaid) به شاهزادهای احمق بدل میشود، زشتی و خباثتش، یا خیالپردازیهای پدرش برای میراثخواری از یک خانوادهی قدرتمند و متمول، در جوجهاردک زشت (به انگلیسی: Ugly Duckling) بازتاب مییابد.[۵]
درگذشت [ویرایش]
در بهار سال ۱۸۷۲ اندرسن در اثر افتادن از تخت به شدت صدمه دید. او در ۴ آگوست سال ۱۸۷۵ با درد فراوان در خانهای به نام رولیگد[۶] در نزدیکی کپنهاگ که متعلق به دوست صمیمی اش موریتز ملچوار[۷] و همسرش بود در گذشت . قبل از مرگش با یک آهنگ ساز درباره موزیک مراسم تدفینش صحبت کرده بود. اندرسن چنین گفته بود : " بیشتر کسانی که در مراسم تدفین، مرا بدرقه خواهند کرد کودکان هستند، ضربات موسیقی را برای قدمهای کوچکشان هماهنگ کن". جسد اندرسن در کپنهاگ به خاک سپرده شد . قبل از مرگش شهرت جهانی داشت . از طرف دولت دانمارک به عنوان "گنجینهٔ ملی " حقوقی به او تعلق میگرفت . قبل از مرگش اقدام به ساختن مجسمهای از او شده بود و بعد از اتمام آن را در شهرداری کپنهاگ قرار دادند.
یکی از منتقدان به نام گئورگ براندس از اندرسن سوال کرد آیا او روزی داستان زندگی خودش را خواهد نوشت؟ اندرسن جواب داد من قبلاً آن را نوشتهام، نام آن جوجه اردک زشت است.
زادروز او به نام روز جهانی کتاب کودک نامگذاری شدهاست.
آثار [ویرایش]
خانواده او از افراد سرشناس دانمارکی بودند اما اندرسن شهرت خود را از نوشتن داستانهای تخیلی اش کسب کرد.
از معروفترین داستانهای او میتوان از پری دریایی، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکه برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید امپراتور نام برد.
داستانهایش به ۱۵۰ زبان ترجمه شدهاست. و هم چنان میلیونها نسخه آز آن در سراسر جهان چاپ میشود. او حدود 220 داستان تخیلی نوشته است
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.