06-06-2017، 11:04
کارگردان تاکاشی شیمیزو
تاریخ انتشار ۲۲ اکتبر ۲۰۰۴
مدت زمان ۹۲ دقیقه
زبان انگلیسی، ژاپنی
پیش از کینه ۲ (فیلم)
تاریخ انتشار ۲۲ اکتبر ۲۰۰۴
مدت زمان ۹۲ دقیقه
زبان انگلیسی، ژاپنی
پیش از کینه ۲ (فیلم)
خلاصه داستان:
شرح نفرینی است که به وجود آمدن آن به دو صورت اتفاق میافتد، یا هنگامی که فردی با خشم شدید میمیرد و یا با غصهٔ فراوان. کسانی که با این قدرت ماوراالطبیعهٔ کُشنده مواجه میشوند میمیرند و خود به شکل همین نفرین دوباره متولد میشوند، از یک قربانی به قربانی دیگر و این زنجیر وحشت بیانتها ادامه مییابد.
کینه فیلمی ترسناک آمریکایی است که در سال ۲۰۰۴ از روی فیلمی ژاپنیبه همین نام (Ju-on) ساخته شده است. این فیلم اولین فیلم از مجموعه فیلمهایی با نام کینه است. کارگردانی آن بر عهده تاکاشی شیمیزو بوده و اولین بار در ۲۲ اکتبر ۲۰۰۴ در آمریکای شمالی پخش شد.
اکاشی شیموزو کارگردان فیلم «کینه» قصد دارد با استفاده از الگوهای هراس سینمای ژاپن از طریق نمایش انتقامگیریهای روح یک کودک ترس را به مخاطب القا کند.
سینمای دلهره آور هالیوود در طول سالهای اخیر همواره به آزمون کلیشههای امتحان پس داده از جمله استفاده از موجودات ترسناک و یا صحنههای تهوعآور پرداخته، که با یکنواخت شدن این موضوعات برای مخاطبان، تاثیرگذاری آن کاهش یافته است. به همین دلیل این سینما به داستانهای ژاپنی روی آورده تا از این طریق و استفاده از الگوهای هراس این سینما همچنان به حرکت خود ادامه دهد.
البته الگوهای سینمای هراس ژاپن تا حدودی به الگوهای غربی شبیه است. از جمله تاکید بر خانه و تعلق ارواح به محدودهای که دخالت در آن نتایجی مرگبار را برای متجاوزین به همراه میآورد. این تاکید بر محیط بسته را در بسیاری از فیلمهای آمریکایی از جمله «نیمه روشن»، «آمیتی ویل» و حتی فیلم درخشان «تلالو» ساخته استنلی کوبریک میبینم شاید چاه فیلم «حلقه» و حلقهای که شخصیت محوری در آن مرده در این راستا باشد، اما فیلم کینه پا را از این دستهبندی فراتر مینهد. در واقع روح سرگردان از خانه به درون شهر عزیمت کرده و اسباب نگرانی کسانی که به نوعی با این خانه در ارتباط هستند را فراهم میکند. در این شیوه شاهدیم که ترس به مخاطب در بیتوجهی دیگران القا میشود. در واقع عنصر تهدیدگر کینه به محیطهای تاریک و تنهایی شخصیتها مختص نمیشود.
فیلم داستان سرگردانی و انتقام یک روح کودک از شخصیتهایی که به نوعی به مکان زندگی وی وارد میشوند را تصویر میکند. این گره اولیه باعث بررسی داستان زندگی این کودک(توشیهو) میشود و در نهایت میبینیم که وی به مانند شخصیتهای فیلمهای «حلقه» و «آمیتی ویل» قربانی انتقام جویی پدر از مادرش شده است.
تاکید بر فیلم یا عکس نیز یکی از صفات اینگونه فیلمها است. در واقع در این آثار میبینم که یک عکس یا فیلم مبهم و تلاش شخصیت محوری برای رسیدن به منطق عکس و یا فیلم به شناخت وقایع اصلی داستان مرتبط میشود، برای مثال در نیمه روشن شاهد عکسی هستیم که توسط یک روح گرفته شده و یا در فیلم حلقه یک عکس با صورتهای محو دیده میشود و در فیلم کینه عکسهای مربوط به مادر توشیهو فاقد صورت هستند. صورتی که به شکلی دیگر در عکسهای مردی دیده میشود که مادر عاشق او بوده. در واقع فیلم با این شیوه عدم تعلق زن به محیط خانواده را به تصویر میکشد؛ خانوادهای که به دلیل این مسأله محکوم به فنا هستند.
تاکید بر شخصیت کودک به عنوان عامل هراس، یکی از ویژگیهای سینمای ژاپن است، در سینمای هالیوود در نمونههایی چون «دیگران» و یا «حس ششم» شاهدیم که روح لطیف کودک و آسیبپذیر بودنش در مقابل عوامل ترساننده باعث ایجاد ترس میشود اما در سینمای ژاپن این پاکی در جهت انتقام قرار میگیرد؛ البته تاکید بر جنبههای شیطانی روح کودک شاید برگرفته از نگرشی باشد که معتقد است کودکان همواره در معرض تاثیرپذیری از شیطان هستند.
فرهنگ ژاپن فرهنگی اخلاقی است که همواره بر احترام متقابل اعضای خانواده تاکید دارد و شاخصههای این فرهنگ را در آثار «یاسوجیرو ازو» از جمله فیلم «صبح به خیر» میتوانیم ببینیم و سینمای هراس نیز همواره از بسترخانوادههای متزلزل و مشکلات مربوط به این نهاد سرچشمه میگیرد. البته فرهنگ ژاپن سرشار از داستانهای مربوط به ارواح و شیاطین از جمله ارواح شینتو است و شاید استفاده از روح سرگردان یک کودک نمونهای از این افسانهها باشد. طبق یک افسانه ژاپنی اگر کسی در نهایت تاسف و سرخوردگی در یک خانه کشته شود روح وی تا مدتها در آن خانه مانده و به کسانی که به محدوده وی وارد میشوند آسیب میزندکه شاید برگرفته از اعتقاد پیروان بودیزم باشد که معتقدند پس از مرگ ذهن تا مدتی فعال است و میتواند اعمالی را انجام دهد.فیلم در ساختار نیز به الگوهای رایج ژانر هراس پایبند است؛ از جمله تنهایی شخصیتها در قابهای تیره و با عمق میدان زیاد و استفاده از موسیقی پرهجوم در نماهای تعقیبی و همچنین استفاده از سکوت ونماهای ضربهای از جمله این موارد است. البته در برخی مواقع نیز در این فیلم روح سرگردان از طریق نفوذ بر فضای ذهنی شخصیتها و یا استفاده از تنهایی شخصیتها در میان جمع هراس را ایجاد میکند.
سکانس ابتدایی فیلم نیز به نوبه خود قابل تامل است. در واقع فیلم با نمایش مردی آغاز میشود که یک واقعه فراتصور و دردناک را تجربه کرده. واقعهای که تاثیر آن در سیمایش مشخص است و در ادامه خودکشی میکند و ما به عنوان مخاطب به مسیری هدایت میشویم تا ابعاد این واقعه فراتصور را درک کنیم.
در انتخاب زاویه دید شخصیت نیز شاهد نوعی خلاقیت و نوآوری هستیم مثلا هنگامی که شخصیت مددکار، عکسهای مربوط به مردی که مادر توشیهو عاشق او بوده را بررسی میکند، شاهدیم شخصیت مرد جان گرفته و عملکرد وی را از دید مددکار میبینیم. در واقع عکسها در خانه توشیهو برای نمایش بسترهای مربوط به انتقام بی رحمانه یک کودک جان میگیرند و ما را به همراه مددکار به کشف رمزهای داستان رهنمون میکنند. به هر حال نمایش یک فیلم ترسناک در سینماهای کشور اتفاق خجستهای است که میتواند به جدی گرفتن این ژانر در سینمای ایران منجر شود. در واقع با اکران فیلمهای خارجی چون «باد بر مرغزار میوزد» و «کینه» در سینماهای تهران به نظر میرسد که در اکران فیلمهای خارجی، هم به تنوع و هم به روزآمدی توجه شده است.
خانه به نوعی هم تصاویر عینی کنش هایی را که به خود دیده منعکس می کند و هم فضا و جو موجود را که یک مولفه حس کردنی است بر محیط جاری می کند تا به نقش و تأثیرگذاری گسترده اعمال انسانی صحه بگذارد. به علاوه حضور عینی پسری (توشیو) که به دست پدر خانواده به قتل رسیده تبدیل به مولفه ای می شود که با حضور خود دام را برای قربانی بعدی می چیند تا به همان شیوه ای که به قتل رسیده، دیگران را بکشد.
سکانسی که بازرس پلیس برای آتش زدن خانه به آنجا می رود و فریب (توشیو) را خورده و به دست او در وان حمام خفه می شود، مصداق همین نکته است که مشابه این اتفاق برای کارن هم پیش می آید و او با دیدن توشیو کنجکاو به دنبال کردن ماجرا می شود.سیال بودن شبح و محدود نبودن او به خانه از ویژگی هایی است که تا حد زیادی عملکرد خانه و شبح را بکر کرده و می تواند از نمونه های مشابه متمایز کند. در نمونه های اینچنینی معمولا عملکرد خانه وابسته به موقعیت مکانی و جغرافیایی آن است، اما این بار شبح متحرک امکان حضور در هر مکان و موقعیتی را پیدا می کند تا یک بار دیگر وحشتی فراگیر مخاطب را به بازنگری در عملکرد و کنش هایش وادارد.
نکته ای دیگر که از مقایسه این دو فیلم روشن می شود نوع نگرش نویسنده - فیلمساز به پرداخت شخصیت ها و به نوعی احیاء کلیشه های این ژانر است که به نظر غیرقابل تغییر می آیند. "کینه" حاوی همان نگاه متعارف و کلیشه ای به شخصیت های واقعی و ماورایی است و طبق انتظارمان، تازه واردها انسان هایی هستند که به نوعی قربانی ارواح شیطانی و ملعبه دست آنها می شوند. اما "دیگران" در لحظه گره گشایی به نوعی نحوه نگرش ما را به مقوله انسان و روح به چالش می کشد و با یک جابجایی کوچک در موقعیت آدم های زنده و ارواح، مخاطب را در مرز عینیت و ذهنیت رها می کند تا دچار غافلگیری چندجانبه شود.