10-12-2015، 22:45
از جمله واژگانى که امروزه استفاده و استعمال فراوانى در فرهنگ و ادبیات گفتارى و نوشتارى جامعه ما دارد واژه روشنفکر است. روشنفکرى از جمله مقولات و محصولات فکرى جهان مدرن و پیشرفته امروزى است و طى قرون اخیر باب شده به طورى که قبل از رنسانس و عصر روشنگرى در قرون وسطى یا قبل از آن هرگز چنین واژه اى مورد استفاده فرهیختگان یا عالمان نبوده است. در کشور ما نیز در قرن نوزدهم میلادى این مقوله وارد عرصه فرهنگى و اندیشگى جامعه ما شده است. به طورى که در دوران صفویه، افشاریه و زندیه ما هیچ گاه داراى چنین واژه اى نبوده ایم البته در آن دوران افراد و فرهیختگان و اندیشمندانى بوده اند که برخلاف باورها و سنت هاى رایج زمانه خود مى اندیشیده اند و فراتر از زمان و مکان جامعه خود تفکر مى کرده اند. ولى به دلیل شرایط اجتماعى خاص آن دوران هرگز نمى توانیم به آنها واژه روشنفکر را اطلاق نماییم.
فردى چون ملاصدرا که به دلیل افکار و اندیشه هاى بلند و مترقیانه خویش که در باورهاى خشک مغزانه و متحجرانه فرهیختگان آن زمان نمى گنجید مدت هاى مدیدى را به تبعیدى خودخواسته تن داد.
واژه روشنفکر را فرهیختگان و متفکران به انحاى متعددى تعریف کرده اند از آن جمله معلم شهید دکتر على شریعتى مى گوید: روشنفکرى یک نوع پیامبرى است و پس از خاتمیت روشنفکرانند که راه انبیا را در تاریخ ادامه مى دهند. روشنفکر انسان آگاهى است که بر قوم خویش مبعوث است تا مردم را به سوى آگاهى و آزادى و کمال انسانى هدایت کند و در نجات از جهل، شرک و ظلم آنان را یارى دهد این است که شاخصه ذاتى روشنفکر اجتماعى بودن در کنار و در میان مردم بودن و در برابر سرنوشت یک ملت اسیر یا یک طبقه محکوم خود را متعهد احساس کردن است روشنفکر به گفته شاندل پیامبرى است که تنها به او وحى نمى شود ولى رسالت وحى را بر دوش دارد.
آرى روشنفکرى نوعى پیامبرى است. آگاهى بخشیدن، دغدغه مردم داشتن و آرمان گرایى، جامعه باورى، ظلم ستیزى، فداکارى و ایثارگرى از جمله خصوصیات بارز یک روشنفکر متعهد به جامعه و سرنوشت مردم خویش است.
لذا روشنفکر باید دغدغه هایى فراتر از معاش و زندگى مادى داشته باشد. در جامعه ما این مقوله در اوایل حکومت قاجاریه شکل گرفت. شکل گیرى آن هم به دلیل جنگ هاى ایران و روسیه تزارى بوده است. عباس میرزاى قاجار نایب السلطنه فتحعلى شاه آغازگر و مبدع این مقوله در جامعه ما محسوب مى شود. این شاهزاده اصلاح طلب قاجار با ملاحظه ضعف و انحطاط ایران در مقابل روس ها سعى وافرى در جهت آسیب شناسى ایران در مقابل غرب عموماً و روس ها را خصوصاً داشت. در این رابطه او با برقرارى ارتباطاتى با غربیان تلاش مى کرد که عقب ماندگى هاى ایران را به لحاظ مادى و معنوى جبران نماید. او توسط یکى از خلفاى ارامنه ایروان اطلاعاتى راجع به انقلاب کبیر فرانسه پیدا کرده بود و تلاش مى کرد که بتواند با ناپلئون ارتباط برقرار نماید. ایجاد روزنامه، ارسال افرادى به غرب جهت فراگیرى علوم و فنون جدید از جمله اقدامات این شاهزاده اصلاح طلب و روشنفکر است. عباس میرزا کوشش مى کرد که ضعف هاى بنیادى جامعه ایران را اصلاح نماید ولى متاسفانه عمر او کفاف نداد و قبل از به سلطنت رسیدن درگذشت. با مرگ او در فرایند روشنگرى و اصلاحات که در پرتو افکار بلند و روشنفکرانه او صورت مى گرفت براى مدتى طولانى وقفه ایجاد شد. میرزا تقى خان امیرکبیر دومین دولتمرد روشنفکر و اصلاح طلب ایرانى بوده که در نظام پوسیده قاجاریه به قدرت رسید. امیرکبیر که طى مسافرت هاى متعدد خود به کشورهاى روسیه و عثمانى توانسته بود با پیشرفت هاى علمى و فرهنگى آنها عمیقاً آشنا شود علاوه بر داشتن نظام فکرى و اندیشگى مدرن و سازمان یافته واجد مدیریتى کارآمد نیز بوده است. امیر طى دوران نزدیک به چهار سال صدارت ایران اصلاحات بسیار عمیق و دامنه دارى را جهت پیشرفت کشور و ترقى مملکت انجام داد.
امیر افکار خود را در زمینه هاى مختلف جهت توسعه کشور عملیاتى مى کرد. در مقوله فرهنگ سازى و بسترپردازى جهت رشد و آگاهى عمومى و تربیت و پرورش نخبگان به ایجاد مدرسه اى عالى به نام دارالفنون اقدام نمود.
اصلاح نظام ادارى کشور، نظم و نسق دادن به امور مالى و ساماندهى نیروى نظامى کشور و اقدامات دیگر او نشان از افق دید بلند و متعالى وى است. اگرچه با مرگ او که با دسیسه چینى داخلى و تحریکات اجانب صورت گرفت اصلاحاتش متوقف شد ولى اقدامات او زمینه و بسترهاى لازم جهت انقلاب مشروطیت را فراهم کرد.
دارالفنون که تنها مدرسه عالى کشور بود به جایگاه و پایگاهى براى تربیت نخبگان و فرهیختگان تبدیل شده بود. فارغ التحصیلان آنجا با عزیمت به اروپا و آشنایى با اندیشه هاى انقلابى انقلابیون فرانسه، تدریجاً باعث رشد و آگاهى عمومى مى شدند و بذرهایى کاشته شدند که نهایتاً منتج به انقلاب مشروطیت شد. موقعیت جغرافیایى و ژئوپولتیکى ایران نیز باعث توجه و عنایت دولت هاى استعمارگر غربى شده بود. ایرانیان وطن خواه و ترقى خواه از عقب ماندگى ایران و مردم آن رنج مى بردند و احساس حقارت مى کردند، تلاش مى کردند که با شناخت غرب یا غرب شناسى یا غرب گرایى (Westernization) و نوگرایى (Modernization) به جبران عقب ماندگى هاى ایران بپردازند؛ افرادى چون میرزا صالح شیرازى و میرزا جعفرخان مشیرالدوله تبریزى که از دانشگاه هاى انگلیس فارغ التحصیل شده بودند. میرزا صالح در کتاب خاطرات خود به مطالب جالبى اشاره مى کند. وى مى گوید سیستم سیاسى دستگاه دادگسترى در لندن کتابخانه ها، یتیم خانه ها، دانشکده هاى پزشکى، واکسیناسیون و غیره و علاوه بر این شرحى در مورد جنگ هاى استقلال آمریکا و انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه و دیگر رویداد هاى مهم بیان کرده است. با نگاهى کوتاه به تاریخ انگلیس و برخى از قوانینى که در انگلیس به تصویب رسیده از ماگناکارتا (Magnacarta) یاد کرده و مى گوید که یکى از دستورهاى لازم این فرمان آزادى براى مردم است.
او انگلیس را «ولایت آزادى»، مجلس عوام را «مشورت خانه» و نمایندگان آن را وکیل الرعایا مى نامید. میرزاصالح براى مجلس عوام اهمیتى بیش از حد قائل شده است و مى گوید که مردم آزادى مطلق دارند که نمایندگان خود را انتخاب کنند و نمایندگان هم به نوبه خود مورد اعتراض مقام هایى قرار گیرند. نمایندگان مجلس عوام نیز هر فرمانى را که به وسیله پادشاه و یا مجلس اعیان صادر مى شود در صورتى که بر آن باور باشند آن فرمان به سود مردم نیست حق دارند آن را معلق سازند. ولى پادشاه و دو مجلس با هم قواى سه گانه انگلیس را تشکیل مى دهند.میرزا صالح شیرازى با تاسیس روزنامه کاغذ اخبار تلاش مى کرد که سطح اندیشه عمومى جامعه را نیز بالا ببرد. روشنفکران سکولاریست نیز فعالیت هاى عمده اى جهت پیشرفت کشور ایفا مى کردند. از جمله آنها فتحعلى آخوندزاده که از یک خانواده ایرانى مقیم شکى قفقاز بود و شرح زندگى خود را به شیوه کوتاه و پراکنده در موارد گوناگون در نوشته هاى خود داده است. وى در یکى از نوشته هاى خود در رژیم ناصرالدین شاهى خطاب به ایرانیان نوشته است: اى ایرانیان اگر مى توانستید منافع آزادى و حقوق بشر را دریابید شما هرگز بردگى و فروتنى را نمى پذیرفتید. شما به آموختن دانش ها مى پرداختید و انجمن هاى سرى بنیاد مى کردید و با یکدیگر متحد مى شدید که خود را از استبداد و مستبدین رها سازید. میرزا ملکم خان نیز از جمله روشنفکران سکولاریست این دوران است. او یک دیپلمات و مرد سیاسى نوگرایى بود که رساله غیبى یا دفتر تنظیمات خود را به صورت یک نامه براى مشیرالدوله فرستاده بود. میرزا ملکم معتقد بود که ما باید براى پیشرفت کشور از نوک پا تا فرق سر غربى شویم. سید جمال الدین اسدآبادى روحانى اى بود که سال ها با سلاطین مستبد عثمانى و ایران و مصر جنگید و تلاش وافرى براى دنیاى اسلام انجام مى داد. ایرانیان روشنفکر مقیم هندوستان نیز نقش عمده اى در شکل گیرى انقلاب مشروطیت داشتند. سید جلال مویدالاسلام سفرنامه معروف حبل المتین را منتشر مى کرد.
فردى چون ملاصدرا که به دلیل افکار و اندیشه هاى بلند و مترقیانه خویش که در باورهاى خشک مغزانه و متحجرانه فرهیختگان آن زمان نمى گنجید مدت هاى مدیدى را به تبعیدى خودخواسته تن داد.
واژه روشنفکر را فرهیختگان و متفکران به انحاى متعددى تعریف کرده اند از آن جمله معلم شهید دکتر على شریعتى مى گوید: روشنفکرى یک نوع پیامبرى است و پس از خاتمیت روشنفکرانند که راه انبیا را در تاریخ ادامه مى دهند. روشنفکر انسان آگاهى است که بر قوم خویش مبعوث است تا مردم را به سوى آگاهى و آزادى و کمال انسانى هدایت کند و در نجات از جهل، شرک و ظلم آنان را یارى دهد این است که شاخصه ذاتى روشنفکر اجتماعى بودن در کنار و در میان مردم بودن و در برابر سرنوشت یک ملت اسیر یا یک طبقه محکوم خود را متعهد احساس کردن است روشنفکر به گفته شاندل پیامبرى است که تنها به او وحى نمى شود ولى رسالت وحى را بر دوش دارد.
آرى روشنفکرى نوعى پیامبرى است. آگاهى بخشیدن، دغدغه مردم داشتن و آرمان گرایى، جامعه باورى، ظلم ستیزى، فداکارى و ایثارگرى از جمله خصوصیات بارز یک روشنفکر متعهد به جامعه و سرنوشت مردم خویش است.
لذا روشنفکر باید دغدغه هایى فراتر از معاش و زندگى مادى داشته باشد. در جامعه ما این مقوله در اوایل حکومت قاجاریه شکل گرفت. شکل گیرى آن هم به دلیل جنگ هاى ایران و روسیه تزارى بوده است. عباس میرزاى قاجار نایب السلطنه فتحعلى شاه آغازگر و مبدع این مقوله در جامعه ما محسوب مى شود. این شاهزاده اصلاح طلب قاجار با ملاحظه ضعف و انحطاط ایران در مقابل روس ها سعى وافرى در جهت آسیب شناسى ایران در مقابل غرب عموماً و روس ها را خصوصاً داشت. در این رابطه او با برقرارى ارتباطاتى با غربیان تلاش مى کرد که عقب ماندگى هاى ایران را به لحاظ مادى و معنوى جبران نماید. او توسط یکى از خلفاى ارامنه ایروان اطلاعاتى راجع به انقلاب کبیر فرانسه پیدا کرده بود و تلاش مى کرد که بتواند با ناپلئون ارتباط برقرار نماید. ایجاد روزنامه، ارسال افرادى به غرب جهت فراگیرى علوم و فنون جدید از جمله اقدامات این شاهزاده اصلاح طلب و روشنفکر است. عباس میرزا کوشش مى کرد که ضعف هاى بنیادى جامعه ایران را اصلاح نماید ولى متاسفانه عمر او کفاف نداد و قبل از به سلطنت رسیدن درگذشت. با مرگ او در فرایند روشنگرى و اصلاحات که در پرتو افکار بلند و روشنفکرانه او صورت مى گرفت براى مدتى طولانى وقفه ایجاد شد. میرزا تقى خان امیرکبیر دومین دولتمرد روشنفکر و اصلاح طلب ایرانى بوده که در نظام پوسیده قاجاریه به قدرت رسید. امیرکبیر که طى مسافرت هاى متعدد خود به کشورهاى روسیه و عثمانى توانسته بود با پیشرفت هاى علمى و فرهنگى آنها عمیقاً آشنا شود علاوه بر داشتن نظام فکرى و اندیشگى مدرن و سازمان یافته واجد مدیریتى کارآمد نیز بوده است. امیر طى دوران نزدیک به چهار سال صدارت ایران اصلاحات بسیار عمیق و دامنه دارى را جهت پیشرفت کشور و ترقى مملکت انجام داد.
امیر افکار خود را در زمینه هاى مختلف جهت توسعه کشور عملیاتى مى کرد. در مقوله فرهنگ سازى و بسترپردازى جهت رشد و آگاهى عمومى و تربیت و پرورش نخبگان به ایجاد مدرسه اى عالى به نام دارالفنون اقدام نمود.
اصلاح نظام ادارى کشور، نظم و نسق دادن به امور مالى و ساماندهى نیروى نظامى کشور و اقدامات دیگر او نشان از افق دید بلند و متعالى وى است. اگرچه با مرگ او که با دسیسه چینى داخلى و تحریکات اجانب صورت گرفت اصلاحاتش متوقف شد ولى اقدامات او زمینه و بسترهاى لازم جهت انقلاب مشروطیت را فراهم کرد.
دارالفنون که تنها مدرسه عالى کشور بود به جایگاه و پایگاهى براى تربیت نخبگان و فرهیختگان تبدیل شده بود. فارغ التحصیلان آنجا با عزیمت به اروپا و آشنایى با اندیشه هاى انقلابى انقلابیون فرانسه، تدریجاً باعث رشد و آگاهى عمومى مى شدند و بذرهایى کاشته شدند که نهایتاً منتج به انقلاب مشروطیت شد. موقعیت جغرافیایى و ژئوپولتیکى ایران نیز باعث توجه و عنایت دولت هاى استعمارگر غربى شده بود. ایرانیان وطن خواه و ترقى خواه از عقب ماندگى ایران و مردم آن رنج مى بردند و احساس حقارت مى کردند، تلاش مى کردند که با شناخت غرب یا غرب شناسى یا غرب گرایى (Westernization) و نوگرایى (Modernization) به جبران عقب ماندگى هاى ایران بپردازند؛ افرادى چون میرزا صالح شیرازى و میرزا جعفرخان مشیرالدوله تبریزى که از دانشگاه هاى انگلیس فارغ التحصیل شده بودند. میرزا صالح در کتاب خاطرات خود به مطالب جالبى اشاره مى کند. وى مى گوید سیستم سیاسى دستگاه دادگسترى در لندن کتابخانه ها، یتیم خانه ها، دانشکده هاى پزشکى، واکسیناسیون و غیره و علاوه بر این شرحى در مورد جنگ هاى استقلال آمریکا و انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه و دیگر رویداد هاى مهم بیان کرده است. با نگاهى کوتاه به تاریخ انگلیس و برخى از قوانینى که در انگلیس به تصویب رسیده از ماگناکارتا (Magnacarta) یاد کرده و مى گوید که یکى از دستورهاى لازم این فرمان آزادى براى مردم است.
او انگلیس را «ولایت آزادى»، مجلس عوام را «مشورت خانه» و نمایندگان آن را وکیل الرعایا مى نامید. میرزاصالح براى مجلس عوام اهمیتى بیش از حد قائل شده است و مى گوید که مردم آزادى مطلق دارند که نمایندگان خود را انتخاب کنند و نمایندگان هم به نوبه خود مورد اعتراض مقام هایى قرار گیرند. نمایندگان مجلس عوام نیز هر فرمانى را که به وسیله پادشاه و یا مجلس اعیان صادر مى شود در صورتى که بر آن باور باشند آن فرمان به سود مردم نیست حق دارند آن را معلق سازند. ولى پادشاه و دو مجلس با هم قواى سه گانه انگلیس را تشکیل مى دهند.میرزا صالح شیرازى با تاسیس روزنامه کاغذ اخبار تلاش مى کرد که سطح اندیشه عمومى جامعه را نیز بالا ببرد. روشنفکران سکولاریست نیز فعالیت هاى عمده اى جهت پیشرفت کشور ایفا مى کردند. از جمله آنها فتحعلى آخوندزاده که از یک خانواده ایرانى مقیم شکى قفقاز بود و شرح زندگى خود را به شیوه کوتاه و پراکنده در موارد گوناگون در نوشته هاى خود داده است. وى در یکى از نوشته هاى خود در رژیم ناصرالدین شاهى خطاب به ایرانیان نوشته است: اى ایرانیان اگر مى توانستید منافع آزادى و حقوق بشر را دریابید شما هرگز بردگى و فروتنى را نمى پذیرفتید. شما به آموختن دانش ها مى پرداختید و انجمن هاى سرى بنیاد مى کردید و با یکدیگر متحد مى شدید که خود را از استبداد و مستبدین رها سازید. میرزا ملکم خان نیز از جمله روشنفکران سکولاریست این دوران است. او یک دیپلمات و مرد سیاسى نوگرایى بود که رساله غیبى یا دفتر تنظیمات خود را به صورت یک نامه براى مشیرالدوله فرستاده بود. میرزا ملکم معتقد بود که ما باید براى پیشرفت کشور از نوک پا تا فرق سر غربى شویم. سید جمال الدین اسدآبادى روحانى اى بود که سال ها با سلاطین مستبد عثمانى و ایران و مصر جنگید و تلاش وافرى براى دنیاى اسلام انجام مى داد. ایرانیان روشنفکر مقیم هندوستان نیز نقش عمده اى در شکل گیرى انقلاب مشروطیت داشتند. سید جلال مویدالاسلام سفرنامه معروف حبل المتین را منتشر مى کرد.