10-12-2015، 22:27
نشست نقد و بررسی مجموعه آثار سیدعلی موسوی گرمارودی شاعر دینی و مترجم قرآن به مناسبت روز شعر و ادب فارسی و با حضور بهاءالدین خرمشاهی، محمدکاظم کاظمی، یوسفعلی میرشکاک، بهروز یاسمی و حسین آهی روز شنبه به همت مدیریت فرهنگی ـ هنری منطقه 11 تهران در فرهنگسرای انقلاب برگزار شد.
به گزارش خبرنگار مهر، نخستین سخنران این نشست که اجرای آن را محمود اکرامیفر بر عهده داشت، محمدکاظم کاظمی بود که در ابتدا گرمارودی را از جمله شاعران مطرح و نوپرداز حوزه شعر آئینی و از بنیانگذاران شعر از انقلاب خواند و گفت: ما با یک شاعر جامعالاطراف مواجهیم؛ شاعری پرکار که در حال و هواهای گوناگونی کار کرده است.
کاظمی: "خط خون " برجستهترین شعر خطابی گرمارودی است
او با بیان اینکه "موسوی گرمارودی هم در قالبهای نو شعر گفته است و هم در قالبهای کُهن" افزود: برجستهترین کارهای او هم در دو قطب دور هر دوی این قالبها قرار میگیرد؛ یعنی قصیده و شعر سپید. نوسرودهها هم ساقه اصلی آثار این شاعر است که خود به دو دسته تقسیم میشود؛ شعرهای خطابی که برای اثبات نوعی تفکر است و شعرهای انداوموار که حالتی عاطفی دارند.
کاظمی "خط خون" را برجستهترین شعر خطابی گرمارودی ارزیابی کرد و اضافه کرد: در این شعر نوعی خطشکنی شاعر را میِبینیم و پدیده عاشورا را از دید فکری مطرح میکند. با این حال در همین شعر هم با نوعی فراز و فرود مواجهیم.
این پژوهشگر افغان در ادامه با طرح این سوال که "چگونه است شاعری تا بدین مایه توانا در مایههای نو نمیتواند خود را از قصیده جدا کند و اساساً چه افسونی در قصیده وجود دارد؟" به برخی ویژگیهای قصیده پرداخت و گفت: اساساً شاعرانی که خود را ملزم به دفاع از برخی ارزشها میدانند، شعرشان را در قالب قصیده بیان میکنند. یکی دیگر از این دلایل به تسلط شاعر بر ادب کهن برمیگردد. قصیده به نوعی برای خود شاعر اقناعکننده است و نشانه استادی او بر زبان است.
یاسمی: جریان شعر روشنفکری به دلیل صبغه مذهبی گرمارودی درباره او سکوت کرده است
سپس بهروز یاسمی پژوهشگر و منتقد ادبی به ایراد سخن پرداخت و در ابتدا ضمن انتقاد از عنوان نشست مذکور (بررسی مجموعه آثار سیدعلی موسوی گرمارودی) گفت: من با نقد مجموعه آثار موافق نیستم آن هم آثار کسی که نیم قرن از عمرش را صرف شعر کرده است و به نظرم بیانصافی است که کسی بخواهد در 15 دقیقه درباره آثار گرمارودی حرف بزند.
وی در ادامه با اشاره به آثار در خور تامل علی موسوی گرمارودی در حوزه شعر کلاسیک، او را شاعری نوپرداز نامید و گفت: جریان شعر روشنفکری به دلیل صبغه مذهبی گرمارودی درباره او سکوت کرده است. مسئله دیگر این است که بین شعر نیمایی و شعر آوانگارد گرمارودی تفاوتی وجود ندارد یعنی او فقط از وزن عدول کرده است که این نشان از اشرافش به شعر است.
یاسمی عرصه شعر کلاسیک را عرصه کلیگویی خواند و با بیان اینکه "گرمارودی شدیداً درگیر جزئیات است" به مقایسه او با احمد شاملو پرداخت و اضافه کرد: شاملو وقتی میگوید "با چشمها ز حیرت این صبح نا به جای ..." همه درمییابند که این شعر نیمایی است اما وقتی میگوید "مرا تو بیسببی نیستی به راستی صلت کدامین قصیدهای ای غزل" مشخص است که شعر سپید میگوید؛ این مورد - همانند مواردی که گرمارودی در شعرش دارد - که همه عوامل شعر نیمایی را برای فخامت کلام به کار بگیرید، یک حُسن است.
وی در عین حال اصلیترین کار گرمارودی را برجستهسازی صحنهها با تشریح جزئیات ارزیابی کرد و گفت: او این کار را با مدد جستن از دو فاکتور یکی زیباشناختی خصوصی و دیگری تجربه شخصی انجام داده است؛ بیشتر قصیدههای گرمارودی زاده تخیل خودش هستند که این همان زیباشناختی شخصی است. همچنین شعر زمانی صمیمی است که مانند کلام گرماردوی مبتنی بر تجربه شخصی باشد.
این منتقد ادبی شعر سپید گرمارودی را اپیزودیک دانست و نه ساختارمند و در ادامه افزود: شعر سپید نه به مقدمه نیاز دارد و نه نتیجهگیری؛ گرمارودی هم بدون مقدمه و سریع وارد بحث اصلی میشود منتهی شعرهایش نتیجهگیری و پایانبندی دارد.
خرمشاهی: ترجمه گرمارودی از قرآن شیواترین ترجمهای است که در زبان فارسی رخ داده است
سپس بهاءالدین خرمشاهی قرآن پژوه و منتقد ادبیات کلاسیک سخنرانی کرد و با اشاره به وجوه مختلف کار موسوی گرمارودی، گفت: او ارزشی است افزوده بر فرهنگ ما و اینکه میگویند 6 هزار نفر در استادیومی در امارات برای شنیدن شعرش جمع شده بودند و از این نظر هم او رکورد زده است، سخنی گزاف نیست.
وی با اشاره به اهتمام مسئولانه گرمارودی برای ترجمه قرآن کریم که به گفته او گرمارودی این کار را در ساعات غیر اداری دوران مسئولیتش در تاجیکستان به عنوان رایزن فرهنگی ایران انجام داده است، یادآور شد: ترجمه گرمارودی از قرآن بیشبهه و بیگزافگویی شیواترین ترجمهای است که در زبان فارسی رخ داده است؛ شیواترین هم یعنی رساترین، مفهومترین و ادیبانهترین.
خرمشاهی که خود یکی از چند ویراستار ترجمه گرمارودی از قرآن بوده است، افزود: من وقتی این ترجمه را میخواندم به وجد میآمدم و اصلاً ویراستاری یادم میرفت. گوارا باد این پیروزی بر گرمارودی.
این پژوهشگر ادبی در پایان اخوانیهای را که برای گرمارودی سروده است، به همراه چند رباعی در وصف آثار او برای حاضران خواند.
میرشکاک: آنچه مایه بحران شعر معاصر شده است، فراموشی سخنوری است
همچنین در این نشست یوسفعلی میرشکاک هم به بررسی آثار علی موسوی گرمارودی پرداخت و گفت: گرمارودی نه تنها رکاب به رکاب شاملو پیش میرود بیشتر و پیشتر میتازد و این حرف را نه به این خاطر میزنم که گفته میشود من با شاملو مسائلی دارم بلکه واقعیت این است که در این سالها و از هر دو طرف، شعر شاملو در حال فروریختن است.
وی در توضیح مدعای خود افزود: "قطعنامه"، "آهنها و احساسها" و از این قبیل دفترهای شعری دارد فرو میریزد. چرا؟ چون لوازمش در جامعه نیست. پاسخی که مخاطب میخواهد دریافت کند، باید در خود شعر باشد که نیست. لائیسیسم درون شاملو باعث شد او از دلها زدوده شود.
میرشکاک در ادامه با بیان اینکه "موسوی گرمارودی به معنای خراسانی کلمه شاعر است" به وجه سخنوری او پرداخت و اضافه کرد: آنچه مایه بحران شعر معاصر شده است، فراموشی سخنوری است. به تعبیر لُری شاعران معاصر ما غالباً از کیسه میخورند.
وی اهمیت شاعری را در قصیدهسرایی دانست و آن را نوعی زورورزی با زبان ارزیابی کرد و گفت: این روزها ما مدام با مجموعههایی شعری روبرو میشویم که یکی دو هفته معرکه را گرم میکنند و بعد تمام میشوند. لحن خطابی شعر گرمارودی ناشی از سخنوری اوست و او مخاطب را با همین بندهای خطابی برمیانگیزد.
میرشکاک گفت: شعر سپید گرمارودی از حیث صورت شعر سپید است و به جرات میتوان گفت او در شعر آزاد و نیمایی و سپید نفر اول است. البته قصیده و شعر سپید گرمارودی اوج کارهای او و در این حال همانند یکدیگرند.
این شاعر در پایان گفت: راهی را که گرمارودی ایجاد کرده، راه سالم شعر گسسته، آزاد و سپید است و نکته مهمتر آنکه او از جوانی در قلمرو و مرتبتی ظهور کرد که تمام عمر شاعری او توسعه آن قلمرو بوده است و این هم به سادگی به دست نمیآید.
آهی: خیلی کسان اوج گرفتهاند که بسیار کممایهتر از گرمارودی بودهاند
همچنین حسین آهی شاعر هم در سخنانی کوتاه گفت: ما چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه خط سیاسیمان موافق باشد و چه نباشد باید به راستی گرمارودی را جزو مفاخر خودمان بدانیم. او نشان داده چقدر بیغرض و بیهیچ حب و بُغضی به دقایق شعر و دیگر امور توجه داشته است و این در حال بوده که خیلی کسان اوج گرفتهاند که بسیار کممایهتر از او بودهاند.
بر اساس این گزارش علی موسوی گرمارودی هم در نشست نقد مجموعه آثارش با تقدیر از منتقدان حاضر در این جلسه گفت: من برای هر چه حاصل یا محصول شعرم بوده، هیچگاه استاد ویژه و خاصی برای شعر نداشتهام. البته این را به عنوان حُسن نمیگویم بلکه این عیب کار من است.
وی افزود: از نخستین جوششهای شعری که در دوره دبیرستان و با روزنامههای دیواری شروع کردم تا الان هیچ مشوقی جز پدرم نداشتم که روحانی بزرگی بود هر چند به صورت تخصصی در وادی شعر مشغول نبود.
به دستور جلال آلاحمد به عضویت کانون نویسندگان درآمدم
گرمارودی با اشاره به ورودش به مبارزات سیاسی قبل از انقلاب اضافه کرد: من با دستور جلال آلاحمد عضو کانون نویسندگان شدم اما همان اوایل انقلاب احساس کردم ما اهل قبله احتیاج به یک کانون اسلامی داریم و این را به مرحوم طاهره صفارزاده هم گفتم و او خیلی استقبال کرد و واقعاً نشان داد زن شجاعی بود.
وی گفت: بعد از آن ما کانون فرهنگی نهضت اسلامی را راهاندازی کردیم و من دبیر آن شدم و خانم صفارزاده هم عضوش. این هسته اصلی حوزه هنری شد و بعدها هم که این مرکز (حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی) تشکیل شد امام (ره) من را مکلف کرد که در اجرائیات انقلاب بمانم.
خاطره گرمارودی از واکنش امام (ره) به درخواست استعفای او
این شاعر آئینیسرا ادامه داد: حوزه هنری بهترین جا برای ساخت و ساز شعری و هنری بود و کسانی مانند محسن مخملباف و مجید مجیدی در حوزه سینما و چهرههایی مانند قیصر امینپور و یوسفعلی میرشکاک در حوزه ادبیات در آنجا رشد کردند. اما خدا میداند من به خاطر مشغلههایم به خاطر مسائل انقلاب نتوانستم حتی در یک جلسه آنها شرکت کنم و اصلاً فرصت اینکه بنشینم و برای خودم مطالعه کنم نداشتم.
گرمارودی با ذکر خاطرهای از دوران همکاری با یکی از نهادهای اجرایی در اوایل انقلاب گفت: من به دلیل اینکه میخواستم کمی به شعر بپردازم از امام (ره) خواستم با استعفایم از این مسئولیت موافقت کنند و به ایشان گفتم "من آبرویم دارد میرود و مطالعاتم در این حوزه کم شده است" اما امام (ره) برآشفتند و گفتند: هی آبرو آبرو میکنی! این جوانها خون میدهند شما هم آبرو بده". البته بعداً با حاج احمدآقا صحبت کردم و ایشان با امام حرف زدند و در نهایت با استعفای من موافقت شد.
لائیک بودن شاملو یک مسئله است و شاعر بودنش مسئله دیگر
این شاعر همچنین قصاید و قطعات و اشعار سپید و نیمایی را جزو بهترین شعرهای خود ارزیابی کرد و در ادامه با اشاره به مواضع مختلف درباره احمد شاملو و شعرش گفت: لائیک بودن شاملو یک مسئله است و شاعر بودن او یک مسئله دیگر. به نظر من شاملو یکی از بزرگترین شاعران این مملکت است. من اینکه عدالت را رعایت کنم و واقعبین باشم را از مولایم علی (ع) یاد گرفتهام.
وی افزود: از حضرت علی (ع) پرسیدند "به نظر شما اشعر شاعران عرب کیست؟" و این در زمانی بود که "حسان بن ثابت" شاعر رسمی پیغمبر در قید حیات است. اما حضرت علی (ع) گفتند : اگر چارهای نیست پادشاه بسیار گمراه امروالقیس.
گرمارودی ادامه داد: کسانی که شعرهای امروالقیس را خواندهاند میدانند که او شعرهایی دارد که به لحاظ مضمونی بسیار بد و مبتذلاند اما امام علی (ع) میداند که جوهر شعری او همتا ندارد. من هم بارها گفتهام که تعهد و التزام صفت شاعر است نه شعر.
این شاعر در ادامه به بحث درباره شاملو بازگشت و گفت: ما بیگمان لائیک بودن شاملو را نمیپسندیم و یقیناً او هم مَلِکالظلین است هر چند شاه نبود. به هر حال شاملو بارها و صراحتاً گفته که خدا را قبول ندارد و ما یقیناً رو به روی این شعرها ایستادهایم و آنها را فرومیکوبیم اما خدا این عنایت را به او کرده بود که زبان فخیمی داشت. البته این را هم قبول دارم که شاملو را بیش از اندازه بزرگش کرده بودند همانگونه که به من چون اهل قبله بودهام، نپرداختهاند.
انتقاد شاعر "در سایهسار نخل ولایت" از وزارت آموزش و پرورش
گرمارودی همچنین از وزارت آموزش و پرورش به جهت تحریف برخی شعرهایش و از جمله خدایگون کردن حضرت علی (ع) در کتابهای درس زبان و ادبیات فارسی برخی مقاطع تحصیلی، انتقاد کرد و گفت: با این کارهایی که بعضی ناشران کتابهای من و وزارت آموزش و پرورش کرده و میکنند، من جواب آن هموطن بلوچ اهل سنت را که این شعر را میخواند و با خودش میِگوید "این هم از شاعر آئینیشان!" چه بدهم!؟
این مترجم قرآن کریم در پایان با ابراز امیدواری نسبت به نسل جدید شاعران کشورمان، تاکید کرد: بسیاری از عزیزان را میشناسم که به لحاظ قریحه مایه افتخارند و خدا را شکر که در بین اهل قبله هم هستند. من که دیگر کارِ کارستان دیگری و یا معجزهای نمیتوانم بکنم اما ایمان دارم آنها این کار را خواهند کرد. البته باعث سرفرازی من است که شاعر خاندان نبوت حساب شوم و تنها عروهالوثقی من برای روز قیامت همینهاست.
به گزارش خبرنگار مهر، نخستین سخنران این نشست که اجرای آن را محمود اکرامیفر بر عهده داشت، محمدکاظم کاظمی بود که در ابتدا گرمارودی را از جمله شاعران مطرح و نوپرداز حوزه شعر آئینی و از بنیانگذاران شعر از انقلاب خواند و گفت: ما با یک شاعر جامعالاطراف مواجهیم؛ شاعری پرکار که در حال و هواهای گوناگونی کار کرده است.
کاظمی: "خط خون " برجستهترین شعر خطابی گرمارودی است
او با بیان اینکه "موسوی گرمارودی هم در قالبهای نو شعر گفته است و هم در قالبهای کُهن" افزود: برجستهترین کارهای او هم در دو قطب دور هر دوی این قالبها قرار میگیرد؛ یعنی قصیده و شعر سپید. نوسرودهها هم ساقه اصلی آثار این شاعر است که خود به دو دسته تقسیم میشود؛ شعرهای خطابی که برای اثبات نوعی تفکر است و شعرهای انداوموار که حالتی عاطفی دارند.
کاظمی "خط خون" را برجستهترین شعر خطابی گرمارودی ارزیابی کرد و اضافه کرد: در این شعر نوعی خطشکنی شاعر را میِبینیم و پدیده عاشورا را از دید فکری مطرح میکند. با این حال در همین شعر هم با نوعی فراز و فرود مواجهیم.
این پژوهشگر افغان در ادامه با طرح این سوال که "چگونه است شاعری تا بدین مایه توانا در مایههای نو نمیتواند خود را از قصیده جدا کند و اساساً چه افسونی در قصیده وجود دارد؟" به برخی ویژگیهای قصیده پرداخت و گفت: اساساً شاعرانی که خود را ملزم به دفاع از برخی ارزشها میدانند، شعرشان را در قالب قصیده بیان میکنند. یکی دیگر از این دلایل به تسلط شاعر بر ادب کهن برمیگردد. قصیده به نوعی برای خود شاعر اقناعکننده است و نشانه استادی او بر زبان است.
یاسمی: جریان شعر روشنفکری به دلیل صبغه مذهبی گرمارودی درباره او سکوت کرده است
سپس بهروز یاسمی پژوهشگر و منتقد ادبی به ایراد سخن پرداخت و در ابتدا ضمن انتقاد از عنوان نشست مذکور (بررسی مجموعه آثار سیدعلی موسوی گرمارودی) گفت: من با نقد مجموعه آثار موافق نیستم آن هم آثار کسی که نیم قرن از عمرش را صرف شعر کرده است و به نظرم بیانصافی است که کسی بخواهد در 15 دقیقه درباره آثار گرمارودی حرف بزند.
وی در ادامه با اشاره به آثار در خور تامل علی موسوی گرمارودی در حوزه شعر کلاسیک، او را شاعری نوپرداز نامید و گفت: جریان شعر روشنفکری به دلیل صبغه مذهبی گرمارودی درباره او سکوت کرده است. مسئله دیگر این است که بین شعر نیمایی و شعر آوانگارد گرمارودی تفاوتی وجود ندارد یعنی او فقط از وزن عدول کرده است که این نشان از اشرافش به شعر است.
یاسمی عرصه شعر کلاسیک را عرصه کلیگویی خواند و با بیان اینکه "گرمارودی شدیداً درگیر جزئیات است" به مقایسه او با احمد شاملو پرداخت و اضافه کرد: شاملو وقتی میگوید "با چشمها ز حیرت این صبح نا به جای ..." همه درمییابند که این شعر نیمایی است اما وقتی میگوید "مرا تو بیسببی نیستی به راستی صلت کدامین قصیدهای ای غزل" مشخص است که شعر سپید میگوید؛ این مورد - همانند مواردی که گرمارودی در شعرش دارد - که همه عوامل شعر نیمایی را برای فخامت کلام به کار بگیرید، یک حُسن است.
وی در عین حال اصلیترین کار گرمارودی را برجستهسازی صحنهها با تشریح جزئیات ارزیابی کرد و گفت: او این کار را با مدد جستن از دو فاکتور یکی زیباشناختی خصوصی و دیگری تجربه شخصی انجام داده است؛ بیشتر قصیدههای گرمارودی زاده تخیل خودش هستند که این همان زیباشناختی شخصی است. همچنین شعر زمانی صمیمی است که مانند کلام گرماردوی مبتنی بر تجربه شخصی باشد.
این منتقد ادبی شعر سپید گرمارودی را اپیزودیک دانست و نه ساختارمند و در ادامه افزود: شعر سپید نه به مقدمه نیاز دارد و نه نتیجهگیری؛ گرمارودی هم بدون مقدمه و سریع وارد بحث اصلی میشود منتهی شعرهایش نتیجهگیری و پایانبندی دارد.
خرمشاهی: ترجمه گرمارودی از قرآن شیواترین ترجمهای است که در زبان فارسی رخ داده است
سپس بهاءالدین خرمشاهی قرآن پژوه و منتقد ادبیات کلاسیک سخنرانی کرد و با اشاره به وجوه مختلف کار موسوی گرمارودی، گفت: او ارزشی است افزوده بر فرهنگ ما و اینکه میگویند 6 هزار نفر در استادیومی در امارات برای شنیدن شعرش جمع شده بودند و از این نظر هم او رکورد زده است، سخنی گزاف نیست.
وی با اشاره به اهتمام مسئولانه گرمارودی برای ترجمه قرآن کریم که به گفته او گرمارودی این کار را در ساعات غیر اداری دوران مسئولیتش در تاجیکستان به عنوان رایزن فرهنگی ایران انجام داده است، یادآور شد: ترجمه گرمارودی از قرآن بیشبهه و بیگزافگویی شیواترین ترجمهای است که در زبان فارسی رخ داده است؛ شیواترین هم یعنی رساترین، مفهومترین و ادیبانهترین.
خرمشاهی که خود یکی از چند ویراستار ترجمه گرمارودی از قرآن بوده است، افزود: من وقتی این ترجمه را میخواندم به وجد میآمدم و اصلاً ویراستاری یادم میرفت. گوارا باد این پیروزی بر گرمارودی.
این پژوهشگر ادبی در پایان اخوانیهای را که برای گرمارودی سروده است، به همراه چند رباعی در وصف آثار او برای حاضران خواند.
میرشکاک: آنچه مایه بحران شعر معاصر شده است، فراموشی سخنوری است
همچنین در این نشست یوسفعلی میرشکاک هم به بررسی آثار علی موسوی گرمارودی پرداخت و گفت: گرمارودی نه تنها رکاب به رکاب شاملو پیش میرود بیشتر و پیشتر میتازد و این حرف را نه به این خاطر میزنم که گفته میشود من با شاملو مسائلی دارم بلکه واقعیت این است که در این سالها و از هر دو طرف، شعر شاملو در حال فروریختن است.
وی در توضیح مدعای خود افزود: "قطعنامه"، "آهنها و احساسها" و از این قبیل دفترهای شعری دارد فرو میریزد. چرا؟ چون لوازمش در جامعه نیست. پاسخی که مخاطب میخواهد دریافت کند، باید در خود شعر باشد که نیست. لائیسیسم درون شاملو باعث شد او از دلها زدوده شود.
میرشکاک در ادامه با بیان اینکه "موسوی گرمارودی به معنای خراسانی کلمه شاعر است" به وجه سخنوری او پرداخت و اضافه کرد: آنچه مایه بحران شعر معاصر شده است، فراموشی سخنوری است. به تعبیر لُری شاعران معاصر ما غالباً از کیسه میخورند.
وی اهمیت شاعری را در قصیدهسرایی دانست و آن را نوعی زورورزی با زبان ارزیابی کرد و گفت: این روزها ما مدام با مجموعههایی شعری روبرو میشویم که یکی دو هفته معرکه را گرم میکنند و بعد تمام میشوند. لحن خطابی شعر گرمارودی ناشی از سخنوری اوست و او مخاطب را با همین بندهای خطابی برمیانگیزد.
میرشکاک گفت: شعر سپید گرمارودی از حیث صورت شعر سپید است و به جرات میتوان گفت او در شعر آزاد و نیمایی و سپید نفر اول است. البته قصیده و شعر سپید گرمارودی اوج کارهای او و در این حال همانند یکدیگرند.
این شاعر در پایان گفت: راهی را که گرمارودی ایجاد کرده، راه سالم شعر گسسته، آزاد و سپید است و نکته مهمتر آنکه او از جوانی در قلمرو و مرتبتی ظهور کرد که تمام عمر شاعری او توسعه آن قلمرو بوده است و این هم به سادگی به دست نمیآید.
آهی: خیلی کسان اوج گرفتهاند که بسیار کممایهتر از گرمارودی بودهاند
همچنین حسین آهی شاعر هم در سخنانی کوتاه گفت: ما چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه خط سیاسیمان موافق باشد و چه نباشد باید به راستی گرمارودی را جزو مفاخر خودمان بدانیم. او نشان داده چقدر بیغرض و بیهیچ حب و بُغضی به دقایق شعر و دیگر امور توجه داشته است و این در حال بوده که خیلی کسان اوج گرفتهاند که بسیار کممایهتر از او بودهاند.
بر اساس این گزارش علی موسوی گرمارودی هم در نشست نقد مجموعه آثارش با تقدیر از منتقدان حاضر در این جلسه گفت: من برای هر چه حاصل یا محصول شعرم بوده، هیچگاه استاد ویژه و خاصی برای شعر نداشتهام. البته این را به عنوان حُسن نمیگویم بلکه این عیب کار من است.
وی افزود: از نخستین جوششهای شعری که در دوره دبیرستان و با روزنامههای دیواری شروع کردم تا الان هیچ مشوقی جز پدرم نداشتم که روحانی بزرگی بود هر چند به صورت تخصصی در وادی شعر مشغول نبود.
به دستور جلال آلاحمد به عضویت کانون نویسندگان درآمدم
گرمارودی با اشاره به ورودش به مبارزات سیاسی قبل از انقلاب اضافه کرد: من با دستور جلال آلاحمد عضو کانون نویسندگان شدم اما همان اوایل انقلاب احساس کردم ما اهل قبله احتیاج به یک کانون اسلامی داریم و این را به مرحوم طاهره صفارزاده هم گفتم و او خیلی استقبال کرد و واقعاً نشان داد زن شجاعی بود.
وی گفت: بعد از آن ما کانون فرهنگی نهضت اسلامی را راهاندازی کردیم و من دبیر آن شدم و خانم صفارزاده هم عضوش. این هسته اصلی حوزه هنری شد و بعدها هم که این مرکز (حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی) تشکیل شد امام (ره) من را مکلف کرد که در اجرائیات انقلاب بمانم.
خاطره گرمارودی از واکنش امام (ره) به درخواست استعفای او
این شاعر آئینیسرا ادامه داد: حوزه هنری بهترین جا برای ساخت و ساز شعری و هنری بود و کسانی مانند محسن مخملباف و مجید مجیدی در حوزه سینما و چهرههایی مانند قیصر امینپور و یوسفعلی میرشکاک در حوزه ادبیات در آنجا رشد کردند. اما خدا میداند من به خاطر مشغلههایم به خاطر مسائل انقلاب نتوانستم حتی در یک جلسه آنها شرکت کنم و اصلاً فرصت اینکه بنشینم و برای خودم مطالعه کنم نداشتم.
گرمارودی با ذکر خاطرهای از دوران همکاری با یکی از نهادهای اجرایی در اوایل انقلاب گفت: من به دلیل اینکه میخواستم کمی به شعر بپردازم از امام (ره) خواستم با استعفایم از این مسئولیت موافقت کنند و به ایشان گفتم "من آبرویم دارد میرود و مطالعاتم در این حوزه کم شده است" اما امام (ره) برآشفتند و گفتند: هی آبرو آبرو میکنی! این جوانها خون میدهند شما هم آبرو بده". البته بعداً با حاج احمدآقا صحبت کردم و ایشان با امام حرف زدند و در نهایت با استعفای من موافقت شد.
لائیک بودن شاملو یک مسئله است و شاعر بودنش مسئله دیگر
این شاعر همچنین قصاید و قطعات و اشعار سپید و نیمایی را جزو بهترین شعرهای خود ارزیابی کرد و در ادامه با اشاره به مواضع مختلف درباره احمد شاملو و شعرش گفت: لائیک بودن شاملو یک مسئله است و شاعر بودن او یک مسئله دیگر. به نظر من شاملو یکی از بزرگترین شاعران این مملکت است. من اینکه عدالت را رعایت کنم و واقعبین باشم را از مولایم علی (ع) یاد گرفتهام.
وی افزود: از حضرت علی (ع) پرسیدند "به نظر شما اشعر شاعران عرب کیست؟" و این در زمانی بود که "حسان بن ثابت" شاعر رسمی پیغمبر در قید حیات است. اما حضرت علی (ع) گفتند : اگر چارهای نیست پادشاه بسیار گمراه امروالقیس.
گرمارودی ادامه داد: کسانی که شعرهای امروالقیس را خواندهاند میدانند که او شعرهایی دارد که به لحاظ مضمونی بسیار بد و مبتذلاند اما امام علی (ع) میداند که جوهر شعری او همتا ندارد. من هم بارها گفتهام که تعهد و التزام صفت شاعر است نه شعر.
این شاعر در ادامه به بحث درباره شاملو بازگشت و گفت: ما بیگمان لائیک بودن شاملو را نمیپسندیم و یقیناً او هم مَلِکالظلین است هر چند شاه نبود. به هر حال شاملو بارها و صراحتاً گفته که خدا را قبول ندارد و ما یقیناً رو به روی این شعرها ایستادهایم و آنها را فرومیکوبیم اما خدا این عنایت را به او کرده بود که زبان فخیمی داشت. البته این را هم قبول دارم که شاملو را بیش از اندازه بزرگش کرده بودند همانگونه که به من چون اهل قبله بودهام، نپرداختهاند.
انتقاد شاعر "در سایهسار نخل ولایت" از وزارت آموزش و پرورش
گرمارودی همچنین از وزارت آموزش و پرورش به جهت تحریف برخی شعرهایش و از جمله خدایگون کردن حضرت علی (ع) در کتابهای درس زبان و ادبیات فارسی برخی مقاطع تحصیلی، انتقاد کرد و گفت: با این کارهایی که بعضی ناشران کتابهای من و وزارت آموزش و پرورش کرده و میکنند، من جواب آن هموطن بلوچ اهل سنت را که این شعر را میخواند و با خودش میِگوید "این هم از شاعر آئینیشان!" چه بدهم!؟
این مترجم قرآن کریم در پایان با ابراز امیدواری نسبت به نسل جدید شاعران کشورمان، تاکید کرد: بسیاری از عزیزان را میشناسم که به لحاظ قریحه مایه افتخارند و خدا را شکر که در بین اهل قبله هم هستند. من که دیگر کارِ کارستان دیگری و یا معجزهای نمیتوانم بکنم اما ایمان دارم آنها این کار را خواهند کرد. البته باعث سرفرازی من است که شاعر خاندان نبوت حساب شوم و تنها عروهالوثقی من برای روز قیامت همینهاست.