11-08-2015، 21:34
أَلَمْ تَرَ أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَۆُزُّهُمْ أَزًّا؛ آیا ندیدی که ما شیاطین را بسوی کافران فرستادیم تا آنان را شدیداً تحریک کنند؟! (سوره مریم آیه 83)
مدتی است یك فرقه ای در مكاتب پیشرفته خود ، با استناد به این آیه از قرآن كریم سعی می كند تا چهره شیطان لعین را تطهیر بكند و بگوید كه شیطان " واسطه خداوند " (نعوذ بالله) می باشد و بدین ترتیب فلسفه اخراج شدن شیطان از درگاه خداوند را به آرامی از ذهن مریدان و شاگردان درمانده خویش پاك كند و به طور غیر مستقیم و در ادامه این فرقه حتی توهین به شیطان حرام می شود ... ! در ادامه به بررسی و تفسیر این آیه می پردازیم.
كلمه ى «اَزّ» به معناى تحریك كردن شدید و از جاكندن است. «اَزّ القِدر» یعنى دیگ چنان به جوش آمد كه هر چه در آن بود زیر و رو شد.
رابطه ى شیطان با اهل ایمان، ساده ودنبالش هشیارى و توبه است. «وسوس الیه»(140) ولى رابطهى شیطان با كفّار، رابطهاى سلطهگرانه است. «ارسلنا الشّیاطین على الكافرین» نه «الى الكافرین». البتّه این سلطهاى است كه كافر، خود زمینه ى آن را فراهم كرده است. «انّما سلطانه على الّذین یتولّونه»(141)
ممكن است مراد از فرستادن شیطانها از سوى خدا، رها كردن آنها باشد؛ مثلاً كسى كه سگ خود را نبندد و مانعش نشود مى گویند سگ خود را فرستاد.
در تفسیر قمى آمده است: آیهى «وارسلنا الشیاطین» دربارهى كسانى نازل شده كه خمس و زكات خود را نمى پردازند، خداوند بر اینان سلطان یا شیطانى را مى فرستد تا آن مقدار از مالى كه از بابت خمس و زكات پرداخت نكرده اند، در غیر راه خداوند مصرف نمایند.(تفسیر نور ، آیه 83 سوره مباركه مریم)
در واقع تسلط شیاطین بر انسانها یك تسلط اجبارى و ناآگاه نیست، بلكه این انسان است كه به شیاطین اجازه ورود به درون قلب و جان خود مىدهد، بند بندگى آنهارا بر گردن مى نهد و اطاعتشان را پذیرا مىشود، همانگونه كه قرآن در آیه100 سوره نحل مىگوید: انما سلطانه على الذین یتولونه و الذین هم به مشركون: تسلط شیطان تنها بر كسانى است كه ولایت او را پذیرا گشته، و او را بت و معبود خود ساخته اند.( تفسیر نمونه، ج ،13ص 132)
آیه شریفه به منزله این است كه گفته شود: این آلهه كه مشركین آنها را مایه عزت خود مىپنداشتند، ضد مشركین هستند، به دلیل اینكه شیطانها كه یك دسته از آلهه ایشانند ایشان را با تكان هر چه شدیدتر به سوى چیزى تحریك مىكنند كه هلاكت و شقاوتشان در آن است، و تازه همین شیطانها هم سر خود نیستند، بلكه هر چه مىكنند به اذن خدا مىكنند، (و این اذن همان است كه در آیه از آن به ارسال تعبیر شده) بنا بر این اتصال این آیه به ما قبل خود خیلى روشن است
خداوند به هر دو گروه مومنین و كفار اختیار داده و راه را برایشان مشخص نموده و بیراهه را نیز، از طرفی.
با انتخاب هر راه، نتایجی نیز حاصل می شود كه شخص باید پذیرای نتایج و عواقب آن باشد. اسباب و شرایط طی هر دو راه نیز آماده است زیرا اگر نباشد، موجبات اختیار مخدوش خواهد شد و مثلا اگر فردی با اختیار بخواهد راه غیر خدا را برود در حالی كه به وجود خداوند یقین دارد، این انتخاب و عمل وی است كه اسباب و شرایط را برایش فراهم می كند.
شیطان نیز سببی از اسباب خلقت الهی است و وسوسه ها و القئات او در كسانی مؤثر خواهد افتاد كه راه غیر خدا را آگاهانه انتخاب می كنند .
این دلیلی بر رسالت یا وجود راز و رمز بین خداوند و شیطان نیست ، بلكه شیطان یك وسیله و سبب است و راه انتخاب شده نیز ملزوماتی دارد.
تسلط شیطان بر راه كفر، مسلم و قطعی و از سنن الهی است مثل سوزاندن كه ذاتی آتش است لذا نمی توان گفت تسلط شیطان بر كفار، یك رسالت تعیین شده مثبت الهی است كه حاكی از رضایت خداوند و رازداری شیطان است ، بلكه هر كس عامل به هدایت الهی باشد از هدایت بیشتری برخوردار می شود و هر كس با اختیار از هدایت الهی روی برگرداند، از باب مجازات شیطان بر او مسلط می شود. (ترجمة المیزان ج 14،ص150)
برای توجه بیشتر به مسأله تحریك شیطان نسبت به كفار بد نیست نكات تفسیر نور را از نظر بگذرانیم :
1- كسانى كه كفر را انتخاب كردند و ولایت شیطان را پذیرفتند، خداوند شیطانها را براى تشویق و تحریك آنان به فساد به سراغشان مى فرستد. (یكى از كیفرهاى كافران، سلطهى شیطان بر آنهاست) «انّا ارسلنا الشّیاطین على الكافرین»
2- شیطان انسان را تحریك مىكند، ولى اجبار نمىكند. «تۆزّهم أزّا»
3- تحریك شیطان بسیار قوى است. «تۆزّهم أزّا»
4- هیچ چیز حتّى وسوسههاى شیطان، از اراده خداوند خارج نیست. «انّا ارسلنا... تۆزّهم أزّا»
5 - كفر، مایهى تحریك پذیرى از شیطان است. «على الكافرین تۆزّهم»
تسلط شیاطین بر انسان ها یك تسلط اجبارى و ناآگاه نیست، بلكه این انسان است كه به شیاطین اجازه ورود به درون قلب و جان خود مىدهد، بند بندگى آنهارا بر گردن مى نهد و اطاعتشان را پذیرا مىشود، همانگونه كه قرآن در آیه100 سوره نحل مىگوید: انما سلطانه على الذین یتولونه و الذین هم به مشركون: تسلط شیطان تنها بر كسانى است كه ولایت او را پذیرا گشته، و اورا بت و معبود خود ساخته اند
علامه طباطبایی ذیل آیه توضیح مناسبی ارائه داده اند:
اگر در آیه شریفه ارسال شیطان ها را به خدا نسبت داده، از آنجایى كه از باب مجازات است هیچ عیبى ندارد، چون مشركین به حق كفر ورزیدند، و خدا هم از در مجازات شیطان ها را فرستاد تا كفر و گمراهیشان را زیادتر کنند.
شاهد این معنا هم جمله" عَلَى الْكافِرِینَ" است، زیرا اگر از باب مجازات نبود، و فرستادن شیطانها به منظور گمراهى ابتدایى آنها بود، مى فرمود علیهم، نه اینكه به جاى ضمیر ، اسم ظاهر كافرین را بیاورد.
این آیه شریفه به خاطر اینكه جمله" أَ لَمْ تَرَ" در صدر آن آمده، و معناى استشهاد را افاده مى كند، در مقام تایید مطلب آیه قبلى است كه مى فرماید: آلهه كفار ضد ایشان مىشوند، نه عزت آنان، چون تحریك شیطانها، مشركین را به سوى شر و فساد و پیروى باطل، دشمنى و ضدیت است، و همین شیاطین از جمله همان آلهه جنى ایشانند كه مایه عزت خود مىپنداشتند، و اگر این آلهه ضد مشركین نبودند به چیزى كه هلاكت و شقاوتشان در آن است دعوتشان نمىكردند.
آیه شریفه به منزله این است كه گفته شود: این آلهه كه مشركین آنها را مایه عزت خود مىپنداشتند، ضد مشركین هستند، به دلیل اینكه شیطان ها كه یك دسته از آلهه ایشانند ، ایشان را با تكان هر چه شدیدتر به سوى چیزى تحریك مىكنند كه هلاكت و شقاوتشان در آن است، و تازه همین شیطان ها هم سرخود نیستند، بلكه هر چه مىكنند به اذن خدا مىكنند، (و این اذن همان است كه در آیه از آن به ارسال تعبیر شده) بنابراین اتصال این آیه به ما قبل خود خیلى روشن است. (ترجمه المیزان، ج14/ص 149)
فراوری: زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منابع:
اسک دین
پرسمان