24-03-2013، 15:19
آقا همین اولش بگم عواقب خوندن این داستان به عهده خودتونه، یه وقت به من گیر ندیدا!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دوتا مرده شور بودن هر جنازهای میاوردن شکمشو وا میکردن و غذا هاشو میخوردن
یه روز شکم یکیو واز میکنن توش ماکارونی بود، مرده شوره به رفیقش میگه من نمیخوام تو بخور
رفیقش میگه چرا توکه ماکارونی خیلی دوس داشتی!!؟
میگه نمیخوام دیگه، رفیقشم همشو میخوره.
بعد که تموم میشه میگه میدونی چرا نخوردم ؟ رفیقش میگه چرا؟ میگه چون توش مو بود
اونم حالش به هم میخوره همهرو بالا میاره
بعد اون یکی شروع میکنه به خوردن، رفیقش میگه نخور کثافت مگه نمیگی توش مو بود چندش؟
رفیقش میگه : دروغ گفتم ! خواستم ماکارونی گرم بشه بعد بخورم !!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دوتا مرده شور بودن هر جنازهای میاوردن شکمشو وا میکردن و غذا هاشو میخوردن
یه روز شکم یکیو واز میکنن توش ماکارونی بود، مرده شوره به رفیقش میگه من نمیخوام تو بخور
رفیقش میگه چرا توکه ماکارونی خیلی دوس داشتی!!؟
میگه نمیخوام دیگه، رفیقشم همشو میخوره.
بعد که تموم میشه میگه میدونی چرا نخوردم ؟ رفیقش میگه چرا؟ میگه چون توش مو بود
اونم حالش به هم میخوره همهرو بالا میاره
بعد اون یکی شروع میکنه به خوردن، رفیقش میگه نخور کثافت مگه نمیگی توش مو بود چندش؟
رفیقش میگه : دروغ گفتم ! خواستم ماکارونی گرم بشه بعد بخورم !!!