02-06-2015، 8:45
سیاست تکفرزندی و عقاید سنتی مردم چین سبب شده تا جمعیت پسران در مقایسه با دختران به شدت افزایش یابد. این عدم تعادل نتیجهای ناخواسته را به همراه داشته و آن «قدرت دهی» به زنان بوده است.
به گزارش فرادید به نقل از نیوزویک، زنان چینی اینک میتوانند ساعات بیشتری را کار کنند و نقش پررنگتری در بازار ازدواج داشته باشند. آنها حالا به بازوی اقتصادی چین تبدیل شدهاند.
ژانگ وِی مردی 29 ساله و ساکن پکن است. او نمونهای بارز از قدرت یافتن زنها در چین است. برای اینکه بدانید چرا بهتر است داستان او را بشنوید. ژانگ قبلا از مدیران مرتبه پایین یک شرکت دولتی انرژی در چین بود. او نتوانست با حقوق خود یک آپارتمان مناسب در پکن بخرد. او هفت سال پیش وارد بازار کار شد و از آن موقع قیمت مسکن در پکن سیر صعودی داشته است. ژانگ حدود 30 درصد از حقوق خود را هر ماه کنار میگذارد تا خانه بخرد. وقتی با او صحبت میکردم او فهمید که من خیلی از این ایده او متعجب شده بودم.
چه دلیلی میتواند باعث شود که یک مرد جوان که در ابتدای کار قرار دارد بخواهد یک آپارتمان بخرد. آن هم در شهری که قیمت خانهها به شکلی نامعقولی بالا است؟
او میگوید: «به خاطر اینکه من میخواهم ازدواج کنم. خانوادهام بر روی من خیلی فشار میآورند و اگر خانه نداشته باشد ازدواج ممکن نیست.»
تا اینجای ماجرا را در ذهن خود داشته باشید. به رستوران مدرنی در شانگهای میرویم تا با چهار خانم جوان و زیبا که حدودا 20 ساله هستند صحبت کنیم. به آنها ماجرای ژانگ را گفتم و تعریف کردم که چگونه پول خود را برای خرید آپارتمان ذخیره میکند. آنها لبخندی زدند. هوا فِنگ یکی از آن چهار دختر بود و گفت: «اگر پسری خانه نداشته باشد من حتی حاضر نیستم با او بیرون بروم.» فنگ این را گفت و دوستانش خندیدند و سپس شرایط ژانگ را بررسی کردند.
هوا گفت: «اینکه او برای یک جای دولتی کار میکند نشان میدهد که همیشه کار دارد و آن شرکت ورشکسته نخواهد شد. این خوب است.» یکی دیگر از آن دختران لی جونگلینگ است که خودش از مدیران اجرایی یک شرکت تبلیغاتی است. او میگوید: «اما هیچوقت به اندازه کافی پول درنمیآورد تا یک آپارتمان خوب بخرد.»
اما با توجه به معیار و سنت چینیهای آیا برای ازدواج دیر نشده است؟ لی جواب داد: «در ازدواج نباید عجله کرد. من فشاری را از طرف خانواده احساس نمیکنم. به نظرم خوب است که کمی صبر کنیم.» دوستانش نیز به نشانه موافقت سرشان را تکان دادند.
در حقیقت لی بیراه نمیگوید. زنان چینی این روزها ازدواج را به تعویق میاندازند، چون میتوانند. آنها میتوانند ساعات بیشتری را مشغول کار باشند و بیشتر پول دربیاورند. در طرف دیگر رقبای مرد مانند ژانگ وجود دارند که قربانی نابرابری جمعیتی چین شدهاند. عدم تعادل جنسیتی چین در سال 2008 به بالاترین اندازه خود یعنی 1.22 مرد به ازای هر یک زن رسید و حالا حدود 1.16 مرد به ازای هر زن است. این اختلاف شاید در نگاه اول اندک به نظر برسد اما با توجه به جمعیت بالای چین بیشتر مشخص خواهد شد.
کشور چین از دیرباز جامعهای مردسالار بوده و امروز از شدت آن کاسته شده است. با این حال چین مدرن هنوز از گذشته کهن خود پیروی میکند. این مسئله در چهره کنونی چین نیز مشخص است و نشان میدهد که چین همچنان یک جماعت مرد محور است. این نابرابری جمعیتی بین مردان و زنان از دو راه به تحقق پیوسته است. سیاست تکفرزندی و ظهور سونوگرام باعث شد تا خانوادهها ترجیح دهند آن یک فرزند پسر باشد و دختران را سقط کنند. این رویه از دهه 80 میلادی در جریان بوده است.
حالا اگر با این پیشزمینه به مسئله زنان در چین نگاه کنیم، ماجرا کمی متفاوت خواهد بود. سال 1995 یک همایش بینالمللی سازمان ملل در ارتباط با حقوق زنان در پکن برگزار شد و خانم هیلاری کلینتون نیز در آن همایش حضور داشت. از آن روز به حقوق زنان در چین جدیتر نگاه شد. قوانین سختگیرانهتر در مورد خشونت علیه زنان و آزار و اذیت جنسی علیه آنان به تصویب رسید. همچنین در قوانین مرتبط با طلاق نیز تجدیدنظر شد. البته چین هنوز راه طولانی در پیش دارد.
پنج فعال حقوق زنان در ماه آوریل در چین دستگیر شدند. این زنان قصد داشتند تا آگاهی اجتماعی نسبت به آزار و اذیت جنسی علیه زنان را افزایش دهند. اما اقدام دولت چین موج انتقادی را در رسانههای اجتماعی چین به راه انداخت. با تمام این اوصاف حاصل سیاست تکفرزندی و عقاید چینی منجر شد تا جمعیت پسران به مراتب بیشتر شود و این امر به نوبه خود باعث شد زنان از قدرت نفوذ بیشتری در جامعه برخوردار شوند. این اتفاق در شهرهای بزرگ چین به خصوص مشهود است.
کای لی خانمی 34 ساله و مدیر یک شرکت بازاریابی در شانگهای است. کای لی یک فرزند هشت ساله داشته و از همسرش نیز طلاق گرفته است. او پنج سال پیش با همسر تایوانی خود ازدواج کرد و مچ همسرش را در حین خیانت گرفت. کای همان موقع گفت: «در اولین فرصت طلاق خود را میگیرم.» همسرش شوکه شده بود و فکر میکرد که او شوخی میکند. اما کای لی گفت: «خواهی دید.» او پس از آن اتفاق در طول یک هفته کارهای اداری مربوط به طلاق را انجام داد. کای لی میگوید: «چرا طلاق نگیرم. خانوادهام در شانگهای هستند که میتوانند دخترم را بزرگ کنند. خودم هم یک شغل خوب دارم. اگر هم بخواهم دوباره ازدواج کنم مشکلی ندارد. چون قحطی شوهر نیست. حتی برای سن من همسر مناسب است. همسر سابقم فکر میکرد قرار است با وجود خیانت او هنوز هم در کنارش بمانم.»
کای اما یک مشکل در سد راه خود میدید. پدر و مادرش خودش در ابتدا طرف همسرش را گرفتند. او میگوید: «آنها سنتی فکر میکنند. آنها میگفتند که من کنار بیایم و او این کار را دوباره تکرار نخواهد کرد و بهتر است من کوتاه بیایم. البته این نگرش سنتی آنها است. در نسلهای قبلتر اگر چنین مشکلی به وجود میآمد زن و شوهر با هم کنار میآمدند. اما من به آنها گفتم که خیلی عصبانی هستم و سر تصمیمی که گرفتهام میایستم. الآن اوضاع فرق میکند.»
حتی مسئولان مرتبط دولت چین نیز اعتراف کردهاند که این شکاف جمعیتی باعث شده تا آمار طلاق با افزایش چشمگیری روبهرو شود. با این حال هنوز هم آمار طلاق در چین نسبت به کشورهای دیگر پایین است، البته به استثنای کلانشهرهایی مانند پکن و شانگهای. نرخ طلاق در چین در سال 2013 نسبت به گذشته بسیار بیشتر شده و به 2.57 درصد رسید. اما نرخ طلاق در پکن و شانگهای بالای 30 درصد است و دلیلش نیز این است که زنان شهری میتوانند از پس هزینههای خود بربیایند.
نرخ طلاق بالا و بالاتر خواهد رفت. زنان چینی پر بیراه هم نمیگویند، زیرا آنها گزینههای بیشتری و بهتری دارند و برای ازدواج صبر میکنند. میانگین سن ازدواج نیز هر سال بیشتر میشود. در سال 2007میانگین سن ازدواج در چین 26.4 سال بود و این آمار اکنون به 27.4 رسیده است. البته آمار مرتبط با شانگهای متفاوت است. برای اولین بار در تاریخ چین، میانگین سن ازدواج در شانگهای به بالای 30 سال رسید.
نگاه مسئولان چینی اما کمی متفاوت است. آنها میگویند نابرابری جمعیتی زنان و مردان باعث شده تا آمار «قاچاق جنسی» و «روسپیگری» در چین بیشتر شود. زنان پناهنده کره شمالی در چین وارد تجارتی شده که در آن باید از روی اجبار با مردان مسن چینی ازدواج میکنند. برخی از محققان چینی رفتار جوانان را بررسی کردهاند. افرادی مانند ژانگ پول خود را برای خرید خانه پسانداز میکنند تا بتوانند نظر یک دختر را برای ازدواج جلب کنند.
شاخصهای مرتبط با پسانداز خانوار نیز در همین سو حرکت میکند. اگر یک زن جوان به یک مرد جوان بگوید «بپر!» آن مرد فقط باید یک پاسخ دهد: «چقدر؟» این کنایه شاید بامزه باشد اما در مورد جامعه چین حقیقت دارد. برخی از مقامات چین به این مسئله پی بردهاند و برنامهریزیهای جمعیتی را قرار است طوری تنظیم کنند تا این مسئله حل شود. افزایش میانگین سن ازدواج از یک طرف و افزایش آمار طلاق از طرف دیگر هشداری جدی برای چینیها است. علاوه بر آن، جرائمی نظیر قاچاق جنسی و روسپیگری در چین نیز با جامعه سنتی چین تضاد دارد. مردان جوانی مانند ژانگ وی شاید از رویه حاکم در چین ناخشنود باشند، اما چارهای برای آنها باقی نمانده است. آنها تنها یک راهحل دارند و آن این است که با این مسئله کنار بیایند.