01-06-2015، 2:15
انسان از روزگاران ازلی تا به امروز، در دنیائی به سر می برده است که همه چیز در آن در حال زوال و مرگ و نابودی بوده است؛ از این رو، همواره درجستجوی گریزگاهی بوده است تا بتواند از این حس زوال رهائی یابد و به گستره ای بی مرگ و جاودانه پناه ببرد.
![نمادهای جاودانگی (تحلیل و بررسی نماد دایره در متون دینی و اساطیری) ! 1](http://www.aftabir.com/articles/art_culture/literature_verse/images/2970d0be320ce5dd5e7b3868edd1c89f.jpg)
انسان از روزگاران ازلی تا به امروز، در دنیائی به سر می برده است که همه چیز در آن در حال زوال و مرگ و نابودی بوده است؛ از این رو، همواره درجستجوی گریزگاهی بوده است تا بتواند از این حس زوال رهائی یابد و به گستره ای بی مرگ و جاودانه پناه ببرد.
آنچه توانسته است عطش جاودانگی انسان را فرو بنشاند، تصور یا ساختن نمونه های جاودانه است. در حقیقت، او به معنای جاودانگی، فرم و شکلی جاودانه می بخشد. به این ترتیب، اسطوره های گوناگونی گرد مفهوم و معنای جاودانگی شکل می گیرد. شاید بتوان گفت: ویژگی اصلی دیگر اسطوره ها نیز همین است؛ اسطوره ها همواره مفهوم و معنا را تبدیل به فرم و شکل می کنند تا قابل فهم و درک باشند.
ساختن نمونه های ازلی، هم می تواند به صورت تصور ذهنی باشد و هم به صورت آفریدن نمونه ای دیدنی. او باید شکلی برگزیند تا بتواند جاودانگی را در آن تصور کند؛ از این رو، هر گاه می خواهد چیزی بیافریند که به بی نهایت و جاودانگی منتهی گردد، باید آن را به شکل تصویرهای ازلی جاودانگی در آورد و اجزای دیدنی را با الگوهای نادیدنی، همانند سازد.
![نمادهای جاودانگی (تحلیل و بررسی نماد دایره در متون دینی و اساطیری) ! 1](http://www.aftabir.com/articles/art_culture/literature_verse/images/2970d0be320ce5dd5e7b3868edd1c89f.jpg)
انسان از روزگاران ازلی تا به امروز، در دنیائی به سر می برده است که همه چیز در آن در حال زوال و مرگ و نابودی بوده است؛ از این رو، همواره درجستجوی گریزگاهی بوده است تا بتواند از این حس زوال رهائی یابد و به گستره ای بی مرگ و جاودانه پناه ببرد.
آنچه توانسته است عطش جاودانگی انسان را فرو بنشاند، تصور یا ساختن نمونه های جاودانه است. در حقیقت، او به معنای جاودانگی، فرم و شکلی جاودانه می بخشد. به این ترتیب، اسطوره های گوناگونی گرد مفهوم و معنای جاودانگی شکل می گیرد. شاید بتوان گفت: ویژگی اصلی دیگر اسطوره ها نیز همین است؛ اسطوره ها همواره مفهوم و معنا را تبدیل به فرم و شکل می کنند تا قابل فهم و درک باشند.
ساختن نمونه های ازلی، هم می تواند به صورت تصور ذهنی باشد و هم به صورت آفریدن نمونه ای دیدنی. او باید شکلی برگزیند تا بتواند جاودانگی را در آن تصور کند؛ از این رو، هر گاه می خواهد چیزی بیافریند که به بی نهایت و جاودانگی منتهی گردد، باید آن را به شکل تصویرهای ازلی جاودانگی در آورد و اجزای دیدنی را با الگوهای نادیدنی، همانند سازد.