18-05-2015، 8:13
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
باران در گلوی من ، ابر ِ کوچکی ست
میشود مرا بغل کنی؟ قول میدهم گریه کم کند . . .
.
.
.
نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیربارون، زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون
ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ، مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست . .
.
.
.
یادگاری واسه بارون ، آرزوهایی که خاک شد
وقتی رفتی زیبا ، انگار روح از تنم جدا شد . . .
.
.
.
توی زندگیت بارون نباش که فکر کنند با منت خودتو به شیشه میکوبی
ابر باش که منتظرت باشند که بباری . . .
.
.
.
وقتی ناله های خرد شدنت ، زیر پای بارون ، نوای دل انگیزی شد
چه فرقی می کند برگ سبز کدام درختی . . .
.
.
.
با رفیقت مثل چتر رفتار نکن
که هر وقت بارون بند اومد ، فراموشش کنی . . .
.
.
.
زیر سایبون چشمات تو شبستون نگاهت ، یه جایی گوشه اشکات مچ عشقتو میگیرم
بین پاییز و زمستون انتظار و نم بارون ، میون نامهربونی تا بخوای برات میمیرم . . .
.
.
.
میدونی چرا بارون از پشت شیشه قشنگ تره ، چون بدون اینکه خیس بشی احساسش میکنی
مثل دیدن گریه کسی که خیلی دوستش داری . . .
.
.
.
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم . . .
.
.
.
تلنگر کوچکی است
بــــــــــــاران
وقتی فراموش می کنیم
آسمان کجاست . . .
.
.
.
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
.
.
.
گاه می اندیشم
چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم
همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران
و خدایی که زلال تر از باران است . . .
.
.
.
باز باران ، بی طراوت ، کو ترانه !؟
سوگواریست ، رنگ غصه ، خیسی غم
می خورد بر بام خانه ، طعم ماتم
یاد می آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس
بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش . . .
.
.
.
چشمهای من از دوریت کنون مثل آسمان بارانیست
ابرها میبارند و آرام میشوند ، اما چشمهایم می بارند و بیقرار تر میشوند
کاش تا ابرها آرام نشده اند ، بیایی . . .
.
.
.
باز باران آمد
از هوا یا ز دو چشم خیسم؟
نیک بنگر!
چه تفاوت دارد . . .
.
.
.
خدا ابر رو به گریه میاره تا گلها بخندن
پس هر وقت بارون آمد یادت نره بخندی . . .
.
.
.
علم ثابت کرده که شکر در آب حل میشه
پس هیچ وقت زیر بارون نرو ، چون شیرین ترین دوستم را از دست می دم !
.
.
.
باران که می بارد تو در راهی از دشت شب تا باغ ِ بیداری
از عطر عشق و آشتی لبریز با ابر و آب و آسمان جاری
تا عطرِ آهنگ تو می رقصد ، تا شعر باران تو می گیرد . . .
.
.
.
باران هم روی ستمگر می بارد و هم ستمدیده
ولی بیشتر روی ستمدیده می بارد ، زیرا ستمگر چتر ستمدیده را ربوده است . . .
.
.
.
همواره تنهاییم ، در جمع یاران هم
در یک کویر خشک ، در زیر باران هم . . .
.
.
.
باران رحمت خدا همیشه می بارد
تقصیر ماست که کاسه هایمان را بر عکس گرفته ایم . . .
.
.
.
قطره بارون ممکنه کوچک دیده بشه ٬ اما یک گل تشنه ٬ همیشه منتظر باریدنشه
یک اس ام اس ممکنه ساده برسه ٬ اما قلب فرستندش خیلی به یادته . . .
.
.
.
صدای باران زیباترین ترانه خداست که طنینش زندگی را برای ما تکرار می کند
نکند فقط به گل آلودگی کفشهایمان بیندیشیم . . .
.
.
.
چه سنگین گذشت عصر بارانی ام
گویی نوازش نمی کرد ، باران صورتم را
گریه ام ، فریادم ، تنها سکوتی بود
تا حرفهایم
در بستری از بغض بخوابند . . .
.
.
.
بارون که میبارد باز با ترانه یا باز بی ترانه
من عاشق تر گریه میکنم و رو به آسمان فریاد میزنم
دوستت دارم
.
.
.
زمانی شعر می گفتم برای غربت باران
ولی حالا خودم تنهاترم
تنهاتر از باران . . .
.
.
.
وقتی دلم برات تنگ می شه ، میرم پشت ابرها زار زار گریه می کنم
پس یادت باشه هر وقت بارون میاد دل من برات تنگ شده . . .
.
.
.
باران از راه رسید ، عشق را دوباره در مزرعه ی خالی تنم پروراند
زندگی را در آسمان آبی چشمم حس کرد ، ناگهان پایییز عشقم از راه رسید
آری رفت ولی هنوز قلبم برای اوست . . .
.
.
.
روزای بارونی قطره های بارون رو بشمار
اگه بند اومد روی رفاقت من حساب کن ، نه کم میاد و نه بند میاد . . .
.
.
.
مرا چه باک ز باران
که گیسوان تو چتری گشوده اند
مرا چه باک ز مرگ
که بوسه های تو پیغام های قیامند
بدرودهای تو
تکرارهای سلامند . . .
.
تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد
و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم
تو می ایی و من گل می دهم در سایه چشمت
و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم
.
.
.
بارون و دوست دارم هنوز / چون تو رو یادم میاره
حس می کنم پیشه منی / وقتی که بارون می باره . . .
.
.
.
بارون بهونه است ، اسمون نمی تونه اشکاشو نگه داره . . .
باران در گلوی من ، ابر ِ کوچکی ست
میشود مرا بغل کنی؟ قول میدهم گریه کم کند . . .
.
.
.
نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیربارون، زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون
ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ، مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست . .
.
.
.
یادگاری واسه بارون ، آرزوهایی که خاک شد
وقتی رفتی زیبا ، انگار روح از تنم جدا شد . . .
.
.
.
توی زندگیت بارون نباش که فکر کنند با منت خودتو به شیشه میکوبی
ابر باش که منتظرت باشند که بباری . . .
.
.
.
وقتی ناله های خرد شدنت ، زیر پای بارون ، نوای دل انگیزی شد
چه فرقی می کند برگ سبز کدام درختی . . .
.
.
.
با رفیقت مثل چتر رفتار نکن
که هر وقت بارون بند اومد ، فراموشش کنی . . .
.
.
.
زیر سایبون چشمات تو شبستون نگاهت ، یه جایی گوشه اشکات مچ عشقتو میگیرم
بین پاییز و زمستون انتظار و نم بارون ، میون نامهربونی تا بخوای برات میمیرم . . .
.
.
.
میدونی چرا بارون از پشت شیشه قشنگ تره ، چون بدون اینکه خیس بشی احساسش میکنی
مثل دیدن گریه کسی که خیلی دوستش داری . . .
.
.
.
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم . . .
.
.
.
تلنگر کوچکی است
بــــــــــــاران
وقتی فراموش می کنیم
آسمان کجاست . . .
.
.
.
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
.
.
.
گاه می اندیشم
چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم
همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران
و خدایی که زلال تر از باران است . . .
.
.
.
باز باران ، بی طراوت ، کو ترانه !؟
سوگواریست ، رنگ غصه ، خیسی غم
می خورد بر بام خانه ، طعم ماتم
یاد می آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس
بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش . . .
.
.
.
چشمهای من از دوریت کنون مثل آسمان بارانیست
ابرها میبارند و آرام میشوند ، اما چشمهایم می بارند و بیقرار تر میشوند
کاش تا ابرها آرام نشده اند ، بیایی . . .
.
.
.
باز باران آمد
از هوا یا ز دو چشم خیسم؟
نیک بنگر!
چه تفاوت دارد . . .
.
.
.
خدا ابر رو به گریه میاره تا گلها بخندن
پس هر وقت بارون آمد یادت نره بخندی . . .
.
.
.
علم ثابت کرده که شکر در آب حل میشه
پس هیچ وقت زیر بارون نرو ، چون شیرین ترین دوستم را از دست می دم !
.
.
.
باران که می بارد تو در راهی از دشت شب تا باغ ِ بیداری
از عطر عشق و آشتی لبریز با ابر و آب و آسمان جاری
تا عطرِ آهنگ تو می رقصد ، تا شعر باران تو می گیرد . . .
.
.
.
باران هم روی ستمگر می بارد و هم ستمدیده
ولی بیشتر روی ستمدیده می بارد ، زیرا ستمگر چتر ستمدیده را ربوده است . . .
.
.
.
همواره تنهاییم ، در جمع یاران هم
در یک کویر خشک ، در زیر باران هم . . .
.
.
.
باران رحمت خدا همیشه می بارد
تقصیر ماست که کاسه هایمان را بر عکس گرفته ایم . . .
.
.
.
قطره بارون ممکنه کوچک دیده بشه ٬ اما یک گل تشنه ٬ همیشه منتظر باریدنشه
یک اس ام اس ممکنه ساده برسه ٬ اما قلب فرستندش خیلی به یادته . . .
.
.
.
صدای باران زیباترین ترانه خداست که طنینش زندگی را برای ما تکرار می کند
نکند فقط به گل آلودگی کفشهایمان بیندیشیم . . .
.
.
.
چه سنگین گذشت عصر بارانی ام
گویی نوازش نمی کرد ، باران صورتم را
گریه ام ، فریادم ، تنها سکوتی بود
تا حرفهایم
در بستری از بغض بخوابند . . .
.
.
.
بارون که میبارد باز با ترانه یا باز بی ترانه
من عاشق تر گریه میکنم و رو به آسمان فریاد میزنم
دوستت دارم
.
.
.
زمانی شعر می گفتم برای غربت باران
ولی حالا خودم تنهاترم
تنهاتر از باران . . .
.
.
.
وقتی دلم برات تنگ می شه ، میرم پشت ابرها زار زار گریه می کنم
پس یادت باشه هر وقت بارون میاد دل من برات تنگ شده . . .
.
.
.
باران از راه رسید ، عشق را دوباره در مزرعه ی خالی تنم پروراند
زندگی را در آسمان آبی چشمم حس کرد ، ناگهان پایییز عشقم از راه رسید
آری رفت ولی هنوز قلبم برای اوست . . .
.
.
.
روزای بارونی قطره های بارون رو بشمار
اگه بند اومد روی رفاقت من حساب کن ، نه کم میاد و نه بند میاد . . .
.
.
.
مرا چه باک ز باران
که گیسوان تو چتری گشوده اند
مرا چه باک ز مرگ
که بوسه های تو پیغام های قیامند
بدرودهای تو
تکرارهای سلامند . . .
.
تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد
و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم
تو می ایی و من گل می دهم در سایه چشمت
و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم
.
.
.
بارون و دوست دارم هنوز / چون تو رو یادم میاره
حس می کنم پیشه منی / وقتی که بارون می باره . . .
.
.
.
بارون بهونه است ، اسمون نمی تونه اشکاشو نگه داره . . .