17-05-2015، 18:16
سرقت تحتعنوان توریست خارجی یکی از شگردهای رایج کفزنی است. در این شیوه مجرمان خود را بهعنوان گردشگر معرفی میکنند و با این بهانه که با اسکناسهای ایرانی آشنا نیستند، پولهای طعمهشان را میگیرند اما هنگام پسدادن آنها چند اسکناس را سرقت میکنند.
دوستت چطور دستگیر شد؟
او را زودتر گرفتند اما من خبر نداشتم و وقتی دستگیر شدم فهمیدم قصد داشت از کشور خارج شود که دستگیر شد و بعد هم من را لو داد.
جاوید مردی ٢٦ ساله و یکی از اعضای باند شش نفری کفزنی است که بهتازگی توسط کارآگاهان پلیس آگاهی دستگیر شده است. او در گفتوگو با خبرنگار ما سعی دارد خودش را بیگناه معرفی کند.
چقدر درس خواندهای و شغلت چه بود؟
تا سوم راهنمایی درس خواندم و قرار بود در یک بنگاه املاک مشغول به کار شوم. من سابقه کیفری ندارم.
چقدر درس خواندهای و شغلت چه بود؟
تا سوم راهنمایی درس خواندم و قرار بود در یک بنگاه املاک مشغول به کار شوم. من سابقه کیفری ندارم.
اما در پروندهات سه فقره سابقه کیفری وجود دارد.
آنها سابقه دعوا است اما بهخاطر سرقت بار اول است که دستگیر شدهام.
آنها سابقه دعوا است اما بهخاطر سرقت بار اول است که دستگیر شدهام.
چند خواهر و برادر داری؟
چهار برادر هستیم و دو خواهر دارم.
چهار برادر هستیم و دو خواهر دارم.
آیا از طایفه فیوج هستی؟
نه، دوستم مادرش مصری است. مادر من هم از سندیهای فیوج است.
نه، دوستم مادرش مصری است. مادر من هم از سندیهای فیوج است.
ازدواج کردهای؟
هشت یا ٩ سال است ازدواج کردهام و دو پسر دارم. یکی دوساله و یکی پنجساله.
هشت یا ٩ سال است ازدواج کردهام و دو پسر دارم. یکی دوساله و یکی پنجساله.
تو که زن و بچه داری و شغل هم نداری، از کجا مخارج خانه را تأمین میکردی؟
در خانه مادرزنم زندگی میکنم و او در مخارج زندگی کمکم میکرد. وضع پدرزنم خوب است. آنها پولدار هستند.
در خانه مادرزنم زندگی میکنم و او در مخارج زندگی کمکم میکرد. وضع پدرزنم خوب است. آنها پولدار هستند.
وقتی ازدواج کردی، آیا شغل و درآمدی داشتی؟
نه، فکر میکردم بعد از ازدواج شغل پیدا میکنم اما موفق نشدم.
نه، فکر میکردم بعد از ازدواج شغل پیدا میکنم اما موفق نشدم.
در این هشت سال که ازدواج کرده بودی، روزها را چطور میگذراندی؟
کنار خانواده بودم و گاهی هم دنبال کار میگشتم.
کنار خانواده بودم و گاهی هم دنبال کار میگشتم.
با همسرت چطور آشنا شدی؟
ماجرا مربوط به خیلی سال پیش است. در خیابان با هم آشنا شدیم و بعد از دو سال ازدواج کردیم.
ماجرا مربوط به خیلی سال پیش است. در خیابان با هم آشنا شدیم و بعد از دو سال ازدواج کردیم.
شگردتان برای سرقت چطور بود؟
دوستم با مردم خارجی صحبت و پولشان را از آنها کفزنی میکرد، اول میگفت پول ایرانی به او نشان دهند و وقتی پول را دستش میدادند مبلغی را کف میرفت.
دوستم با مردم خارجی صحبت و پولشان را از آنها کفزنی میکرد، اول میگفت پول ایرانی به او نشان دهند و وقتی پول را دستش میدادند مبلغی را کف میرفت.
چهمدت بود که این کار را میکردی؟
دو، سه ماه من فقط راننده بودم، نمیدانستم قرار است کفزنی کنیم. از پژو خودم استفاده میکردیم.
دو، سه ماه من فقط راننده بودم، نمیدانستم قرار است کفزنی کنیم. از پژو خودم استفاده میکردیم.
حتی اگر دفعه اول نمیدانستی ماجرا چیست، دفعات بعد متوجه شدی. پس اگر نمیخواستی چرا با او رفتی؟
دوستم با زبان گولم زد و من را بدبخت کرد. از روی بدبختی و بیکاری مجبور شدم ادامه دهم.
دوستم با زبان گولم زد و من را بدبخت کرد. از روی بدبختی و بیکاری مجبور شدم ادامه دهم.
چطور شد که با دوستت به سرقت رفتی؟
گول خوردم؛ گفت بیا برویم یکجایی که پول خوبی دارد و من هم با او رفتم سرقت تا پول
در بیاورم.
گول خوردم؛ گفت بیا برویم یکجایی که پول خوبی دارد و من هم با او رفتم سرقت تا پول
در بیاورم.
چطور با او دوست شدی؟
در خیابان با هم آشنا شدیم.
در خیابان با هم آشنا شدیم.
در این سه ماه هرچندوقت یکبار برای کفزنی میرفتید و در مجموع چه مبلغی دزدی کردید؟
هفتهای دو، سه بار میرفتیم و دوستم در مجموع ١٥٠ هزار تومان به من پول داد.
هفتهای دو، سه بار میرفتیم و دوستم در مجموع ١٥٠ هزار تومان به من پول داد.
تو که ماشین داشتی، چرا نمیرفتی در آژانس کار کنی؟
آژانس ضامن میخواهد که من نداشتم.
آژانس ضامن میخواهد که من نداشتم.
یعنی پدرت یا یکی از برادران یا اقوام حاضر نبود ضمانت تو را بکند؟
موضوع این است که ضامن باید خودش در محدوده آن آژانس زندگی کند و همین کار را سخت میکرد.
موضوع این است که ضامن باید خودش در محدوده آن آژانس زندگی کند و همین کار را سخت میکرد.
میتوانستی مسافرکشی کنی.
این کار را هم کردم اما اداره نظارت بر تاکسیها چند بار به من گیر داد. ما ساکن کرج هستیم و آنجا نمیگذارند ماشینهای شخصی مسافرکشی کنند.
این کار را هم کردم اما اداره نظارت بر تاکسیها چند بار به من گیر داد. ما ساکن کرج هستیم و آنجا نمیگذارند ماشینهای شخصی مسافرکشی کنند.
چطور دستگیر شدی؟
یک روز وقتی از خانه آمدم احساس کردم یک نفر در تعقیب من است. ازآنجاییکه دشمن زیاد دارم شروع کردم به فرار که ناگهان چندنفر ریختند و من را گرفتند و وقتی آوردند اینجا، فهمیدم دستگیر شدهام.
یک روز وقتی از خانه آمدم احساس کردم یک نفر در تعقیب من است. ازآنجاییکه دشمن زیاد دارم شروع کردم به فرار که ناگهان چندنفر ریختند و من را گرفتند و وقتی آوردند اینجا، فهمیدم دستگیر شدهام.
چرا دشمن زیاد داری؟
من قبل از اینکه ازدواج کنم دختری را میخواستم. پدرش با ازدواج ما مخالف بود و به همین خاطر او را کشت و قسم خورده بود من را هم بکشد، آن لحظه فکر کردم او سراغم آمده است.
من قبل از اینکه ازدواج کنم دختری را میخواستم. پدرش با ازدواج ما مخالف بود و به همین خاطر او را کشت و قسم خورده بود من را هم بکشد، آن لحظه فکر کردم او سراغم آمده است.
دوستت چطور دستگیر شد؟
او را زودتر گرفتند اما من خبر نداشتم و وقتی دستگیر شدم فهمیدم قصد داشت از کشور خارج شود که دستگیر شد و بعد هم من را لو داد.