عاغا امرو عصری رفتم خونه این دختر عمو گودزیلام،بد ی جک خعلـــــــــــــی خنده دار گفتم همه خندیدین جز این گفتم:
شوکا تو چرا نمیخندی؟
یهو برگشت خعلی با حس و اخم گف:
متاسفانه اینو یاد گرفتم نخندم حتی بد اینکه فاز گرفتم با یه جوکـــــــــــــــــــــــــــــ
موندم تو شک با لبخند گفتم نه بابا؟رپر شدی؟!
برگشته با جدیت جلو همه تو جم میگه:
چیه؟فک کردی مث تو اولــــــــــــــــــــ*ــــــــــــ مو بیس چاری یکی لم داده تو بغلم؟
یهو باجدیت گفتم :
چی داری میگی تو شوکا؟
هیچی نیس ، این فقط یه حسه،بالا خره یرو میرسه آخر قصه
بد یهو مامانش صداش کرد گف شوکا جان مامان بیا
اینم برگش خیلی تحدید آمیز گف:
حیف که رسیده وخت رفتن....
شما میگید من از دست اینا چیکار کنم؟
من امنیت روحی روانی ندارم از دست اینا به خدا
شوکا تو چرا نمیخندی؟
یهو برگشت خعلی با حس و اخم گف:
متاسفانه اینو یاد گرفتم نخندم حتی بد اینکه فاز گرفتم با یه جوکـــــــــــــــــــــــــــــ
موندم تو شک با لبخند گفتم نه بابا؟رپر شدی؟!
برگشته با جدیت جلو همه تو جم میگه:
چیه؟فک کردی مث تو اولــــــــــــــــــــ*ــــــــــــ مو بیس چاری یکی لم داده تو بغلم؟
یهو باجدیت گفتم :
چی داری میگی تو شوکا؟
هیچی نیس ، این فقط یه حسه،بالا خره یرو میرسه آخر قصه
بد یهو مامانش صداش کرد گف شوکا جان مامان بیا
اینم برگش خیلی تحدید آمیز گف:
حیف که رسیده وخت رفتن....
شما میگید من از دست اینا چیکار کنم؟
من امنیت روحی روانی ندارم از دست اینا به خدا


