08-04-2015، 3:01
به دنیا خوش آمدی
یکی دو روزیه که چشمات به آفتاب
باز شدن حالا دیگه شروع داستان توئه
مادر و پدرت مثله پاسدار
دیگه دورو بره تواَن و چشم به آفتابنو
(به خدا)
میگن اینو که بچه سالمه
تو دورش کن از هر چی ظالمه
گریه میکنی میدونم من شیر بهونهست
اشک تو واسه ورود به این زمونهست
تو 9 ماه و تو تاریکی سر میکردی
بدونی کجایی همین الان بر میگردی
تو فردا دریای دردارو دریاب
تنهای تنها هستی تو
(بدون اینو پس)
تو وقتی رفتی، به سمت سختی
یا درگیر هستی، تو دست تقدیرو
بعد میفهمی، فردی زخمی غمگین تسلیم هستی
بخواب با صدای من تا بنویسم از فرداهای دور دست زندگی
بیا تا بخونه این دله بیصبر از فرداهای دور دست زندگی
اگه پسری بابا میگه این عصای دسته
اگه دختری میمونی توی فضای بسته
حرف یاس حالا به حقایق وصله
تولد تو فقط واسه بقای نسله
پس بِت همینو میگمو میرم
که اینه رسمه زمین بی رگو بی رحم
یه چیزی داری میبینی و میگی عالیه
اینجا عصر آدمای دیجیتالیه
هر کی میاد واسه کمکت دست بگیره
فردا میخواد چند برابرشو پس بگیره
گریه ها واست همه واسه ریاست
دوستی که قبله گریه داشت پیاز پوست میکند
ما میخوایم گلوی همو با حرص بداریم
انگار از هم دیگه طلب کاریم ارث پدری
تو نمیتونی چیزی بگی بابایی بدونه
گریه کن تا مامان واست لالایی بخونه
بخواب با صدای من تا بنویسم از فرداهای دور دست زندگی
بیا تا بخونه این دله بیصبر از فرداهای دور دست زندگی
منو ببین که پره حرف چهره ام
گلوم میسوزه از مزهی تلخ شعرم
گوش بده حالا که توی اوج حرفیم
به خدا نمیخوام بدم به تو موج منفی
ولی بدون خیلی زود پیر میشی
توجه کن که خیلی زود دیر میشه
عاقبت تولد تو اجله میدونی؟
چرا واسه بزرگ شدن عجله میکنی؟
معصوم و زیبایی، با دل پاک داری امید
مثله ماهی قشنگی، تو آکواریومی
تو کاش بتونی، که پاک بمونی
وجود خودتو ذره های خاک بدونی
چه تو روز روشن و چه آسمانه تاریک
به دنیا اومدی حالا شناسنامه داری
توی دنیای پره دردو خشونتی
ولی حالا که اومدی پس خوش اومدی
بخواب با صدای من تا بنویسم از فرداهای دور دست زندگی
بیا تا بخونه این دله بیصبر از فرداهای دوردست زندگی
بخواب با صدای من تا بنویسم از فرداهای دور دست زندگی
بیا تا بخونه این دله بیصبر از فرداهای دوردست زندگی...
یکی دو روزیه که چشمات به آفتاب
باز شدن حالا دیگه شروع داستان توئه
مادر و پدرت مثله پاسدار
دیگه دورو بره تواَن و چشم به آفتابنو
(به خدا)
میگن اینو که بچه سالمه
تو دورش کن از هر چی ظالمه
گریه میکنی میدونم من شیر بهونهست
اشک تو واسه ورود به این زمونهست
تو 9 ماه و تو تاریکی سر میکردی
بدونی کجایی همین الان بر میگردی
تو فردا دریای دردارو دریاب
تنهای تنها هستی تو
(بدون اینو پس)
تو وقتی رفتی، به سمت سختی
یا درگیر هستی، تو دست تقدیرو
بعد میفهمی، فردی زخمی غمگین تسلیم هستی
بخواب با صدای من تا بنویسم از فرداهای دور دست زندگی
بیا تا بخونه این دله بیصبر از فرداهای دور دست زندگی
اگه پسری بابا میگه این عصای دسته
اگه دختری میمونی توی فضای بسته
حرف یاس حالا به حقایق وصله
تولد تو فقط واسه بقای نسله
پس بِت همینو میگمو میرم
که اینه رسمه زمین بی رگو بی رحم
یه چیزی داری میبینی و میگی عالیه
اینجا عصر آدمای دیجیتالیه
هر کی میاد واسه کمکت دست بگیره
فردا میخواد چند برابرشو پس بگیره
گریه ها واست همه واسه ریاست
دوستی که قبله گریه داشت پیاز پوست میکند
ما میخوایم گلوی همو با حرص بداریم
انگار از هم دیگه طلب کاریم ارث پدری
تو نمیتونی چیزی بگی بابایی بدونه
گریه کن تا مامان واست لالایی بخونه
بخواب با صدای من تا بنویسم از فرداهای دور دست زندگی
بیا تا بخونه این دله بیصبر از فرداهای دور دست زندگی
منو ببین که پره حرف چهره ام
گلوم میسوزه از مزهی تلخ شعرم
گوش بده حالا که توی اوج حرفیم
به خدا نمیخوام بدم به تو موج منفی
ولی بدون خیلی زود پیر میشی
توجه کن که خیلی زود دیر میشه
عاقبت تولد تو اجله میدونی؟
چرا واسه بزرگ شدن عجله میکنی؟
معصوم و زیبایی، با دل پاک داری امید
مثله ماهی قشنگی، تو آکواریومی
تو کاش بتونی، که پاک بمونی
وجود خودتو ذره های خاک بدونی
چه تو روز روشن و چه آسمانه تاریک
به دنیا اومدی حالا شناسنامه داری
توی دنیای پره دردو خشونتی
ولی حالا که اومدی پس خوش اومدی
بخواب با صدای من تا بنویسم از فرداهای دور دست زندگی
بیا تا بخونه این دله بیصبر از فرداهای دوردست زندگی
بخواب با صدای من تا بنویسم از فرداهای دور دست زندگی
بیا تا بخونه این دله بیصبر از فرداهای دوردست زندگی...