07-04-2015، 6:24
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
به لباسهایی فکر می کنم که خریده ام
اما تو نیستی که ببینی …
.
.
.
.
تکان می دهد خانه را سالی که می آید …
سرگرمیِ خوبیست : تو عکسِ قابت را و من قاب عکست را عوض می کنم و آغاز می شود سال تنهایی !
فرستنده : سهیل
.
.
.
.
جاودان باد سایه عزیزانی که شادی را علتند نه شریک و غم را شریکند نه دلیل !
نوروزتان پر ز شادی و عاری از غم باد …
.
.
.
.
ماییم و هفت سینی که امسال شش سین دارد
چرا که سبزی حضور تو درخانه نیست !
.
.
.
.
ماه من چهره برافروز که آمد شب عید
عید بر چهره چون ماه تو می باید دید
نوبت سال کهن با غم دیرینه گذشت
سال نو با طرب و غلغله شوق دمید
.
.
.
.
تو بخند تا سراسیمه شود بویِ بهار …
.
.
.
.
برایم مثل همین “بهار” می مانی
.
.
.
.
تو باشی و هوای بهار و من
قدم به قدم فدایت می شوم
تو باشی ، از لحظه های دلتنگی جلو می زنم
به تمام درهای بسته دهن کجی می کنم
به بن بست ها ، به خیابان هایی همه با یک نام …
دوست دارم تو باشی و من نشانی ها را گم کنم ، راه خانه را هم ندانم تا همه بفهمند برای من کم حواس خانه آن جاست که تو باشی و من قدم به قدم فدایت شوم !
.
.
.
.
عید یعنی :
ع : عزیزم
ی : یادت نره
د : دوست دارم !
.
.
.
.
بهار هم که نباشد ، من به مهربانی تو ای دوست ، از شکوفه لبریزم !
.
.
.
.
تقویم امسال من باز هم سپید ماند…
اتفاق ها منتظر تو اند !
.
.
.
.
شاید امسال دست در دست بهار آمدی
در را باز می گذارم
اگر لحظه تحویل خواب ماندم ، بیا داخل ، کسی نیست ؛ بیدارم کن !
.
.
.
.
هفت سینم سین سیمایت را کم دارد !
.
.
.
بهار تویی که می آیی ، که می نشینی کنار هفت سین
نگاهت می کنم و سبز می شوم !
بهار چشمهای توست که شکوفه می پاشد بر من
بهار تویی که می آیی ، که نو می شوی در دلم هر سال
بهار تویی که می آیی …
.
.
.
.
بر سفره ی هفت سین نشستن نیکوست
هم سنبل و سیب و دود کُندر خوشبوست
افسوس که هر سفره کنارش خالی ست
از پاره دلی گمشده یا همدم و دوست …
.
.
.
.
ﺳﻨﮕﯽ ﺷﺪﻥ ﺩﻟﻢ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺳﯿﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ !
.
.
چه اعجازیست بهار لب هایت !!!
با هر بوسه که میکاری ، گونه هایم گل می دهد …
.
.
.
.
ماه من چهره برافروز که آمد شب عید
عید بر چهره چون ماه تو می باید دید
نوبت سال کهن با غم دیرینه گذشت
سال نو با طرب و غلغله شوق دمید
.
.
.
.
کاش امسال “تو” را به من عیدی میدادند !
.
.
.
.
رشک می برم
به صراحت بید
به بهار
به زمزمه ی وزینِ باد
به متانت عاشقانه ی برگ
رشک می برم
به جادههای سبز
با مسافری در راه
آه ای فرسنگ ها دور از من ، بازگشت را تعبیری دوباره کن !
قشنگ کن غربت بی انتهای مرا
قشنگ کن اتفاقِ غروب و کوچه و انتظارِ پنجره را
رگبارِ بهاری شو و ببار
بی محابا ببار بر این تن مشتاق
بگذار چون گذشته بیدی باشم
که از هر نسیمِ عشق می لرزد
قشنگ کن سایه روشنِ بودن مرا …
.
.
.
.
بوی نو شدن می آید ولی تو همیشه رفیق کهنه من بمان !
.
.
.
.
می دانی ؟
این بهارها فقط می آیند
آغازشان اما با آمدن توست !
.
.
.
تو قول بده با همین بهار خواهی آمد
من هر روز خانه دلم را تکان خواهم داد !
.
.
.
.
تو بهاری ؟
نه ! بهاران از توست …
از تو می گیرد وام ، هر بهار این همه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو …
.
.
.
.
روزهای سرد زمستانی را به امید گرمای دستان مهربانت سر کردم ، سرد بودنم را به یک “هااا” گرم کن …
دلم گرفته ، آنقدر غمگینم که غروب روز ۱۳فروردین نیز به حالم میگرید ! من کجا و آنهمه آرزوهای به گل نشسته کجا ؟؟؟
منی که هر نفس تو را به خاطر می آوردم ، حالا باید در نبودنت چگونه این سال کبیسه را سر کنم ؟؟؟
بغضم را همان ماهی فروشی میفهمد که در لحظه های تحویل سال ، ماهی های مانده در ظرف را نگاه میکند !
آری من خسته ام از نبودنت ، نداشتنت و باز لبخندی تلخ و عکسی که ربان مشکی دارد و در کنج اتاقم با لبخندی سعی دارد امیدی هرچند واهی به من ببخشد …
.
.
.
.
هفس سین امسال را بدون تو میچینم ، بدون تو سال را تحویل میکنم ، بدون تو یا مقلب القلوب را زمزمه میکنم !
اشکهایت را هیچوقت فراموش نمیکنم ، زمانی که سال تحویل میشد و تو قرآن به دست آرزویت همه و همگی سلامتی و عاقبت بخیری من بود …
یادش بخیر دستی به موهایم میکشیدی و با صدای زیبایت میگفتی : چقدر زیبا شده ای ؟!!!
این را برای آن پسرک یتیمی مینویسم که حالا نه دستی بر سرش حس خواهد کردنه آرزویی برایش به بار مینشیند و نه هیچ چیز دیگر …
امسال آتشم میزند وقتی میگویند “سالی که نکوست …”

به لباسهایی فکر می کنم که خریده ام
اما تو نیستی که ببینی …
.
.
.
.
تکان می دهد خانه را سالی که می آید …
سرگرمیِ خوبیست : تو عکسِ قابت را و من قاب عکست را عوض می کنم و آغاز می شود سال تنهایی !
فرستنده : سهیل
.
.
.
.
جاودان باد سایه عزیزانی که شادی را علتند نه شریک و غم را شریکند نه دلیل !
نوروزتان پر ز شادی و عاری از غم باد …
.
.
.
.
ماییم و هفت سینی که امسال شش سین دارد
چرا که سبزی حضور تو درخانه نیست !
.
.
.
.
ماه من چهره برافروز که آمد شب عید
عید بر چهره چون ماه تو می باید دید
نوبت سال کهن با غم دیرینه گذشت
سال نو با طرب و غلغله شوق دمید
.
.
.
.
تو بخند تا سراسیمه شود بویِ بهار …
.
.
.
.
برایم مثل همین “بهار” می مانی
.
.
.
.
تو باشی و هوای بهار و من
قدم به قدم فدایت می شوم
تو باشی ، از لحظه های دلتنگی جلو می زنم
به تمام درهای بسته دهن کجی می کنم
به بن بست ها ، به خیابان هایی همه با یک نام …
دوست دارم تو باشی و من نشانی ها را گم کنم ، راه خانه را هم ندانم تا همه بفهمند برای من کم حواس خانه آن جاست که تو باشی و من قدم به قدم فدایت شوم !
.
.
.
.
عید یعنی :
ع : عزیزم
ی : یادت نره
د : دوست دارم !
.
.
.
.
بهار هم که نباشد ، من به مهربانی تو ای دوست ، از شکوفه لبریزم !
.
.
.
.
تقویم امسال من باز هم سپید ماند…
اتفاق ها منتظر تو اند !
.
.
.
.
شاید امسال دست در دست بهار آمدی
در را باز می گذارم
اگر لحظه تحویل خواب ماندم ، بیا داخل ، کسی نیست ؛ بیدارم کن !
.
.
.
.
هفت سینم سین سیمایت را کم دارد !
.
.
.
بهار تویی که می آیی ، که می نشینی کنار هفت سین
نگاهت می کنم و سبز می شوم !
بهار چشمهای توست که شکوفه می پاشد بر من
بهار تویی که می آیی ، که نو می شوی در دلم هر سال
بهار تویی که می آیی …
.
.
.
.
بر سفره ی هفت سین نشستن نیکوست
هم سنبل و سیب و دود کُندر خوشبوست
افسوس که هر سفره کنارش خالی ست
از پاره دلی گمشده یا همدم و دوست …
.
.
.
.
ﺳﻨﮕﯽ ﺷﺪﻥ ﺩﻟﻢ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺳﯿﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ !
.
.
چه اعجازیست بهار لب هایت !!!
با هر بوسه که میکاری ، گونه هایم گل می دهد …
.
.
.
.
ماه من چهره برافروز که آمد شب عید
عید بر چهره چون ماه تو می باید دید
نوبت سال کهن با غم دیرینه گذشت
سال نو با طرب و غلغله شوق دمید
.
.
.
.
کاش امسال “تو” را به من عیدی میدادند !
.
.
.
.
رشک می برم
به صراحت بید
به بهار
به زمزمه ی وزینِ باد
به متانت عاشقانه ی برگ
رشک می برم
به جادههای سبز
با مسافری در راه
آه ای فرسنگ ها دور از من ، بازگشت را تعبیری دوباره کن !
قشنگ کن غربت بی انتهای مرا
قشنگ کن اتفاقِ غروب و کوچه و انتظارِ پنجره را
رگبارِ بهاری شو و ببار
بی محابا ببار بر این تن مشتاق
بگذار چون گذشته بیدی باشم
که از هر نسیمِ عشق می لرزد
قشنگ کن سایه روشنِ بودن مرا …
.
.
.
.
بوی نو شدن می آید ولی تو همیشه رفیق کهنه من بمان !
.
.
.
.
می دانی ؟
این بهارها فقط می آیند
آغازشان اما با آمدن توست !
.
.
.
تو قول بده با همین بهار خواهی آمد
من هر روز خانه دلم را تکان خواهم داد !
.
.
.
.
تو بهاری ؟
نه ! بهاران از توست …
از تو می گیرد وام ، هر بهار این همه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو …
.
.
.
.
روزهای سرد زمستانی را به امید گرمای دستان مهربانت سر کردم ، سرد بودنم را به یک “هااا” گرم کن …
دلم گرفته ، آنقدر غمگینم که غروب روز ۱۳فروردین نیز به حالم میگرید ! من کجا و آنهمه آرزوهای به گل نشسته کجا ؟؟؟
منی که هر نفس تو را به خاطر می آوردم ، حالا باید در نبودنت چگونه این سال کبیسه را سر کنم ؟؟؟
بغضم را همان ماهی فروشی میفهمد که در لحظه های تحویل سال ، ماهی های مانده در ظرف را نگاه میکند !
آری من خسته ام از نبودنت ، نداشتنت و باز لبخندی تلخ و عکسی که ربان مشکی دارد و در کنج اتاقم با لبخندی سعی دارد امیدی هرچند واهی به من ببخشد …
.
.
.
.
هفس سین امسال را بدون تو میچینم ، بدون تو سال را تحویل میکنم ، بدون تو یا مقلب القلوب را زمزمه میکنم !
اشکهایت را هیچوقت فراموش نمیکنم ، زمانی که سال تحویل میشد و تو قرآن به دست آرزویت همه و همگی سلامتی و عاقبت بخیری من بود …
یادش بخیر دستی به موهایم میکشیدی و با صدای زیبایت میگفتی : چقدر زیبا شده ای ؟!!!
این را برای آن پسرک یتیمی مینویسم که حالا نه دستی بر سرش حس خواهد کردنه آرزویی برایش به بار مینشیند و نه هیچ چیز دیگر …
امسال آتشم میزند وقتی میگویند “سالی که نکوست …”