داستاااااااااااان...

[s-a-h-a-r2118]

سلام این اولین تاپیکمه امیدوارم خوشتوووون بیاد..


پسر:عشقم شرط بندی کنیم؟
دختر:باشه..
پسر:تومیتونی 24ساعت بدون من بمونی؟
دختر:میتونم..
پسر:میبینیم.....
24ساعت شروع شد.ولی دختر ازسرطان عشقش واینکه قراره به زودی بمیره خبرنداشت..
24 ساعت میگذره ودختر میره جلوی درخونه پسره هرچقدر درمیزنه کسی دروبازنمیکنه...
به سختی واردخونه میشه عشقش رومیبینه که روی مبل دراز کشیده..یه یادداشت تودستشه روسینه اش..نوشته بود:
24ساعت بدون من زندگی کردی پس یک عمرهم میتونی بدون من بمونی..عشق من دوستت دارم....

اگه عاشقی عشقتویک ثانیه هم تنها نذار حتی به بهونه قهر.....
------------------------------------------------------------------------------------------------

پسردرپارک عاشق دختری شد..رفت کنارش نشست وبه دختر گفت:عاشقتم!!!!
دخترگفت:خونه داری؟؟؟ پسرگفت:نه
دختر گفت:ماشین داری؟؟ پسرگفت:نه
دخترگفت:پول داری؟؟؟ پسرگفت:نه
دخترگفت:شغل داری؟؟؟ پسرگفت:نه
دخترگفت:بزن به چاک...
پسر گفت:وقتی یه ویلای بزرگ توولنجک دارم خونه میخوام چیکار؟
وقتی راننده شخصی دارم ماشین میخوام چیکار؟
وقتی یه کارخونه دارم پول میخوام چیکار؟
وقتی صاحب یه شرکت بزرگم شغل میخوام چیکار؟
دختر گفت:عااااااااااشقتم...
پسرگفت:بزن به چاک................

------------------------------------------------------------------------------------------------
دخترباس وقتی اقاش خوابه بشینه روکمرش تادیوونه شه..عصبی شه وباداد بگه:
بسته دیوونه..بیچارم کردی..نیم وجبی چی میخوای؟؟
بعد دختر زل بزنه توچشماشو بگه:
بوووووووووووووس میخاااااااااااااااااااام.....
------------------------------------------------------------------------------------------------

ساعت11|47دقیقه نیمه شب بود..شبو تنهایی ویه سکوت ارومو یواش داشت موزیک گوش میداد..سیگاروبرداشت وروشن کرد ورفت کنارپنجره...به اسمون نگاه کرد...یه شب سردواروم..پنجره نیمه باز..دودسیگار..اهنگی که پرازخاطره بود..
سیگارش تموم شد..پنجره روبست که هوای اتاقش سردنشه...
رفت روتختش..گوشی موبایلشو برداشت شروع کردبه نوشتن اس ام اس:
سلام دیوونه خوابی یابیدار؟من اصلا خوابم نمیبره...دارم اهنگ قشنگ روگوش میدم...همونی که همیشه دوتایی میخوندیمش..امشب یادت رفت اس ام اس شب بخیر بدی یکی طلب من.. خوب بخوابی بوس عشقم...
مثله همیشه خواست مسیج روبفرسته واسه عشقش ولی یهویادش اومد که اون سه روزپیش ازدواج کرده..چشماش پرازاشک شد بغض کرد...
گوشی ازدستش افتاد..موزیک تموم شد..صورتشو گذاشت روبالشو بی صدا گریه کرد.. دست خودش نبود اخه خیلی باهم بودن ویه دنیا خاطره وروزای تلخ وشیرین که توچندروز فراموش نمیشه...خیلی سخته....