27-03-2015، 17:42
صوفی واژه صوفی عربی است و به معنای پیرو طریقه تصوف و پشمینه پوش است. درباره پیدایش کلمه صوفی و علت نامگذاری صوفیان بدین نام نظرهای مختلفی وجود دارد. که از میان همه نظریات نظری که آن را برگرفته از صوف به معنای پشم دانستهاند نزدیک به صواب است چون صوفیان اولیه لباسهای پشمینه بر تن میکردهاند این نام بر آنان اطلاق شده و اکثر محققین بر این مطلب اتفاق دارند.
از نظر اصطلاحی هم برای صوفی تعاریف متعدد و گوناگونی ذکر شده است یعنی هر صاحب طریقتی آن را به حسب ذوق و حال خویش به گونهای تعریف کرده است، چنان که گفتهاند ابومنصور عبدالقادر متوفای ۴۲۹ هـ به حسب حروف ابجد با توجه به تألیفات بزرگان صوفیه در حدود هزار تعریف درباره تصوف و صوفیه و نظریه آنان جمع آوری کرده است.با این اوصاف به نظر میرسد یک تعریف جامع که حاوی طریقهها و روش صوفیه بوده و مورد قبول همگان نیز قرار گرفته باشد یافت نمیشود.در این نوشته از باب نمونه دو تعریف از تعریفهای ارایه شده برای صوفی را ذکر میکنیم.
برخی قائلند صوفی بر انسانی اطلاق میشود که از خوشیهای زندگی کناره گرفته و با قلبی خاشع و زبانی ذاکر و ادبی کامل رو به محراب عبادت آورده و با بیداری شب و روزه روز در پی تحصیل خشنودی خداوند است…و نیز گفتهاند:
تصوف طریقهای است که در آن دل از ناپاکیها تصفیه میشود و از اخلاق طبیعی دور شده و صفات بشری در آن از میان برداشته و از خواهشهای نفسانی اجتناب ورزیده و به صفات روحانی نزدیک شده و به علوم حقیقی و باطنی دست مییابد.
زاهد زاهد در لغت یعنی آن که چیزی را ترک گوید و از آن اعراض کند،و اگر کسی نسبت به دنیا و مظاهر آن از پست و مقام گرفته تا مال و متاع آن بیمیلی نشان دهد، در اصطلاح، زاهد خوانده میشود. البته به این شرط که قدرت ونیرو داشته باشد که از تجملات و ثروتها و موقعیتهای دنیا به نفع شخصی خود استفاده ببرد ولی در عین حال پرهیز کند.
درویش درویش واژهای فارسی و به معنای گدا و تهیدست است، هم چنین به معنای خواهنده از درها، گدایی که با آوازی خوش گاهِ پرسه زدن، شعر خواند. درویش در اصل درویز بوده به معنای آویزنده از در؛ چون گدا به وقت سؤال از درها میآویزد یعنی درها را میگیرد.
اما اصطلاحاً به جهت این که در جامعه مسلمین، پیشاهنگان تصوف و زاهدان نخستین فقر و ناداری را لازمه زهد و پرهیز از دنیاپرستی میدانستهاند، درویش به معنی سالک و صوفی به کار رفته است و در زبان فارسی واژه درویش به جای صوفی به کار میرود.
گفتنی است در اذهان عامه مردم ایران نام درویش، تداعی قلندرانی دوره گرد است که کشکول به دست و تبرزین بر دوش در کوچه و بازار اشعاری را در منقبت علی ـ علیه السّلام ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ میخوانند و هر کس به دل خواه خود چیزی به آنها میبخشید.
با توجه به تعاریف ارائه شده چنین نتیجه گیری می شود که از میان این چهار عنوان، عنوان زهد و زاهد نشأ قرآنی و روریی دارد در اسلام از عالی ترین مرتبه اخلاقی به شمار آمده و اکثر علمأ و مراجع دینی ازین وصف برخوردار هستند. بنابراین عنوان زهد در تحت هیچ فرقه و طریقه ای خاصی نمی گنجد بلکه از آموزه های اساسی دین اسلام به شمار می آید. اما عناوین درویش، صوفی و نیز عارف صوفیانه از اموری است که ریشه ای در دین اسلام نداشته بلکه از ابداعات طریقه های تصوف عضویت داشته و در تحت اشراف و ارشاد مرشد و قطب در خانقاه و اماکن مخصوص سر و سلوک نموده باشند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. موضع تشیع در برابر تصوف، داود الهامی.
۲. ماهو التصوف، شیخ امین شیخ علاءالدین نقشبندی.
۳. لغتنامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، مقاله مفصل ذیل صوفیه.
[۱] . دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، حرف صاد، و ابراهیم مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، کلمه صاف.
[۲] . الهامی، داود، موضع تشیع در برابر تصوف، مکتب اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص ۲۶.
[۳] . همان، ص ۲۵.
[۴] . نقشبندی، امین، ما هو التصوف، ترجمه محمد شریف احمد، ص ۲۸.
[۵] . دایره المعارف تشیع، ذیل تصوف، چاپ اول، ۱۳۷۳، ج ۴، ص ۴۱۱.
[۶] . دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، کلمه عارف.
[۷] . حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک نکته، رجاء، چهارم، ۱۳۷۷، ص ۸۴، نکته ۷۴.
[۸] . دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، کلمه زاهد.
[۹] . طاهری،حبیب الله، اخلاق اسلامی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم، ۱۳۷۳، ص ۲۹۸.
[۱۰] . دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، کلمه درویش.
[۱۱] . دایره المعارف تشیع، ۱۳۷۸، ج ۷، ص ۴۸۹، ذیل درویش.
۲. ماهو التصوف، شیخ امین شیخ علاءالدین نقشبندی.
۳. لغتنامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، مقاله مفصل ذیل صوفیه.
[۱] . دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، حرف صاد، و ابراهیم مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، کلمه صاف.
[۲] . الهامی، داود، موضع تشیع در برابر تصوف، مکتب اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص ۲۶.
[۳] . همان، ص ۲۵.
[۴] . نقشبندی، امین، ما هو التصوف، ترجمه محمد شریف احمد، ص ۲۸.
[۵] . دایره المعارف تشیع، ذیل تصوف، چاپ اول، ۱۳۷۳، ج ۴، ص ۴۱۱.
[۶] . دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، کلمه عارف.
[۷] . حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک نکته، رجاء، چهارم، ۱۳۷۷، ص ۸۴، نکته ۷۴.
[۸] . دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، کلمه زاهد.
[۹] . طاهری،حبیب الله، اخلاق اسلامی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم، ۱۳۷۳، ص ۲۹۸.
[۱۰] . دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، کلمه درویش.
[۱۱] . دایره المعارف تشیع، ۱۳۷۸، ج ۷، ص ۴۸۹، ذیل درویش.