26-02-2015، 16:43
«در جوامع اولیه انتقام تنها وسیله تشفى قلب بود و کسانى که از عمل دیگرى رنج برده بودند، سعى مىکردند به نحوى شدیدتر تلافى کنند. گذشت و بردبارى و عفو، علامت نامردى و ضعف نفس شمرده مىشد. اجراى انتقام، شدید و غیرانسانى بود و هیچگونه حد و حصر و قاعده اى نداشت.
بین مسؤول و غیر مسؤول فرق گذاشته نم ىشد و کسانى که به هیچ وجه وارد نزاع و مرافعه نبودند مثل پیرمردان و کودکان مجازات مىشدند!
حتى حیوانات و مردگان را نیز بى نصیب نمىگذاشتند و غالبا نعش مردگان را شلاق زده و مى سوزاندند.
بتدریج بزرگتران و ریش سفیدان قوم بر اثر تحولات اجتماعى درصدد برآمدند که هرعمل بدى را برحسب خصوصیات آن مجازات دهند و از حدود معینى تجاوز نکنند و بدین ترتیب قانون قصاص به وجود آمد و از اجراى انتقام فردى بطور مطلق جلوگیرى به عمل آمد.
بموجب قوانین موسى فرزندان را به گناه پدران کیفر مىدادند.
در سفر خروج باب ۲۰ چنین نوشته شده است:
«فرزندان را عقوبت کنم به گناه پدران تا سه عقب و چهار، از بهر دشمنان من، و نعمت کنم بر هزار عقب از دوستان من.» قانون قصاص در قوانین رومى، یونانى، عبرى، مصرى، و اسلامى نیز وجود دارد. بطور کلى هرقدر جامعه تکامل یافته باشد از شدت انتقامجویى و خودخواهى جلوگیرى مىشود و هرقدر جامعه عقب مانده و بدوى است خصلت انتقام جویى شدیدتر است.
باگذشت زمان، در جوامع قدیم هند و مصر به رئیس خانواده حق داده شد از اجراى انتقام خوددارى کند. در نزد رومیها و ژرمنها سنت نیکویى وجود داشت که آن را «کمپوزیسیون» مى گفتند و آن عادت این بود که مرتکب جرم را وادار مى کردند مبلغى نقدى یا جنسى به مجنى علیه یا خانواده او بدهد، و این سنت عملا جلو بسیارى از خونریزیها و شقاوتها را مىگرفت.»
سازمان قضائى
در ایران عهد هخامنشى چنانکه دیدیم تمام قدرتها و اختیارات و ازجمله قوه قضائى زیر نفوذ شاه بود و هیچ حق و منطقى در برابر او عرض وجود نمى کرد. بااینحال، شاه غالبا عمل قضاوت را به یکى از دانشمندان سالخورده واگذار مىکرد. پس از آن، محکمه عالى بود که از هفت قاضى تشکیل مىشد و پایینتر از محاکمه هاى محلى بود که در سراسر کشور وجود داشت.
قوانین را کاهنان وضع مىکردند و تا مدت زیادى کار رسیدگى به دعاوى در اختیار ایشان بود؛ ولى در زمانهاى متأخرتر مردان و زنانى جز از طبقه کاهنان به اینگونه کارها رسیدگى مىکردند. در دعاوى، جز آنها که اهمیت فراوان داشت، غالبا ضمانت را مىپذیرفتند و در محاکمات از راه ورسم منظم خاصى پیروى مىکردند.
محاکم همانطور که براى کیفر و جرایم نقدى حکم صادر مىکردند پاداش نیز مىدادند و در هنگام رسیدگى به گناه متهم، کارهاى نیک و خدمات او را نیز به حساب مىآوردند. براى آنکه کار محاکمات قضائى به درازا نکشد براى هرنوع مرافعه مدت معینى مقرر بود که باید در ظرف آن مدت حکم صادر شود؛ و نیز به طرفین دعوى پیشنهاد سازش از طریق داورى مىکردند تا نزاعى که میان ایشان است بوسیله داور، و به طریق مسالمت آمیز، حل شود. چون رفته رفته سوابق قضائى زیاد شد، و قوانین طول و تفصیل پیدا کرد گروه خاصى به نام سخنگویان قانون پیدا شدند که مردم در کارهاى قضائى با آنها مشورت مىکردند و براى پیش بردن دعاوى خود از ایشان کمک مىگرفتند.
در محاکمات، سوگند دادن، و واگذاشتن متهم به حکم الهى نیز مرسوم بود، و آنچنان بود که متهم را به کار سختى چون انداختن خویش در رودخانه یا نظیر آن وامى داشتند تا درصورتىکه بیگناه باشد از خطر برهد وگرنه جان خود را از دست بدهد … رشوه دادن و گرفتن را از جنایتهاى بزرگ مى شمردند و مجازات، دهنده و گیرنده رشوه، هردو، اعدام بود.
کمبوجیه فرمان داد تا پوست قاضى فاسدى را زنده زنده کندند و بر حاى نشستن قاضى در محکمه گستردند. آنگاه فرزند همان قاضى را بر مسند قضا نشانید تا پیوسته داستان پدر را به خاطر داشته باشد و از راه راست منحرف نشود.
تاریخ اجتماعى ایران ج۱ ۴۳۶ قضا و دادرسى ….. ص : ۴۳۶
بین مسؤول و غیر مسؤول فرق گذاشته نم ىشد و کسانى که به هیچ وجه وارد نزاع و مرافعه نبودند مثل پیرمردان و کودکان مجازات مىشدند!
حتى حیوانات و مردگان را نیز بى نصیب نمىگذاشتند و غالبا نعش مردگان را شلاق زده و مى سوزاندند.
بتدریج بزرگتران و ریش سفیدان قوم بر اثر تحولات اجتماعى درصدد برآمدند که هرعمل بدى را برحسب خصوصیات آن مجازات دهند و از حدود معینى تجاوز نکنند و بدین ترتیب قانون قصاص به وجود آمد و از اجراى انتقام فردى بطور مطلق جلوگیرى به عمل آمد.
بموجب قوانین موسى فرزندان را به گناه پدران کیفر مىدادند.
در سفر خروج باب ۲۰ چنین نوشته شده است:
«فرزندان را عقوبت کنم به گناه پدران تا سه عقب و چهار، از بهر دشمنان من، و نعمت کنم بر هزار عقب از دوستان من.» قانون قصاص در قوانین رومى، یونانى، عبرى، مصرى، و اسلامى نیز وجود دارد. بطور کلى هرقدر جامعه تکامل یافته باشد از شدت انتقامجویى و خودخواهى جلوگیرى مىشود و هرقدر جامعه عقب مانده و بدوى است خصلت انتقام جویى شدیدتر است.
باگذشت زمان، در جوامع قدیم هند و مصر به رئیس خانواده حق داده شد از اجراى انتقام خوددارى کند. در نزد رومیها و ژرمنها سنت نیکویى وجود داشت که آن را «کمپوزیسیون» مى گفتند و آن عادت این بود که مرتکب جرم را وادار مى کردند مبلغى نقدى یا جنسى به مجنى علیه یا خانواده او بدهد، و این سنت عملا جلو بسیارى از خونریزیها و شقاوتها را مىگرفت.»
سازمان قضائى
در ایران عهد هخامنشى چنانکه دیدیم تمام قدرتها و اختیارات و ازجمله قوه قضائى زیر نفوذ شاه بود و هیچ حق و منطقى در برابر او عرض وجود نمى کرد. بااینحال، شاه غالبا عمل قضاوت را به یکى از دانشمندان سالخورده واگذار مىکرد. پس از آن، محکمه عالى بود که از هفت قاضى تشکیل مىشد و پایینتر از محاکمه هاى محلى بود که در سراسر کشور وجود داشت.
قوانین را کاهنان وضع مىکردند و تا مدت زیادى کار رسیدگى به دعاوى در اختیار ایشان بود؛ ولى در زمانهاى متأخرتر مردان و زنانى جز از طبقه کاهنان به اینگونه کارها رسیدگى مىکردند. در دعاوى، جز آنها که اهمیت فراوان داشت، غالبا ضمانت را مىپذیرفتند و در محاکمات از راه ورسم منظم خاصى پیروى مىکردند.
محاکم همانطور که براى کیفر و جرایم نقدى حکم صادر مىکردند پاداش نیز مىدادند و در هنگام رسیدگى به گناه متهم، کارهاى نیک و خدمات او را نیز به حساب مىآوردند. براى آنکه کار محاکمات قضائى به درازا نکشد براى هرنوع مرافعه مدت معینى مقرر بود که باید در ظرف آن مدت حکم صادر شود؛ و نیز به طرفین دعوى پیشنهاد سازش از طریق داورى مىکردند تا نزاعى که میان ایشان است بوسیله داور، و به طریق مسالمت آمیز، حل شود. چون رفته رفته سوابق قضائى زیاد شد، و قوانین طول و تفصیل پیدا کرد گروه خاصى به نام سخنگویان قانون پیدا شدند که مردم در کارهاى قضائى با آنها مشورت مىکردند و براى پیش بردن دعاوى خود از ایشان کمک مىگرفتند.
در محاکمات، سوگند دادن، و واگذاشتن متهم به حکم الهى نیز مرسوم بود، و آنچنان بود که متهم را به کار سختى چون انداختن خویش در رودخانه یا نظیر آن وامى داشتند تا درصورتىکه بیگناه باشد از خطر برهد وگرنه جان خود را از دست بدهد … رشوه دادن و گرفتن را از جنایتهاى بزرگ مى شمردند و مجازات، دهنده و گیرنده رشوه، هردو، اعدام بود.
کمبوجیه فرمان داد تا پوست قاضى فاسدى را زنده زنده کندند و بر حاى نشستن قاضى در محکمه گستردند. آنگاه فرزند همان قاضى را بر مسند قضا نشانید تا پیوسته داستان پدر را به خاطر داشته باشد و از راه راست منحرف نشود.
تاریخ اجتماعى ایران ج۱ ۴۳۶ قضا و دادرسى ….. ص : ۴۳۶