30-10-2012، 20:17
یکی بود یکی نبود...
این جمله همیشه آغازگر قصه هایی بود که می شنیدم ،
ولی قصه من که آغاز شد...
هیچکس نبود !
نه من بودم و نه تو ...
من و تو همیشه دو نفر بودیم :
یکی بود، یکی نبود...
تو همیشه نبود قصه و من ،
چه فرق می کرد که بی تو بودم یا نبودم؟
من وتو هیچ وقت ما نبودیم!
قصه را بی هم آغاز کردیم
به این امید که شاید در فصلی از آن به هم برسیم ...
ولی تمام فصلها گذشت و به هم نرسیدیم...
و قصه نا تمام ماند...
من و تو می توانستیم ما باشیم
ولی .........
این جمله همیشه آغازگر قصه هایی بود که می شنیدم ،
ولی قصه من که آغاز شد...
هیچکس نبود !
نه من بودم و نه تو ...
من و تو همیشه دو نفر بودیم :
یکی بود، یکی نبود...
تو همیشه نبود قصه و من ،
چه فرق می کرد که بی تو بودم یا نبودم؟
من وتو هیچ وقت ما نبودیم!
قصه را بی هم آغاز کردیم
به این امید که شاید در فصلی از آن به هم برسیم ...
ولی تمام فصلها گذشت و به هم نرسیدیم...
و قصه نا تمام ماند...
من و تو می توانستیم ما باشیم
ولی .........