03-01-2015، 10:28
(آخرین ویرایش در این ارسال: 03-01-2015، 10:37، توسط ~ALONE GIRL~.)
اعتراف می کنم
عاشقت نبودم
هنوز هم شاید نباشم
اما
اعتراف میکنم
مرگ را بارها در نبودنت زیسته ام
مرگ همان تــــــوئی ست
وقتی که نیــستی
[sub]♥♥♥[/sub]
آنلاین که می شوی انگشتانم بـه لکنت می افتند
می خواهم گره بخورم در تو
آنقدر سخت که با دندان بازم کنى
چیز دیگری نمی خواهم
شاید فقط سهمم را
از آغوش تو
که روزها به جنونم می کشد وشبها شاعرم میکند
[sub]♥♥♥[/sub]
گفته بودم دیوانه ام
گفته بودم دوستت دارم یادت هست؟؟؟؟
با دستانت که حرفی را برایم توضیح میدهی دیوانه ات می شوم
عمیق که نگاهم می کنی سُرخ می شوم لُکنت می گیرم
بچه نیستم ولی دلم خیلی کوچکتر از این حرفهاست
دیده ای مردی را که احساسِ جنون کند با ندیدنت ؟
دیده ای مردی که گوشش هیچ صدایی نشنود جُز صدای تو ؟
هیچ نگوید جُز برای تو ؟
گفته بودم دور که هستی کم دارم آواره ام ! دربه درم !
می شوم مجنون و تو آن لیلی باش یکبار
نگران نباش من یک دیوانۀ ساکتم
عاشقم من خیلـی آرامم
بیا تحملم سر پُر شده است
بتکان تنهاییم را نوازشم کن به سراغم بیا
مردی اینجا دیوانۀ بودنت شده
آمدنت را نزدیک کن
[sub]♥♥♥[/sub]
اگر مرا دوست نداشته باشی
، دراز میکشم و میمیرم
مرگ ، نه سفری بیبازگشت است و نه ناگهان محو شدن
مرگ ، دوست نداشتن توست
درست آن موقع که باید دوست بداری
_________________
اگر قرار به جدایی باشد
آهسته آهسته ترکم کن
مثل مرگی تدریجی
من از ناپدید شدن ناگهانی ات می ترسم
از لیز خوردن ناگهانی
و سقوط به آغوش سرد بیرحم فراموشی . . .
[sub]♥♥♥[/sub]