28-12-2014، 13:41
پروفسور مقابل کلاس فلسفه خود ایستاد و چندشیء رو روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون
هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار بزرگ سس مایونز روبرداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف
کرد.بعد از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرفپر است؟ و همه موافقت کردند. سپس پروفسور ظرفی
از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشهریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد. سنگریزه ها
در بین مناطق باز بین توپهای گلف قرار گرفتند؛و سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف
پر است؟ و باز همگی موافقت کردند. بعد دوبارهپروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه
ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی روپر کردند. او یکبار دیگر پرسید که آیا ظرف پر
است و دانشجویان یکصدا گفتند: 'بله'. بعدپروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز
برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد.در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها رو پر
می کنم!' همه دانشجویان خندیدند. در حالی کهصدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت: ' حالا من
می خوام که متوجه این مطلب بشین که : این شیشهنمایی از زندگی شماست، توپهای گلف مهمترین
چیزها در زندگی شما هستند: خدا، خانواده تان،فرزندانتان، سلامتیتان، دوستانتان و مهمترین
علایقتان- چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر ازبین بروند ولی اینها بمانند، باز زندگیتان
پای برجا خواهد بود. سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل کارتان، خانه تان و
ماشینتان. ماسه ها هم سایر چیزها هستند- مسایلخیلی ساده.' پروفسور ادامه داد: 'اگر اول ماسهها
رو در ظرف قرار بدید، دیگر جایی برایسنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست
عین زندگیتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چیزهای ساده و پیش پاافتاده صرف کنین،
دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتاناهمیت داره باقی نمی مونه. به چیزهایی که برای
شاد بودنتان اهمیت داره توجه زیادی کنین، بافرزندانتان بازی کنین، زمانی رو برای چک آپ
پزشکی بذارین. با دوستان و اطرافیانتان بهبیرون بروید و با اونها خوش بگذرونین. همیشه
زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابیهاهست. همیشه در دسترس باشین. اول مواظب توپهای
گلف باشین، چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیتدارند، موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین. بقیه
چیزها همون ماسه ها هستند.' یکی از دانشجویاندستش را بلند کرد و پرسید: 'پس دو فنجان قهوه چه
معنی داشتند؟' پروفسور لبخند زد و گفت: 'خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که به
شما نشون بدم که مهم نیست که زندگیتان چقدرشلوغ و پر مشغله ست، همیشه در اون جایی برای دو
فنجان قهوه ، برای صرف با یک دوست هست
هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار بزرگ سس مایونز روبرداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف
کرد.بعد از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرفپر است؟ و همه موافقت کردند. سپس پروفسور ظرفی
از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشهریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد. سنگریزه ها
در بین مناطق باز بین توپهای گلف قرار گرفتند؛و سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف
پر است؟ و باز همگی موافقت کردند. بعد دوبارهپروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه
ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی روپر کردند. او یکبار دیگر پرسید که آیا ظرف پر
است و دانشجویان یکصدا گفتند: 'بله'. بعدپروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز
برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد.در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها رو پر
می کنم!' همه دانشجویان خندیدند. در حالی کهصدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت: ' حالا من
می خوام که متوجه این مطلب بشین که : این شیشهنمایی از زندگی شماست، توپهای گلف مهمترین
چیزها در زندگی شما هستند: خدا، خانواده تان،فرزندانتان، سلامتیتان، دوستانتان و مهمترین
علایقتان- چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر ازبین بروند ولی اینها بمانند، باز زندگیتان
پای برجا خواهد بود. سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل کارتان، خانه تان و
ماشینتان. ماسه ها هم سایر چیزها هستند- مسایلخیلی ساده.' پروفسور ادامه داد: 'اگر اول ماسهها
رو در ظرف قرار بدید، دیگر جایی برایسنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست
عین زندگیتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چیزهای ساده و پیش پاافتاده صرف کنین،
دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتاناهمیت داره باقی نمی مونه. به چیزهایی که برای
شاد بودنتان اهمیت داره توجه زیادی کنین، بافرزندانتان بازی کنین، زمانی رو برای چک آپ
پزشکی بذارین. با دوستان و اطرافیانتان بهبیرون بروید و با اونها خوش بگذرونین. همیشه
زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابیهاهست. همیشه در دسترس باشین. اول مواظب توپهای
گلف باشین، چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیتدارند، موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین. بقیه
چیزها همون ماسه ها هستند.' یکی از دانشجویاندستش را بلند کرد و پرسید: 'پس دو فنجان قهوه چه
معنی داشتند؟' پروفسور لبخند زد و گفت: 'خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که به
شما نشون بدم که مهم نیست که زندگیتان چقدرشلوغ و پر مشغله ست، همیشه در اون جایی برای دو
فنجان قهوه ، برای صرف با یک دوست هست