23-12-2014، 11:26
مهمترين دليل گسترش فعاليت و حضور سيا در ايران رقابت و مبارزه اطلاعاتي ـ جاسوسي با شوروي و کا.گ.ب بود. آمريکا ميدانست که مرزهاي شمالي ايران در مجاورت مرزهاي جنوبي شوروي براي فعاليتهاي جاسوسي بر ضد شوروي موقعيت کمنظيري ايجاد کرده است. به همين دليل از همان سالهاي نخست پس از کودتاي 28 مرداد 1332، سيا به سرعت به کار نصب و راهاندازي دستگاههاي عظيم و مدرن جاسوسي ـ اطلاعاتي و استراق سمع در نقاطي از قلمرو شمالي ايران اقدام کرد تا علاوه بر کنترل فعاليتهاي جاسوسي شوروي از مجموعه فعاليتهاي تکنولوژيکي، نظامي، موشکي و ... آن کشور اطلاع يابد.
سال 1334 ش آمريکا نخستين دستگاههاي جديد جاسوسي ـ استراق سمع خود را در برخي نقاط شمالي ايران مستقر کرد. در اين ايستگاههاي استراق سمع و جاسوسي، دستگاههاي پيشترفتهاي نصب شده بود که گفته ميشد کارايي آن براي قرن 21م هم پيشبيني شده بود. با تأسيس پايگاههاي جاسوسي و استراق سمع سيا در مناطق شمالي ايران، فعاليتهاي سيا در ايران گسترش يافت و مأموران سيا وارد ايران شدند. برخي گزارشات حاکي است که ايران بيشترين مأموران و جاسوسان سيا را در خود جاي داده بود. در همان حال ايران استراتژيکترين منطقهاي محسوب ميشد که آمريکا و سيا براي کنترل امور اطلاعاتي ـ جاسوسي شوروي در سراسر جهان در اختيار داشت. مهمترين پايگاههاي جاسوسي سيا در شمال ايران در صفيآباد بهشهر، کبکان خراسان و پارسآباد مغان قرار داشت که مجهز به پيشترفتهترين تجهيزات و دستگاههاي اطلاعاتي ـ جاسوسي آن روزگار بود. 1 سپهبد هاشم برنجيان که پس از انقلاب محاکمه شد درباره پايگاه جاسوسي سيا در صفيآباد بهشهر و ساير پايگاههاي جاسوسي سيا در بخشهاي شمالي ايران چنين گفته است:
... از زمان درست شدن پايگاههاي جاسوسي بهشهر و بعد از چند سال کبکان، در آن سال فرمانده نيرويهوايي پيش من آمد و گفت شاه، باغ شخصي خود را در صفيآباد بهشهر به «سيا» داده و رئيس پرسنلي را صدا کرد و اين وضع را به اطلاع آنها رسانيد او گفت: آنها ضمن آنکه کارهاي خود را ميکنند نيرويهوايي هر سال عدهاي در حدود 250 نفر دانشجو به آنها معرفي ميکند و من هم افراد مورد اعتماد را براي حفاظت آنها به بهشهر ميفرستم کارهايي که من در اين مدت کردهام، يا فرستادن کارگر و پرسنل بود و يا مسائل خدماتي و حفاظتي، کارهايي که آنها انجام ميدادند مربوط به خودشان بود ولي مسلماً آنها از شاه اجازه گرفته بودند زيرا زمين پايگاه ملک اختصاصي شاه بود و ارتباطي به نيرويهوايي نداشت و افسري از ضد اطلاعات هوايي به آنجا نرفته بود و هر بار که لازم بود يک نفر غيرنظامي ميآمد و احتياجات پايگاه را با من در ميان ميگذاشت که من هم به مسؤلان پستهاي مختلف منعکس ميکردم و آنها ميرفتند، اين غير نظاميان هردو ـ سه سال يکبار عوض ميشدند من فقط يک واسطه بين فرماندهي نيروي هوايي و اين پايگاهها بودم و هيچگاه من رابطۀ مستقيمي با آمريکاييها نداشتم و هيچگاه هم مستشاري در کنار من قرار نميگرفت. ارتباط من همين بود و بس. اما آنچه مسلم است آمريکاييها در بهشهر و کبکان پايگاههايي داشتهاند که اين پايگاهها آن قدر عظيم بود که از دوازده کيلومتري ديده ميشد و طبيعي است اينچنين خبرگيري مربوط به داخل نبود و هر کس اهل حرفه ميدانست که براي داخل نبوده است. 2
ويليام سوليوان در خاطرات خود نصب دستگاههاي جاسوسي در شمال ايران را از موفقيتهاي وصفناپذير سيا و آمريکا در ايران ارزيابي ميکند که به آنها امکان ميداد فعاليتهاي جاسوسي ـ استراتژيک و نظامي و موشکي شوروي را در عمق خاک گستردۀ آن کشور تحت کنترل و مراقبت قرار داده و اطلاعات لازم را کسب نمايند. 3
اسناد برجاي مانده از سفارت آمريکا در تهران تأييد ميکند که آمريکا به مخاطرات احتمالي فعاليت اين پايگاههاي جاسوسي براي حکومت ايران وقوف کامل داشت؛ با اين احوال نگران بود مبادا بحراني پيشبيني نشده موقعيت حکومت ايران را که در راستاي تأمين اهداف و خواستههاي آمريکا در ايران از هيچ تلاشي فروگذار نميکرد، متزلزل سازد. آمريکا اميدوار بود با حمايت حساب شده از شاه، حضور خود را در ايران تضمين کند. 4
علاوه بر تجهيزات جاسوسي و راداري سيا در شمال کشور، در برخي نقاط حساس و استراتژيک جنوب ايران نيز تجهيزات استراق سمع و جاسوسي نصب شده بود که مهمترين آن در چابهار و بندرعباس قرار داشت. 5 سيا در نظر داشت طي سالهاي آتي فعاليتش، در ساير نقاط استراتژيک ايران نيز دستگاههاي استراق سمع و جاسوسي نصب کند، اما حرکت مردم ايران که سقوط رژيم پهلوي را به دنبال داشت مانع از عملي شدن اين طرحها شد. مدتها پيش از پيروزي انقلاباسلامي، افکار مردم ايران نسبت به حضور آمريکا در نقاط مختلف کشور تهييج شده و آنها از اين مهم آگاهي داشتند. مايکل لدين از اعضاي برجسته سفارت آمريکا در تهران که عمده وظايفش در رابطه با فعاليت سيا در ايران بود، يکي از دلايل عمده عدم نصب دستگاههاي استراق سمع و جاسوسي آمريکا در نقاط بيشتري از ايران را ترس از تهييج بيشتر احساسات ضدآمريکايي مردم ايران ميداند. 6
رادارهاي جاسوسي ـ اطلاعاتي سيا در ايران توسط اداره کل چهارم ساواک حفاظت و مراقبت ميشد و اين بخش از تعهدات ساواک در قبال فعاليتهاي سيا در ايران بود.
در آستانه پيروزي انقلاباسلامي برخي نشريات نوشتند که مرکز جاسوسي سيا در ايران که در فرودگاه مهرآباد تهران مستقر بود (و به مکآفيس معروف است) کشف شده است. 7 پس از پيروزي انقلاب اسلامي درباره پايگاههاي جاسوسي سيا در ايران اظهارنظرها و اخبار مختلفي منتشر شد که هر يک به مناسبتي درباره اهميت اين پايگاهها و تعطيلي و يا ادامه فعاليت آن اطلاعاتي به مخاطبانشان ارائه ميدادند. اخبار اوليه حاکي از تصرف اين پايگاهها به دست نيروهاي انقلابي بود. 8
در همان حال برخي از رسانهها و خبرگزاريهاي خارجي هم با نقل مطالبي درباره پايگاههاي مذکور به گوشههايي از اهميت آن براي آمريکا در دوران پهلوي و تبعات سوء ناشي از پيروزي انقلاب اسلامي اشاراتي ميکردند. از جمله خبرگزاري فرانسه در 12 اسفند 1357 در اين باره چنين گزارش داد:
آمريکاييها با از دست دادن کنترل ايستگاه استراق سمع آن کشور در شمال ايران با شکست بزرگي مواجه شدهاند منابع آمريکايي تأييد کردند 20 کارشناس امريکايي قبل از آنکه اين ايستگاه را با يک هواپيماي ارتش ايران به تهران ترک کنند تجهيزات الکترونيکي 500 ميليون دلاري آن را منهدم کردهاند... کارشناسان آمريکايي از اين ايستگاه که در شصت کيلومتري مرزهاي شوروي قرار داشت براي ضبط علايم راديويي مرکز فضايي شوروي در «بايکونور» استفاده ميکردند. از بين رفتن اين دو دستگاه استراق سمع، سرويسهاي اطلاعاتي آمريکا در ردگيري موشکهاي شوروي با مشکل بزرگي روبه رو خواهد شد. 9
برهنيجين خبرنگار لوسآنجلس تايمز که پس از پيروزي انقلاب از محل پايگاه جاسوسي سيا در بهشهر ديدن کرده بود، گزارش مبسوطي از آن تهيه کرد. 10 پس از پيروزي انقلاب، دولت موقت تلاشهايي براي شناسايي و کنترل پايگاههاي جاسوسي سيا در بخشهاي مختلف کشور آغاز کرد.
در همان حال اخباري وجود داشت که حاکي از ادامه فعاليت جاسوسي پايگاههاي استراق سمع و جاسوسي سيا در ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي بود. از جمله: «روزنامه هرالد تريبون چاپ پاريس گزارش داد با اينکه کارشناسان آمريکايي پايگاههاي جاسوسي آمريکا را در بهشهر ترک کردهاند دستگاهها طوري تنظيم شدهاند که کار جاسوسي آمريکاييها در اين پايگاه همچنان ادمه دارد... پايگاه بهشهر يکي از هفت پايگاه جاسوسي آمريکا در نزديکي مرز ايران و شوروي است و مأموريت آن رديابي پرتاب موشکهاي شوروي است... تمام محوطه پايگاه پس از خروج آمريکاييان به دست افراد مسلح کميته امام افتاد...». 11
در همان حال برخي گزارشات ديگر حاکي از تعطيلي و از کار افتادن ساير پايگاههاي جاسوسي سيا در ايران بود. به گزارش روزنامه کيهان: « يک پايگاه مخفي جاسوسي آمريکا و اسرائيل در منطقه پارسآباد مغان در 3 کيلومتري مرز ايران و شوروي کشف شد... کارشناسان آمريکا و اسرائيل پيش از ترک اين پايگاه جاسوسي اسباب و لوازم پيچيده آن را تخريب کردند... شبکه جاسوسي مزبور تحت پوشش يک شرکت ساختماني کار ميکرد... دستگاههاي اين شبکه که داراي رادارهاي قوي بود شبها به کار ميافتاد و اطلاعاتي را درباره فعاليتهاي درون خاک شوروي ضبط ميکرد...». 12
پس از پيروزي انقلاب اسلامي پايگاههاي جاسوسي سيا در ايران محکوم به تعطيلي بود و اين مهم طي دوسه ماه نخست پيروزي انقلاب اسلامي به تحقق پيوست. منابع آمريکايي در اواسط فروردين 1358 و در حالي که کمتر از دو ماه از پيروزي انقلاب اسلامي سپري ميشد، تصريح کردند که دوران فعاليت جاسوسي ـ اطلاعاتي آنها در ايران به پايان رسيده و آنها برآنند پايگاههاي جاسوسي و استراق سمع جديدي در خاک ترکيه مستقر کنند. گويا در همان زمان آمريکا در ازاي نصب دستگاههاي استراق سمع در ترکيه پيشنهاد پرداخت يک صد ميليون دلار کمک نقدي به مقامات آن کشور کرده بود. 13 درهمان حال اعلام شد سيا پس از پيروزي انقلاب اسلامي پايگاههاي جاسوسي خود را بر ضد شوروي در قبرس مستقر خواهد کرد و در اين باره با مقامات بريتانيايي هم که در قبرس نفوذ داشتند به توافق رسيدهاند. 14 پيش از آن و در همان روز پيروزي انقلاباسلامي (در 22 بهمن 1357) خبرگزاري فرانسه از قول حزب کمونيست قبرس گزارش داد که «تجهيزات نظامي و جاسوسي آمريکا از ايران به پايگاههاي نظامي انگليس در قبرس منتقل شده است». 15
_________________________________
1. محمد. ت، ماهيت و عملکرد امپرياليسم آمريکا در ايران، چ اول، تهران، رسا، بيتا، صص 161ـ162 .
2. يوسف ترابي، روابط ايران و آمريکا، چ اول، تهران، عروج، 1379، صص 161ـ 162 .
3. همان، صص 162ـ 163 .
4. مجموعه اسناد لانه جاسوسي آمريکا، ج 8، تهران، مرکز نشر اسناد جاسوسي، 1365، صص 64ـ66 .
5. يوسف ترابي، ص 163 .
6. مايکل لدين، شاه و کارتر، ترجمه مهدي افشار، چ اول، تهران، دنياي کتاب، 1371، صص 55ـ56 .
7. ح. پاکباز، در آينه 37 روز، بيجا، بينا، بيتا، ص 220 .
8. محمد. ت، صص 54-55 .
9. همان، صص 55-56 .
10. خواندنيها، س 39، ش 37، شنبه 12 خرداد 1358، ص 24 .
11. روزنامه کيهان، ش 10657، شنبه 19 اسفند 1357، ص 2 .
12. همان، ص 2 .
13. همان، ش 10678، دوشنبه 20 فروردين 1358، ص 4 .
14. همان، ش 10677، يکشنبه 19 فروردين 1358، ص 4 .
15. همان، ش 10635، يکشنبه 22 بهمن 1357، ص 8.
سال 1334 ش آمريکا نخستين دستگاههاي جديد جاسوسي ـ استراق سمع خود را در برخي نقاط شمالي ايران مستقر کرد. در اين ايستگاههاي استراق سمع و جاسوسي، دستگاههاي پيشترفتهاي نصب شده بود که گفته ميشد کارايي آن براي قرن 21م هم پيشبيني شده بود. با تأسيس پايگاههاي جاسوسي و استراق سمع سيا در مناطق شمالي ايران، فعاليتهاي سيا در ايران گسترش يافت و مأموران سيا وارد ايران شدند. برخي گزارشات حاکي است که ايران بيشترين مأموران و جاسوسان سيا را در خود جاي داده بود. در همان حال ايران استراتژيکترين منطقهاي محسوب ميشد که آمريکا و سيا براي کنترل امور اطلاعاتي ـ جاسوسي شوروي در سراسر جهان در اختيار داشت. مهمترين پايگاههاي جاسوسي سيا در شمال ايران در صفيآباد بهشهر، کبکان خراسان و پارسآباد مغان قرار داشت که مجهز به پيشترفتهترين تجهيزات و دستگاههاي اطلاعاتي ـ جاسوسي آن روزگار بود. 1 سپهبد هاشم برنجيان که پس از انقلاب محاکمه شد درباره پايگاه جاسوسي سيا در صفيآباد بهشهر و ساير پايگاههاي جاسوسي سيا در بخشهاي شمالي ايران چنين گفته است:
... از زمان درست شدن پايگاههاي جاسوسي بهشهر و بعد از چند سال کبکان، در آن سال فرمانده نيرويهوايي پيش من آمد و گفت شاه، باغ شخصي خود را در صفيآباد بهشهر به «سيا» داده و رئيس پرسنلي را صدا کرد و اين وضع را به اطلاع آنها رسانيد او گفت: آنها ضمن آنکه کارهاي خود را ميکنند نيرويهوايي هر سال عدهاي در حدود 250 نفر دانشجو به آنها معرفي ميکند و من هم افراد مورد اعتماد را براي حفاظت آنها به بهشهر ميفرستم کارهايي که من در اين مدت کردهام، يا فرستادن کارگر و پرسنل بود و يا مسائل خدماتي و حفاظتي، کارهايي که آنها انجام ميدادند مربوط به خودشان بود ولي مسلماً آنها از شاه اجازه گرفته بودند زيرا زمين پايگاه ملک اختصاصي شاه بود و ارتباطي به نيرويهوايي نداشت و افسري از ضد اطلاعات هوايي به آنجا نرفته بود و هر بار که لازم بود يک نفر غيرنظامي ميآمد و احتياجات پايگاه را با من در ميان ميگذاشت که من هم به مسؤلان پستهاي مختلف منعکس ميکردم و آنها ميرفتند، اين غير نظاميان هردو ـ سه سال يکبار عوض ميشدند من فقط يک واسطه بين فرماندهي نيروي هوايي و اين پايگاهها بودم و هيچگاه من رابطۀ مستقيمي با آمريکاييها نداشتم و هيچگاه هم مستشاري در کنار من قرار نميگرفت. ارتباط من همين بود و بس. اما آنچه مسلم است آمريکاييها در بهشهر و کبکان پايگاههايي داشتهاند که اين پايگاهها آن قدر عظيم بود که از دوازده کيلومتري ديده ميشد و طبيعي است اينچنين خبرگيري مربوط به داخل نبود و هر کس اهل حرفه ميدانست که براي داخل نبوده است. 2
ويليام سوليوان در خاطرات خود نصب دستگاههاي جاسوسي در شمال ايران را از موفقيتهاي وصفناپذير سيا و آمريکا در ايران ارزيابي ميکند که به آنها امکان ميداد فعاليتهاي جاسوسي ـ استراتژيک و نظامي و موشکي شوروي را در عمق خاک گستردۀ آن کشور تحت کنترل و مراقبت قرار داده و اطلاعات لازم را کسب نمايند. 3
اسناد برجاي مانده از سفارت آمريکا در تهران تأييد ميکند که آمريکا به مخاطرات احتمالي فعاليت اين پايگاههاي جاسوسي براي حکومت ايران وقوف کامل داشت؛ با اين احوال نگران بود مبادا بحراني پيشبيني نشده موقعيت حکومت ايران را که در راستاي تأمين اهداف و خواستههاي آمريکا در ايران از هيچ تلاشي فروگذار نميکرد، متزلزل سازد. آمريکا اميدوار بود با حمايت حساب شده از شاه، حضور خود را در ايران تضمين کند. 4
علاوه بر تجهيزات جاسوسي و راداري سيا در شمال کشور، در برخي نقاط حساس و استراتژيک جنوب ايران نيز تجهيزات استراق سمع و جاسوسي نصب شده بود که مهمترين آن در چابهار و بندرعباس قرار داشت. 5 سيا در نظر داشت طي سالهاي آتي فعاليتش، در ساير نقاط استراتژيک ايران نيز دستگاههاي استراق سمع و جاسوسي نصب کند، اما حرکت مردم ايران که سقوط رژيم پهلوي را به دنبال داشت مانع از عملي شدن اين طرحها شد. مدتها پيش از پيروزي انقلاباسلامي، افکار مردم ايران نسبت به حضور آمريکا در نقاط مختلف کشور تهييج شده و آنها از اين مهم آگاهي داشتند. مايکل لدين از اعضاي برجسته سفارت آمريکا در تهران که عمده وظايفش در رابطه با فعاليت سيا در ايران بود، يکي از دلايل عمده عدم نصب دستگاههاي استراق سمع و جاسوسي آمريکا در نقاط بيشتري از ايران را ترس از تهييج بيشتر احساسات ضدآمريکايي مردم ايران ميداند. 6
رادارهاي جاسوسي ـ اطلاعاتي سيا در ايران توسط اداره کل چهارم ساواک حفاظت و مراقبت ميشد و اين بخش از تعهدات ساواک در قبال فعاليتهاي سيا در ايران بود.
در آستانه پيروزي انقلاباسلامي برخي نشريات نوشتند که مرکز جاسوسي سيا در ايران که در فرودگاه مهرآباد تهران مستقر بود (و به مکآفيس معروف است) کشف شده است. 7 پس از پيروزي انقلاب اسلامي درباره پايگاههاي جاسوسي سيا در ايران اظهارنظرها و اخبار مختلفي منتشر شد که هر يک به مناسبتي درباره اهميت اين پايگاهها و تعطيلي و يا ادامه فعاليت آن اطلاعاتي به مخاطبانشان ارائه ميدادند. اخبار اوليه حاکي از تصرف اين پايگاهها به دست نيروهاي انقلابي بود. 8
در همان حال برخي از رسانهها و خبرگزاريهاي خارجي هم با نقل مطالبي درباره پايگاههاي مذکور به گوشههايي از اهميت آن براي آمريکا در دوران پهلوي و تبعات سوء ناشي از پيروزي انقلاب اسلامي اشاراتي ميکردند. از جمله خبرگزاري فرانسه در 12 اسفند 1357 در اين باره چنين گزارش داد:
آمريکاييها با از دست دادن کنترل ايستگاه استراق سمع آن کشور در شمال ايران با شکست بزرگي مواجه شدهاند منابع آمريکايي تأييد کردند 20 کارشناس امريکايي قبل از آنکه اين ايستگاه را با يک هواپيماي ارتش ايران به تهران ترک کنند تجهيزات الکترونيکي 500 ميليون دلاري آن را منهدم کردهاند... کارشناسان آمريکايي از اين ايستگاه که در شصت کيلومتري مرزهاي شوروي قرار داشت براي ضبط علايم راديويي مرکز فضايي شوروي در «بايکونور» استفاده ميکردند. از بين رفتن اين دو دستگاه استراق سمع، سرويسهاي اطلاعاتي آمريکا در ردگيري موشکهاي شوروي با مشکل بزرگي روبه رو خواهد شد. 9
برهنيجين خبرنگار لوسآنجلس تايمز که پس از پيروزي انقلاب از محل پايگاه جاسوسي سيا در بهشهر ديدن کرده بود، گزارش مبسوطي از آن تهيه کرد. 10 پس از پيروزي انقلاب، دولت موقت تلاشهايي براي شناسايي و کنترل پايگاههاي جاسوسي سيا در بخشهاي مختلف کشور آغاز کرد.
در همان حال اخباري وجود داشت که حاکي از ادامه فعاليت جاسوسي پايگاههاي استراق سمع و جاسوسي سيا در ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي بود. از جمله: «روزنامه هرالد تريبون چاپ پاريس گزارش داد با اينکه کارشناسان آمريکايي پايگاههاي جاسوسي آمريکا را در بهشهر ترک کردهاند دستگاهها طوري تنظيم شدهاند که کار جاسوسي آمريکاييها در اين پايگاه همچنان ادمه دارد... پايگاه بهشهر يکي از هفت پايگاه جاسوسي آمريکا در نزديکي مرز ايران و شوروي است و مأموريت آن رديابي پرتاب موشکهاي شوروي است... تمام محوطه پايگاه پس از خروج آمريکاييان به دست افراد مسلح کميته امام افتاد...». 11
در همان حال برخي گزارشات ديگر حاکي از تعطيلي و از کار افتادن ساير پايگاههاي جاسوسي سيا در ايران بود. به گزارش روزنامه کيهان: « يک پايگاه مخفي جاسوسي آمريکا و اسرائيل در منطقه پارسآباد مغان در 3 کيلومتري مرز ايران و شوروي کشف شد... کارشناسان آمريکا و اسرائيل پيش از ترک اين پايگاه جاسوسي اسباب و لوازم پيچيده آن را تخريب کردند... شبکه جاسوسي مزبور تحت پوشش يک شرکت ساختماني کار ميکرد... دستگاههاي اين شبکه که داراي رادارهاي قوي بود شبها به کار ميافتاد و اطلاعاتي را درباره فعاليتهاي درون خاک شوروي ضبط ميکرد...». 12
پس از پيروزي انقلاب اسلامي پايگاههاي جاسوسي سيا در ايران محکوم به تعطيلي بود و اين مهم طي دوسه ماه نخست پيروزي انقلاب اسلامي به تحقق پيوست. منابع آمريکايي در اواسط فروردين 1358 و در حالي که کمتر از دو ماه از پيروزي انقلاب اسلامي سپري ميشد، تصريح کردند که دوران فعاليت جاسوسي ـ اطلاعاتي آنها در ايران به پايان رسيده و آنها برآنند پايگاههاي جاسوسي و استراق سمع جديدي در خاک ترکيه مستقر کنند. گويا در همان زمان آمريکا در ازاي نصب دستگاههاي استراق سمع در ترکيه پيشنهاد پرداخت يک صد ميليون دلار کمک نقدي به مقامات آن کشور کرده بود. 13 درهمان حال اعلام شد سيا پس از پيروزي انقلاب اسلامي پايگاههاي جاسوسي خود را بر ضد شوروي در قبرس مستقر خواهد کرد و در اين باره با مقامات بريتانيايي هم که در قبرس نفوذ داشتند به توافق رسيدهاند. 14 پيش از آن و در همان روز پيروزي انقلاباسلامي (در 22 بهمن 1357) خبرگزاري فرانسه از قول حزب کمونيست قبرس گزارش داد که «تجهيزات نظامي و جاسوسي آمريکا از ايران به پايگاههاي نظامي انگليس در قبرس منتقل شده است». 15
_________________________________
1. محمد. ت، ماهيت و عملکرد امپرياليسم آمريکا در ايران، چ اول، تهران، رسا، بيتا، صص 161ـ162 .
2. يوسف ترابي، روابط ايران و آمريکا، چ اول، تهران، عروج، 1379، صص 161ـ 162 .
3. همان، صص 162ـ 163 .
4. مجموعه اسناد لانه جاسوسي آمريکا، ج 8، تهران، مرکز نشر اسناد جاسوسي، 1365، صص 64ـ66 .
5. يوسف ترابي، ص 163 .
6. مايکل لدين، شاه و کارتر، ترجمه مهدي افشار، چ اول، تهران، دنياي کتاب، 1371، صص 55ـ56 .
7. ح. پاکباز، در آينه 37 روز، بيجا، بينا، بيتا، ص 220 .
8. محمد. ت، صص 54-55 .
9. همان، صص 55-56 .
10. خواندنيها، س 39، ش 37، شنبه 12 خرداد 1358، ص 24 .
11. روزنامه کيهان، ش 10657، شنبه 19 اسفند 1357، ص 2 .
12. همان، ص 2 .
13. همان، ش 10678، دوشنبه 20 فروردين 1358، ص 4 .
14. همان، ش 10677، يکشنبه 19 فروردين 1358، ص 4 .
15. همان، ش 10635، يکشنبه 22 بهمن 1357، ص 8.