17-12-2014، 16:28
دین در ابعاد گوناگونی هم چون پی ریزی نظام ارزشی، فراهم آوردن ضمانت اجرایی و تقویت انگیزه درونی به یاری اخلاق می شتابد و آدمیان را به تهذیب و تزكیه روحی فرا می خواند. پیوند دین و اخلاق از زوایای گوناگونی قابل بررسی است و نویسنده در این نوشتار به نقد دیدگاهی پرداخته كه از تقابل دین و اخلاق سخن می گوید و اخلاق دینی را تعبیری خود متناقض می خواند. رابطه دین و اخلاق یكی از مباحث دراز دامنه و با پیشینهای چند هزار ساله است(1) كه در دهه های اخیر نیز از زوایای گوناگون مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
برخی دین و اخلاق را به یكدیگر فرو كاسته، عبادت و بندگی را جز خدمت خلق ندانسته اند. گروهی اخلاق را بخشی از دین به شمار آورده و پاره ای دیگر دین را در اخلاق گنجانده اند.(2) برخی بر این باورند كه با كنار رفتن دین، اخلاق نیز رخت بر می بندد و اگر خدایی نباشد، همه چیز روا خواهد بود؛ و گروهی دیگر اعتقاد به خدای ادیان توحیدی را ویرانگر اخلاق می شمارند. به هر حال، بسیاری از دینداران، نزاع دین و اخلاق را ظاهری می دانند و برای برطرف ساختن آن، راهكارهایی كم و بیش مشابه با آنچه در سایر ابعاد تعارض عقل و وحی مطرح گشته است، ارائه می دهند.(3) اما برخی از ایمان گرایان مسیحی این تعارض را واقعی و اجتناب ناپذیر میشمارند و ایمان دینی را فراتر از اخلاق می خوانند. كی یركگارد (1813- 1855 م) بزرگترین شخصیتی است كه از این زاویه مورد توجه قرار گرفته و كتاب «ترس و لرز» او بیانگر این دیدگاه به شمار آمده است.(4) قهرمان اصلی این كتاب، ابراهیم(ع) است كه در سنین كهن سالی ماموریت می یابد تا فرزندی را كه پس از سالها انتظار بدو بخشیده اند، به دست خود قربانی كند.«و خداوند ابراهیم را امتحان كرد و به او گفت: اسحاق(5) ، تنها پسرت را كه دوستش می داری برگیر و به وادی موریه برو، و در آنجا او را برفراز كوهی كه به تو نشان خواهم داد قربانی کن». بدین گونه همه چیز از دست رفته بود، وحشتناك تر از آنكه اگر هرگز نمی بود! پس خداوند فقط ابراهیم را به بازی گرفته بود! او با معجزه خویش محال را تحقق بخشیده بود و اكنون آن را نابود می كرد. این بی گمان دیوانگی بود، اما ابراهیم بر آن نخندید.... هفتاد سال انتظار مؤمنانه، شادی كوتاه تحقق انتظار، كیست كه عصای پیرمرد را می رباید؟ كیست كه می خواهد پیرمرد به دست خود آن را بشكند؟... آیا هیچ رحمی بر این سالخورده ارجمند یا بر آن كودك معصوم روا نیست؟(6) آری، «از دیدگاه اخلاقی... پدر باید پسرش را دوست بدارد، اما این رابطه اخلاقی در مقابل رابطه مطلق با خدا به مرتبه ای نسبی تنزل یافته است.»(7) و چنین بود كه ابراهیم، این شهسوار ایمان، بدون هیچ تردیدی كارد را بر گلوی فرزندش گذاشت و با این كار، «از كل حوزه اخلاق فراتر رفت».(8) این سخن بدان معنا است كه انسان مؤمن، با خدایی در ارتباط است كه «خواسته هایش مطلق است و با سنجه های عقل بشری سنجیدنی نیست».(9) تقابل دین و اخلاق هر چند خداباورانی هم چون كی یركگارد را از جاده ایمان خارج نمی سازد؛ رهزن اندیشه بسیاری از خردورزان می گردد و اگر چاره درستی برای آن فراهم نیاید، به اخلاق دین زدایی شده (سكولار) می انجامد. كسانی كه از اخلاق سكولار جانبداری می كنند، اخلاق دینی را دارای كاستی ها و پیامدهای ناگواری دانسته اند كه اینك به مهم ترین آنها اشاره میكنیم.
برخی دین و اخلاق را به یكدیگر فرو كاسته، عبادت و بندگی را جز خدمت خلق ندانسته اند. گروهی اخلاق را بخشی از دین به شمار آورده و پاره ای دیگر دین را در اخلاق گنجانده اند.(2) برخی بر این باورند كه با كنار رفتن دین، اخلاق نیز رخت بر می بندد و اگر خدایی نباشد، همه چیز روا خواهد بود؛ و گروهی دیگر اعتقاد به خدای ادیان توحیدی را ویرانگر اخلاق می شمارند. به هر حال، بسیاری از دینداران، نزاع دین و اخلاق را ظاهری می دانند و برای برطرف ساختن آن، راهكارهایی كم و بیش مشابه با آنچه در سایر ابعاد تعارض عقل و وحی مطرح گشته است، ارائه می دهند.(3) اما برخی از ایمان گرایان مسیحی این تعارض را واقعی و اجتناب ناپذیر میشمارند و ایمان دینی را فراتر از اخلاق می خوانند. كی یركگارد (1813- 1855 م) بزرگترین شخصیتی است كه از این زاویه مورد توجه قرار گرفته و كتاب «ترس و لرز» او بیانگر این دیدگاه به شمار آمده است.(4) قهرمان اصلی این كتاب، ابراهیم(ع) است كه در سنین كهن سالی ماموریت می یابد تا فرزندی را كه پس از سالها انتظار بدو بخشیده اند، به دست خود قربانی كند.«و خداوند ابراهیم را امتحان كرد و به او گفت: اسحاق(5) ، تنها پسرت را كه دوستش می داری برگیر و به وادی موریه برو، و در آنجا او را برفراز كوهی كه به تو نشان خواهم داد قربانی کن». بدین گونه همه چیز از دست رفته بود، وحشتناك تر از آنكه اگر هرگز نمی بود! پس خداوند فقط ابراهیم را به بازی گرفته بود! او با معجزه خویش محال را تحقق بخشیده بود و اكنون آن را نابود می كرد. این بی گمان دیوانگی بود، اما ابراهیم بر آن نخندید.... هفتاد سال انتظار مؤمنانه، شادی كوتاه تحقق انتظار، كیست كه عصای پیرمرد را می رباید؟ كیست كه می خواهد پیرمرد به دست خود آن را بشكند؟... آیا هیچ رحمی بر این سالخورده ارجمند یا بر آن كودك معصوم روا نیست؟(6) آری، «از دیدگاه اخلاقی... پدر باید پسرش را دوست بدارد، اما این رابطه اخلاقی در مقابل رابطه مطلق با خدا به مرتبه ای نسبی تنزل یافته است.»(7) و چنین بود كه ابراهیم، این شهسوار ایمان، بدون هیچ تردیدی كارد را بر گلوی فرزندش گذاشت و با این كار، «از كل حوزه اخلاق فراتر رفت».(8) این سخن بدان معنا است كه انسان مؤمن، با خدایی در ارتباط است كه «خواسته هایش مطلق است و با سنجه های عقل بشری سنجیدنی نیست».(9) تقابل دین و اخلاق هر چند خداباورانی هم چون كی یركگارد را از جاده ایمان خارج نمی سازد؛ رهزن اندیشه بسیاری از خردورزان می گردد و اگر چاره درستی برای آن فراهم نیاید، به اخلاق دین زدایی شده (سكولار) می انجامد. كسانی كه از اخلاق سكولار جانبداری می كنند، اخلاق دینی را دارای كاستی ها و پیامدهای ناگواری دانسته اند كه اینك به مهم ترین آنها اشاره میكنیم.