16-12-2014، 19:28
آخرین برنامه تلویزیونی که دیدی؟مسابقه والیبال تیم ملی. آخرین اجرای خوبی که دیدی؟اسمش الان یادم نیست، کاری بود که اشکان خطیبی بازی میکرد و خانم سیما تیرانداز هم بودند. آخرین کنسرتی که رفتی؟کنسرت رضا صادقی. آخرین نمایشگاه یا گالری که از آن دیدن کردی؟خیلی وقت است نرفتهام، یادم نیست. آخرین صدایی که گوش دادی و خیلی به دلت نشست؟
همین صدای محمد علیزاده است. آخرین کارتونی که دیدی؟چیزی ندیدم این اواخر آخرین کارتونی که دیدی و تو ذهنت ماند، حتی نه این اواخر؟راپونزل! من کلا عاشق عروسک باربیام و کارتونهای باربی را هم دوست دارم. (میخندد) آخرین باری که رفتی شهربازی؟فکر میکنم 2،3 هفته پیش بود، درست قبل از شروع کارم. رفتم پارک ارم و همه دستگاهها را هم سوار شدم!
آخرین باری که از ته دلت خندیدی؟فکر کنم در همان پارک ارم بود. سوار آن رنجر وحشتناک شده بودیم و آن آقا میخواست مشتری جذب کند و ما را آن بالا نگه داشت! وقتی برعکس بودیم فقط میخندیدیم! هر کسی جرات نمیکرد آن را سوار شود! 2 نفر بغل هم نشستیم، با صبا دوستم بودم. سرمان کاملا به سمت زمین بود و آن بالا نگهت میداشت! فکر کنم آخرین باری که از ته دل خندیدم همان موقع بود.
جیغهای پس از جایزه آخرین باری که دروغ گفتی؟حدودا یک ماه پیش بود آن هم مجبور شدم چون اگر راستش را میگفتم خیلی ناراحت میشد. آخرین باری که دلت شکست؟همین هفته پیش. آخرین باری که دل کسی را شکستی؟امیدوارم این کار را نکرده باشم ولی یادم نمیآید. آخرین باری که قهر کردی؟قهر نمیکنم اصلا از این عادت ها ندارم. آخرین باری که شوکه شدی؟
وقتی بود که شنیدم جایزه بهترین بازیگری نقش اول زن را توی اوراسیا بردهام. همین هفته پیش به من زنگ زدند. سر کار بودم و ساعت 5 و نیم، 6 بود و تنور خیلی داغ بود! صدای آقای علیرضا امینی را شنیدم که گفتند الهه تو جایزه نقش اول زن را بردی و من الان دارم میروم بالا جایزه تو را بگیرم. نمیدانستم چه کار کنم، همینطوری شوکه مانده بودم. ولی بعدش کلی جیغ زدم! فردایش رفتم سر لوکیشن و مجبور شدم به همه شام بدهم! (میخندد)
الان جواب سؤال «آخرین باری که کسی رو مهمون کردی» را دادی!همین شام بود! کاملا یک پروژه بود! من میتوانم این ادعا را داشته باشم که با یک شب شام یک پروژه را اداره کردهام! آخرین کار خیری که انجام دادی؟ چون این کار را هر ماه انجام میدهم، همین ماه پیش بود. الان موقعش نشده است. در واقع هر بیستم به بیستم این اتفاق میافتد. آخرین باری که خلاف کردی؟
توی همین فیلمبرداری ما شب کاری داشتیم و برگشت از کارم ساعت 5 صبح بود. من برای چراغ قرمز ایستادم چراغ قرمز همین جوری روی صفر مانده بود. یکهو دیدم یک ربع است برای چراغ ایستادهام و سبز نمیشود. گفتم شاید 5 صبح است و چون هیچ ماشینی نمیرود و نمیآید چراغ سبز نمیشود (میخندد) قرمز را رد کردم و رفتم. خیلی هم عذرخواهی کردم ولی گفتم ساعت 5 صبح است و من باید بروم خانه!