28-11-2014، 11:17
عوامل قعطی موفقیت در کنکور
همایشی از دکتر افشار
بعد از سلام و احوال پرسی و عرض ارادت ، ممنونم از همه دوستان عزیز که در تب و تاب فعالیت های دوبارم در اینترنت و استفاده از صحبت های ضبط شده مون در کلاس های مشاوره ای آنچنان پر انرژی و پر شور کامنت گذاشتن و اسمس دادن و میل زدن و …. که واقعا جای بسی خرسندی هست که انقدر طرفدار پیدا کردیم ؛ شاید مثل خیلی ها ، شما هم قدر دونه دونه مقالات و دل نوشته ها و بخصوص mp3 های رایگان و بی طرف (نه جهت دار و بازاریابی) کلاس هام میدونید، پس طرفداری من از بچه های شهرستانی علی رغم اینکه همه حرف از برابری امکانات آموزشی و عدالت در کنکور میزنن و ولی در عمل کاری نمیکنن جز بازارگرمی یا حرکت های فریبکارانه ناجوانمردانه بر علیه شون ، خیلی هم کم ثمر نبوده ؛خیلی گفتم طرفدار به یاد بازار گرمی برخی موسسات کنکور افتادم که آخرسال و موقع اعلام نتایج که میشه به افتخارهای بدست نیاورده خودشون می بالن و اسم رکورد شکنی و … روی اون میذارن و جالب تر اونکه از طرف اولیای بچه ها و رئسای بلند بالا و … برای تبریک خودشون بنر می آویزند و عکس و اسم نفرات برتر بی اجازه میزنن و به زور جز آزمون آزمایشی خودشون جا میزنن دیگه بگیر و برو …. نون قرض دادن بعضی از برنامه های زنده روی آنتن رسانه رو هم میشه به این مقوله اضافه کرد که مجری برنامه ای که تا دیروز اسم و رسمی از طرف مقابلش نشنیده بود با افتخار و مباهات از دوست و رفیق عزیز جلوی دوربین حرف میزه و بازار گرمی میکنه تا حس اعتماد به نفس و سروری در طرف مقابل به وجود بیاره ؛ ولی کسایی هم پیدا میشن که حقیقتا” در قلب ها جا دارن و نه فقط سر زبون ها بزرگ شدن ؛ گاهی از جبر زمونه و روزگار شاید بشی آیینه فروش شهر کورها ولی بازم اگر کارت درست باشه و نیتت ی تو بمیری رنگ و بوی اعتقادات داشته باشه ، به راحتی دیده میشی ….چند روز در آسانسور یکی از ساختمان های پزشکان در مطهری با مردی برای چند دقیقه همراه شدم ؛ کفش و کت و شلوار غیرمارک و غیر هم رنگ ؛سوییچ ماشینش نشون میداد که نهایتا” 405 سواره ؛ گوشی k750 که رنگ و روش هم رفته هم بود، و فکر کنم ی نوار چسب کوچیک هم دورش بود، دیدم که سایلنت کرد و گذاشت جیبش ؛ ته ریش دار و … در مجموع ی استیل و پریستیژ عادی …
پلان 2 _ بعد از حدود 2 ساعت معطلی و چند بار خواب رفتن و خستگی پاها که برای دیدار دکتر عزیز منتظر ایستاده بودن ، به سمت ایشون شرف یاب شدم … از قضا که اون مرد همون آقای دکتر بود . حالا هم باید بهش احترام بذارم و هم از وجنات و وجهات مثال زدنی ایشون پیش دیگران تعریف کنم ؛ در صورتی که فکرش هم نمی کردم که این همون آقاهه باشه . اتفاق مشابهی هم برام چند ماه پیش داخل مترو تهران به کرج افتاد که پیرمرد سالخورده و بی رنگ و لعابی که شاید در منظر اول بی سواد و شهرستانی هم بنظر میرسد ، بعد از مدتی با تلفن طوری حرف میزد که معلوم بود شش دنگ استاد مهندس پرواز هواپیما بود و کاملا” آپدیت و مسلط به زبان انگلیسی و با کلی پوشه و طرح پروژه های اجرایی مختلف تو دستش بود ؛استاد کردوانی در امر گل و گیاه و کشاورزی،احمد پور مخبر بازیگر سینما و تلویزیون و …. آدم واقعا کیف میکنه وقتی همچنین آدم های باحالی میبینه ؛ بنظرت ایجاد خلق شگفتی توسط اینا چیه که ی جورایی کارشون و حرف هاشون به دل میشینه و هر بیننده و شوننده سر ذوق میاره ؟؟؟
بنظرم فقط چند قدم از دیگرام جلوتر بودن …. فکر کن اگر احمد پور مخبر یا حلیمه سعیدی اون تیکه کلام ها در سن 30 سالگی جلوی دوربین مینداختن چقدر مخاطب جذب میشد ؟؟؟
یک حیون هم وقتی جاذبه داره و به سیرک میره که متفاوت تر از هم نوعاش باشه ؛؛ بطور کلی در تمام کائنات وقتی تو خاص و متفاوت باشی حتما حتما دیده میشی و دیگه نیازی نداری به بوق و کرنا کردن … در طی این چند سال فعالیتی که در فضای پر تنش مجازی داشتم ، همیشه سعی کردم که این نکته های کوچیک زندگی عامیانه خودمون برات در قالب تلنگرهایی کاتوره ای بیان کنم ؛ میدونم که الان دوست داری به خودت بیای و خودت به همه نشون بدی و ثابت کنی ؛ با فکر نشدن هاش و نمیشه ها و زخم زبون ها کاری نداشته باش ، حسادت ها و قضاوت ها از خودت دور کن و فقط سرت تو کار خودت باشه … همیشه عده ای ناراضی هم پیدا میشن و عده ای که از ته قلب قبول دارن که نو از اونا بهتری جلوی پاهای کوچیکت سنگ میندازن و اذیتت میکنن و پشت سرت جفنگ میگن … ولی تو ایستادگی کن و خودت باش و بدون که در راه موفقیت ات به سمت کنکور مثل لواشک فروش های راه چالوس زیاد وسوسه ات میکنن که بری سمت شون و خودت کور و کر و لال بهشون بسپاری … ولی اگر هوشیار باشی گول درس نخوندن و رتبه خوب شدن کم زحمت رو نمیخوری و ترجیح میدی سنتی اما مطمئن کم کم پیش بری تا اینکه ریسک راه حل های عجیب و غریب و پرت و بیراهه ای رو که همه ساله خیلی ها دچارش شدن ، بخوری و در نهایت بشی جیب خالی و شرمنده خودت و بابا . جمع بندی کنم و زودتر برم سراغ همایش خودمون ،،، به رنگ و لعاب و گرون و ارزونی نیست ،،،،اگر خیلی آشفته ای یک روز مال خودت باش و برای خودت بهترین تصمیم ها بگیر ، ی جای خلوت زیر آسمون خدا
راستی مثل هرسال استراحت کوچولوی شهریورم که تنها تایم مسافرت رفتنم هست رو نشد که برم جایی ،، امیدوارم از نظر ذهنی انقدر حرف گوش کن باشی و منو شارژ کنی تا حس خوبت بهم از طرف کائنات برسه ؛ + خدا بودن یعنی – تمام مشکلات .