10-11-2014، 8:10
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
*
*
باز تابی در ده آن زلفین عالم سوز را
باز آبی بر زن آن روی جهان افروز را
باز بر عشاق صوفی طبع صافی جان گمار
آن دو صف جادوی شوخ دلبر جان دوز را
باز آبی بر زن آن روی جهان افروز را
باز بر عشاق صوفی طبع صافی جان گمار
آن دو صف جادوی شوخ دلبر جان دوز را
*
*
در این خاک زرخیز ایران زمین نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود وز آن کشور آزاد و آباد بود
همه دینشان مردی و داد بود وز آن کشور آزاد و آباد بود
*
*
پس ازمرگ نفرین بود برکسـی
کزو نام زشتی بماند بسی
کزو نام زشتی بماند بسی
*
*
احسنت و زه ای نگار زیبا
آراسته آمدی بر ما
امروز به جای تو کسم نیست
کز تو به خودم نماند پروا
آراسته آمدی بر ما
امروز به جای تو کسم نیست
کز تو به خودم نماند پروا
*
*
سر ناکسان را برافراشتن
وز ایشان امید بهی داشتن
سر رشته خویش گم کردن است
به جیب اندرون مار پروردن است
وز ایشان امید بهی داشتن
سر رشته خویش گم کردن است
به جیب اندرون مار پروردن است
*
*
تا کی کمر و کلاه و موزه
تا کی سفر و نشاط صحرا
امروز زمانه خوش گذاریم
بدرود کنیم دی و فردا
من طاقت هجر تو ندارم
با تو چکنم به جز مدارا
تا کی سفر و نشاط صحرا
امروز زمانه خوش گذاریم
بدرود کنیم دی و فردا
من طاقت هجر تو ندارم
با تو چکنم به جز مدارا
*
*
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد که رحمت برآن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین و خوش است
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین و خوش است
*
*
شبی در برت گر برآسودمی سر فخـر بر آسمـان سودمی
قم در کف تیر بشکستمـی کلاه از سـر مـاه بـربودمی
به قدر از نهم چرخ بگذشتمی به پی فرق کیوان بفرسودمی
جمال تو گر زانکه من دارمی بی بی تو گر زانکه من بودمی
به بیچـارگان رحمت آسودمی به دل دارگان بـر ببخشودمی
قم در کف تیر بشکستمـی کلاه از سـر مـاه بـربودمی
به قدر از نهم چرخ بگذشتمی به پی فرق کیوان بفرسودمی
جمال تو گر زانکه من دارمی بی بی تو گر زانکه من بودمی
به بیچـارگان رحمت آسودمی به دل دارگان بـر ببخشودمی