23-10-2014، 15:40
حقیقت مرگ از این نظر مهّم است که اصل مرگ را همه انسان ها چه ماتریالیست ها و مادی گراها و چه متدینین، همه قبول دارند. منتها در حقیقت مرگ با هم اختلاف دارند که واقعاً مرگ چه کار می کند؟ آیا مرگ نقطه پایان زندگی انسان است یا نه شروع زندگی دیگری است؟ اگر این حقیقت روشن بشود خیلی از مباحث دیگر هم روشن می شود.
حقیقت مرگ
در مقاله "ماهیت مرگ" بر حسب آنچه که در روایات آمده بود که برهان های عقلی هم آن را تأیید می کرد چنین گفتیم که حقیقت مرگ چیزی جز عوض کردن لباس نیست. اگر شخص مومن باشد لباس کثیف و آلوده را در می آورد و لباس تمیز و معطر و پاکیزه می پوشد و اگر کافر باشد برعکس.
بنابر این مرگ جز برداشتن قید و بند مادیت از دست و پا چیز دیگری نیست. انسان آن قیود مادیت را بر می دارد و به جای آن لباس لطیف برزخی می پوشد.
تعبیرهایی که در روایات در رابطه با حقیقت مرگ آمده همگی حساب شده است. مورد دیگری که در باره حقیقت مرگ از ائمه(علیهم السلام) سوال کردند سوالی است که از امیرالمومنین(علیه السلام) پرسیدند که: ما الموت؟ مرگ چیست؟ حضرت فرمود: از انسان آگاه پرسیدید، از خوب کسی پرسیدید، مرگ از سه حال خارج نیست، یا مرگ مژده ای است به نعمت های ابدی یعنی مژده، آن هم به نعمت ابدی یا بشارتی است به عذاب ابدی یعنی به عذاب جاودان، یا غصه و ترس و به سر بردن در حالت ابهام است. حضرت در باره این سه دسته که چه کسانی هستند، توضیح فرمودند؟ فرمود: کسی که ولی ما باشد، ولایت اهل بیت را داشته باشد، مطیع امر اهل بیت باشد مرگ او مساوی است با بشارت ابدی، اما اگر دشمن ما و مخالف ما باشد، مرگ برایش مساوی است با مژده و عذاب ابدی.
اما اگر آن کسی که امرش مبهم است و در حال غصه و اندوه است، آن مومنی است که "المسرف علی نفسه" به خودش ظلم کرده، گناه کرده و اهل گناه است و نمی داند که خداوند گناهش را می آمرزد، که مژده نعیم ابد را داشته باشد یا این گناه او را در جهنم جاودانه خواهد کرد؟ بعد حضرت فرمود که سرانجام خداوند این شخص مومن را با شفاعت ما از آتش نجات خواهد داد ولی به هر حال مرگ برایش حالت اندوه و ترس و تخویف دارد. اگر چه به شفاعت ما از مرگ نجات خواهند یافت.
باید بدانند که حضرت فرمود: فإنّ من المسرفین من لا تلحقه شفاعتنا إلّا بعد عذاب ثلاثمائة ألف سنة" بعضی از گنهکاران هستند که شفاعت ما به آن ها نمی رسد مگر بعد از سیصدهزار سال، بنابراین باید حواس ها را جمع کنند و گناه نکنند.
از این حدیث هم روشن شد که مرگ در واقع چیزی جز مژده برای مومن نیست، مژده به خوشی و سرور و وعید به کافر، به عذاب و عذاب جاودان.
دسته سومی هم هستند که اینها مرگ برایشان یک حالت ترس و اندوه و غصه ای را ایجاد می کند که نمی دانند سرانجامشان چه خواهد شد؟ آیا بعد از عالم برزخ مشمول شفاعت واقع شده و نجات پیدا می کنند یا نه باید به جهنم بروند.
از این روایت نیز چنین فهمیده می شود که به هر حال اینها نجات پیدا می کنند و لو بعد از سیصدهزار سال این هم یک مورد دیگر، موارد دیگری هم هست که در این نوشتار مجال آن نیست.
حقیقت مرگ
در مقاله "ماهیت مرگ" بر حسب آنچه که در روایات آمده بود که برهان های عقلی هم آن را تأیید می کرد چنین گفتیم که حقیقت مرگ چیزی جز عوض کردن لباس نیست. اگر شخص مومن باشد لباس کثیف و آلوده را در می آورد و لباس تمیز و معطر و پاکیزه می پوشد و اگر کافر باشد برعکس.
بنابر این مرگ جز برداشتن قید و بند مادیت از دست و پا چیز دیگری نیست. انسان آن قیود مادیت را بر می دارد و به جای آن لباس لطیف برزخی می پوشد.
تعبیرهایی که در روایات در رابطه با حقیقت مرگ آمده همگی حساب شده است. مورد دیگری که در باره حقیقت مرگ از ائمه(علیهم السلام) سوال کردند سوالی است که از امیرالمومنین(علیه السلام) پرسیدند که: ما الموت؟ مرگ چیست؟ حضرت فرمود: از انسان آگاه پرسیدید، از خوب کسی پرسیدید، مرگ از سه حال خارج نیست، یا مرگ مژده ای است به نعمت های ابدی یعنی مژده، آن هم به نعمت ابدی یا بشارتی است به عذاب ابدی یعنی به عذاب جاودان، یا غصه و ترس و به سر بردن در حالت ابهام است. حضرت در باره این سه دسته که چه کسانی هستند، توضیح فرمودند؟ فرمود: کسی که ولی ما باشد، ولایت اهل بیت را داشته باشد، مطیع امر اهل بیت باشد مرگ او مساوی است با بشارت ابدی، اما اگر دشمن ما و مخالف ما باشد، مرگ برایش مساوی است با مژده و عذاب ابدی.
اما اگر آن کسی که امرش مبهم است و در حال غصه و اندوه است، آن مومنی است که "المسرف علی نفسه" به خودش ظلم کرده، گناه کرده و اهل گناه است و نمی داند که خداوند گناهش را می آمرزد، که مژده نعیم ابد را داشته باشد یا این گناه او را در جهنم جاودانه خواهد کرد؟ بعد حضرت فرمود که سرانجام خداوند این شخص مومن را با شفاعت ما از آتش نجات خواهد داد ولی به هر حال مرگ برایش حالت اندوه و ترس و تخویف دارد. اگر چه به شفاعت ما از مرگ نجات خواهند یافت.
باید بدانند که حضرت فرمود: فإنّ من المسرفین من لا تلحقه شفاعتنا إلّا بعد عذاب ثلاثمائة ألف سنة" بعضی از گنهکاران هستند که شفاعت ما به آن ها نمی رسد مگر بعد از سیصدهزار سال، بنابراین باید حواس ها را جمع کنند و گناه نکنند.
از این حدیث هم روشن شد که مرگ در واقع چیزی جز مژده برای مومن نیست، مژده به خوشی و سرور و وعید به کافر، به عذاب و عذاب جاودان.
دسته سومی هم هستند که اینها مرگ برایشان یک حالت ترس و اندوه و غصه ای را ایجاد می کند که نمی دانند سرانجامشان چه خواهد شد؟ آیا بعد از عالم برزخ مشمول شفاعت واقع شده و نجات پیدا می کنند یا نه باید به جهنم بروند.
از این روایت نیز چنین فهمیده می شود که به هر حال اینها نجات پیدا می کنند و لو بعد از سیصدهزار سال این هم یک مورد دیگر، موارد دیگری هم هست که در این نوشتار مجال آن نیست.