08-10-2014، 16:41
قرآن یک جو روحی و معنوی عالی برای انسان قائل است و لازم می داند که هر فردی این جو را پاک و سالم نگاه دارد.
قلب از دیدگاه قرآن یک ابزار شناخت به حساب می آید. اساساً، مخاطب بخش عمده ای از پیام قرآن، دل انسان است. پیامی که تنها گوش دل قادر به شنیدن آن است و هیچ گوش دیگری را یارای شنیدن آن نیست. از این رو قرآن تاکید زیادی در حفظ و نگهداری و تکامل این ابزار دارد.
در قرآن بارها به مسائلی از قبیل تزکیه نفس و روشنائی قلب و صفای دل برمی خوریم:
«قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا»(سوره الشمس/ 9)؛ رستگار شد کسی که قلب خود را از آلودگی ها پاک نگه داشت.
«كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا یَكْسِبُونَ»(سوره مطففین/ 14)؛ سخن اینها را نخوان که کارهای ناشایست اینان بر روی قلب هایشان تیرگی ها و زنگارها قرار داده است.
و درباره روشنایی قلب می گوید:
«...إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً...»(انفال/ 29)؛ اگر راه تقوا و پاکی را پیش گیرید خدا نور روشنائی در قلب شما قرا میدهد.
و یا در آیه دیگر:
متقابلا از اینکه کارهای ناشایست انسان روح او را تیره و کدر می کند و کشش ها و گرایش های پاک را از انسان میگیرد، بارها در قرآن سخن رفته است. از زبان مۆمنین می گوید:
«رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا...» (سوره آل عمران/ 8)
و یا در وصف بدکاران:
«كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا یَكْسِبُونَ» (سوره مطققین/ 14)؛ چنین نیست بلکه ظلمت ظلم و بدکاریهایشان بر دل های آنها غلبه کرد.
«... فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ...» (سوره صف/ 5)؛ چون از حق روی گردانیدند خدا هم دل هایشان را از اقبال به حق بگردانید.
و یا از قفل زده شدن و مُهر خوردن بر دل ها و قسی شدن قلب ها سخن می گوید:
«خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ... » (سوره بقره/ 7)
آنچه که قرآن در تعلیماتش مد نظر دارد، پرورش انسان هایی است که هم از سلاح عقل بهره مندند و هم از اسلحه دل و قلب و این هر دو را با بهترین شیوه و عالی ترین کیفیت در راه حق به کار می گیرند. انسان هایی که نمونههای زنده و مجسمش امامان ما و شاگردان شایسته و راستین آنها هستند
«... وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ...»(سوره انعام/ 25)؛ بر دل هایشان پرده نهاده ایم که فهم نتوانند کرد.
همه این تاکیدها نشان می دهد که قرآن یک جو روحی و معنوی عالی برای انسان قائل است و لازم می داند که هر فردی این جو را پاک و سالم نگاه دارد.
به علاوه از آنجا که در یک جو اجتماعی ناسالم تلاش فردی برای پاک ماندن، اغلب عقیم و ناموفق خواهد بود، قرآن تاکید می کند که انسان ها تمام تلاش خود را برای تصفیه و تزکیه محیط اجتماعی خود به کار برند.
قرآن صریحاً عنوان می کند که آن عشق ها و ایمان ها و بینش ها و گرایش های متعالی و پندپذیری از قرآن و ... همه بستگی به این دارد که انسان و جامعه انسانی از رذالت ها و دنائت ها و هوی پرستی ها و شهوت رانی ها، دور بماند.
تاریخ بشر نشان می دهد که هرگاه قدرت های حاکم می خواهند جامعه ای را تحت سلطه خود قرار دهند و آن را استثمار کنند، تلاش می کنند تا روح جامعه را فاسد کنند و برای این منظور تسهیلات شهوت رانی را برای مردم زیاد می کنند و آنها را به شهوت رانی ترغیب می کنند.
در زمان ما نیز استعمار هر جا پا می گذارد، تکیه روی همان موضوعی می کند که قرآن درباره اش هشدار داده است. یعنی می کوشد تا دل ها را فاسد کند. دل که فاسد شد دیگر از عقل کاری که نمی آید هیچ، خود تبدیل به زنجیر بزرگتری بر دست و پای انسان می شود.
قرآن به تعالی و پاکی روح جامعه اهمیت زیادی می دهد، در آیه شریفه ای می فرماید:
«... وَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ...»(سوره مائده/ 2)؛ با یکدیگر همکاری و تعاون و فعالیت مشترک داشته باشید و در زمینه نیکی ها و پاکی ها یعنی اولاً دنبال خیر و نیک باشید و گرد پلیدی و زشتی نگردید و ثانیاً کار نیکو را دسته جمعی و گروهی انجام دهید نه به صورت انفرادی و تنها.
روزی مردی به خدمت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد سۆالاتی دارم که می خواهم مطرح کنم. پیامبر فرمودند آیا می خواهی پاسخت را بشنوی یا آنکه مایلی سۆال کنی؟ عرض کرد شما پاسخ بفرمایید.
پیامبر اکرم فرمود آمده ای از من معنای برّ و نیکی، و اثم و زشتی را سۆال کنی، جواب داد آری سۆال من همین بوده است. پیامبر سه انگشت خود را جمع کرد و آرام بر سینه مرد زد و فرمود این فتوا را از قلبت بپرس و بعد اضافه کرد: این دل طوری ساخته شده است که پیوندی دارد با نیکی ها. با نیکی ها آرام می گیرد. ولی بدی ها و زشتی ها آن را مضطرب و ناراحت می کند.
از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل می کنند که فرمود: مۆمن وقتی از گرفتاری تعلق به دنیا آزاد شد حلاوت دوستی خدا را در قلب خود احساس می کند و در این هنگام، گویی دیگر زمین برایش کوچک می شود و با تمام وجود می خواهد که از این عالم ماده رها شود و بیرون برود. و این واقعیتی است که اولیاء الله و مردان خدا با زندگی خود درستی آن را به اثبات رسانده اند.
قرآن صریحا عنوان می کند که آن عشق ها و ایمان ها و بینش ها و گرایش های متعالی و پندپذیری از قرآن و ... همه بستگی به این دارد که انسان و جامعه انسانی از رذالت ها و دنائت ها و هوی پرستی ها و شهوت رانی ها، دور بماند
در تاریخ زندگی پیامبر نوشته اند روزی بعد از نماز صبح به سراغ اصحاب صفه رفت. اینان مردمی فقیر بودند که از مال دنیا هیچ نداشتند و در مدینه در کنار مسجد پیامبر روزگار می گذرانیدند. پیغمبر چشمش به یکی از آنان به نام زید یا حارث بن زید افتاد، دید که رنجور و نزار است و چشم هایش در کاسه سرش فرو رفته است. پرسید حالت چطور است؟ جواب داد در حالی صبح کرده ام که اهل یقین شده ام.
پیامبر فرمود: ادعای بزرگی می کنی، علامت آن چیست؟ گفت علامت یقین من این است که شب ها خواب از من گرفته شده و روزها همواره در روزه به سر می برم و شب تا به صبح بی تاب عبادتم. پیامبر فرمود کافی نیست بیشتر بگو. او هم شروع کرد به گفتن سایر علائم. عرض کرد یا رسول الله من الان در حالتی هستم که گویی اهل بهشت و اهل جهنم را می بینم و صدایشان را می شنوم اگر به من اجازه دهی باطن یک یک اصحاب تو را بگویم. پیامبر فرمود: سکوت، سکوت، بیشتر نگو. اما چه آرزویی داری، عرض کرد آرزوی جهاد در راه خدا.
قرآن می گوید صیقل زدن دل، انسان را به چنان مقامی می رساند که به قول امیرالمۆمنین(علیهالسلام) اگر پرده از جلوی او برداشته شود، چیزی بر یقینش افزوده نمی گردد.
آنچه که قرآن در تعلیماتش مد نظر دارد، پرورش انسان هایی است که هم از سلاح عقل بهره مندند و هم از اسلحه دل و قلب و این هر دو را با بهترین شیوه و عالی ترین کیفیت در راه حق به کار می گیرند. انسان هایی که نمونههای زنده و مجسمش امامان ما و شاگردان شایسته و راستین آنها هستند.
قلب از دیدگاه قرآن یک ابزار شناخت به حساب می آید. اساساً، مخاطب بخش عمده ای از پیام قرآن، دل انسان است. پیامی که تنها گوش دل قادر به شنیدن آن است و هیچ گوش دیگری را یارای شنیدن آن نیست. از این رو قرآن تاکید زیادی در حفظ و نگهداری و تکامل این ابزار دارد.
در قرآن بارها به مسائلی از قبیل تزکیه نفس و روشنائی قلب و صفای دل برمی خوریم:
«قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا»(سوره الشمس/ 9)؛ رستگار شد کسی که قلب خود را از آلودگی ها پاک نگه داشت.
«كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا یَكْسِبُونَ»(سوره مطففین/ 14)؛ سخن اینها را نخوان که کارهای ناشایست اینان بر روی قلب هایشان تیرگی ها و زنگارها قرار داده است.
و درباره روشنایی قلب می گوید:
«...إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً...»(انفال/ 29)؛ اگر راه تقوا و پاکی را پیش گیرید خدا نور روشنائی در قلب شما قرا میدهد.
و یا در آیه دیگر:
متقابلا از اینکه کارهای ناشایست انسان روح او را تیره و کدر می کند و کشش ها و گرایش های پاک را از انسان میگیرد، بارها در قرآن سخن رفته است. از زبان مۆمنین می گوید:
«رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا...» (سوره آل عمران/ 8)
و یا در وصف بدکاران:
«كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا یَكْسِبُونَ» (سوره مطققین/ 14)؛ چنین نیست بلکه ظلمت ظلم و بدکاریهایشان بر دل های آنها غلبه کرد.
«... فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ...» (سوره صف/ 5)؛ چون از حق روی گردانیدند خدا هم دل هایشان را از اقبال به حق بگردانید.
و یا از قفل زده شدن و مُهر خوردن بر دل ها و قسی شدن قلب ها سخن می گوید:
«خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ... » (سوره بقره/ 7)
آنچه که قرآن در تعلیماتش مد نظر دارد، پرورش انسان هایی است که هم از سلاح عقل بهره مندند و هم از اسلحه دل و قلب و این هر دو را با بهترین شیوه و عالی ترین کیفیت در راه حق به کار می گیرند. انسان هایی که نمونههای زنده و مجسمش امامان ما و شاگردان شایسته و راستین آنها هستند
«... وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ...»(سوره انعام/ 25)؛ بر دل هایشان پرده نهاده ایم که فهم نتوانند کرد.
همه این تاکیدها نشان می دهد که قرآن یک جو روحی و معنوی عالی برای انسان قائل است و لازم می داند که هر فردی این جو را پاک و سالم نگاه دارد.
به علاوه از آنجا که در یک جو اجتماعی ناسالم تلاش فردی برای پاک ماندن، اغلب عقیم و ناموفق خواهد بود، قرآن تاکید می کند که انسان ها تمام تلاش خود را برای تصفیه و تزکیه محیط اجتماعی خود به کار برند.
قرآن صریحاً عنوان می کند که آن عشق ها و ایمان ها و بینش ها و گرایش های متعالی و پندپذیری از قرآن و ... همه بستگی به این دارد که انسان و جامعه انسانی از رذالت ها و دنائت ها و هوی پرستی ها و شهوت رانی ها، دور بماند.
تاریخ بشر نشان می دهد که هرگاه قدرت های حاکم می خواهند جامعه ای را تحت سلطه خود قرار دهند و آن را استثمار کنند، تلاش می کنند تا روح جامعه را فاسد کنند و برای این منظور تسهیلات شهوت رانی را برای مردم زیاد می کنند و آنها را به شهوت رانی ترغیب می کنند.
در زمان ما نیز استعمار هر جا پا می گذارد، تکیه روی همان موضوعی می کند که قرآن درباره اش هشدار داده است. یعنی می کوشد تا دل ها را فاسد کند. دل که فاسد شد دیگر از عقل کاری که نمی آید هیچ، خود تبدیل به زنجیر بزرگتری بر دست و پای انسان می شود.
قرآن به تعالی و پاکی روح جامعه اهمیت زیادی می دهد، در آیه شریفه ای می فرماید:
«... وَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ...»(سوره مائده/ 2)؛ با یکدیگر همکاری و تعاون و فعالیت مشترک داشته باشید و در زمینه نیکی ها و پاکی ها یعنی اولاً دنبال خیر و نیک باشید و گرد پلیدی و زشتی نگردید و ثانیاً کار نیکو را دسته جمعی و گروهی انجام دهید نه به صورت انفرادی و تنها.
روزی مردی به خدمت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد سۆالاتی دارم که می خواهم مطرح کنم. پیامبر فرمودند آیا می خواهی پاسخت را بشنوی یا آنکه مایلی سۆال کنی؟ عرض کرد شما پاسخ بفرمایید.
پیامبر اکرم فرمود آمده ای از من معنای برّ و نیکی، و اثم و زشتی را سۆال کنی، جواب داد آری سۆال من همین بوده است. پیامبر سه انگشت خود را جمع کرد و آرام بر سینه مرد زد و فرمود این فتوا را از قلبت بپرس و بعد اضافه کرد: این دل طوری ساخته شده است که پیوندی دارد با نیکی ها. با نیکی ها آرام می گیرد. ولی بدی ها و زشتی ها آن را مضطرب و ناراحت می کند.
از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل می کنند که فرمود: مۆمن وقتی از گرفتاری تعلق به دنیا آزاد شد حلاوت دوستی خدا را در قلب خود احساس می کند و در این هنگام، گویی دیگر زمین برایش کوچک می شود و با تمام وجود می خواهد که از این عالم ماده رها شود و بیرون برود. و این واقعیتی است که اولیاء الله و مردان خدا با زندگی خود درستی آن را به اثبات رسانده اند.
قرآن صریحا عنوان می کند که آن عشق ها و ایمان ها و بینش ها و گرایش های متعالی و پندپذیری از قرآن و ... همه بستگی به این دارد که انسان و جامعه انسانی از رذالت ها و دنائت ها و هوی پرستی ها و شهوت رانی ها، دور بماند
در تاریخ زندگی پیامبر نوشته اند روزی بعد از نماز صبح به سراغ اصحاب صفه رفت. اینان مردمی فقیر بودند که از مال دنیا هیچ نداشتند و در مدینه در کنار مسجد پیامبر روزگار می گذرانیدند. پیغمبر چشمش به یکی از آنان به نام زید یا حارث بن زید افتاد، دید که رنجور و نزار است و چشم هایش در کاسه سرش فرو رفته است. پرسید حالت چطور است؟ جواب داد در حالی صبح کرده ام که اهل یقین شده ام.
پیامبر فرمود: ادعای بزرگی می کنی، علامت آن چیست؟ گفت علامت یقین من این است که شب ها خواب از من گرفته شده و روزها همواره در روزه به سر می برم و شب تا به صبح بی تاب عبادتم. پیامبر فرمود کافی نیست بیشتر بگو. او هم شروع کرد به گفتن سایر علائم. عرض کرد یا رسول الله من الان در حالتی هستم که گویی اهل بهشت و اهل جهنم را می بینم و صدایشان را می شنوم اگر به من اجازه دهی باطن یک یک اصحاب تو را بگویم. پیامبر فرمود: سکوت، سکوت، بیشتر نگو. اما چه آرزویی داری، عرض کرد آرزوی جهاد در راه خدا.
قرآن می گوید صیقل زدن دل، انسان را به چنان مقامی می رساند که به قول امیرالمۆمنین(علیهالسلام) اگر پرده از جلوی او برداشته شود، چیزی بر یقینش افزوده نمی گردد.
آنچه که قرآن در تعلیماتش مد نظر دارد، پرورش انسان هایی است که هم از سلاح عقل بهره مندند و هم از اسلحه دل و قلب و این هر دو را با بهترین شیوه و عالی ترین کیفیت در راه حق به کار می گیرند. انسان هایی که نمونههای زنده و مجسمش امامان ما و شاگردان شایسته و راستین آنها هستند.