06-02-2015، 12:51
وقتی به نحوه رفتار پدر ومادرهای جوان امروزی با فرزندانشان نگاهی می اندازیم متوجه بسیاری از اشتباهاتی می شویم که بر چگونگی و شکل گیری تربیت کودکان شان تأثیر بسزایی می گذارد.
واقعا این موضوع جای سوال است که چرا وقتی فرزند از روی میل و کنجکاوی تمایل دارد چیزی را کشف کند و خود به چرایی یک اتفاق پی ببرد، والدین مانع آن می شوند و از رخداد چنین امر مبارکی جلوگیری می کنند؟!! کودک به محض اینکه دست به وسیله ای می زند و در پی کشف ابعاد و جنس و رنگ و ماهیت آن بر می آید، مادر سریع به سمت او می رود و آن وسیله را از دست او در می آورد که مبادا آسیبی ببیند و یا وسیله خراب شود. کودکان ما عملا با واژه آزمون و خطا غریبه هستند. بچه خوب در نظر خیلی از والدین بچه ای است که ساکت گوشه ای بنشیند بدون آنکه جیغ و فریاد کند یا بخواهد به جای جای خانه سرک بکشد.
چنین می شود که کودک ما وقتی بزرگی تر می شود با مشکلی به نام عدم اعتماد به نفس روبرو است. اما ما به عنوان والدین چه مهارت هایی را می توانیم یاد بگیریم که به رشد اعتماد به نفس فرزندانمان کمک کند؟ در این جا به چند نکته در زمینه ارتقای این امر مهم اشاره می کنیم.
محدودیت های فرزندتان را بپذیرید
یکی از نکات بسیار مهم در زمینه تقویت اعتماد به نفس فرزندان این است که وجود آن ها را با تمام آنچه که هستند بپذیریم. یعنی این موضوع را به عنوان والد قبول کنیم که فرزند من دارای این ویژگی رفتاری و تربیتی است. از لحاظ هوش یا توانایی فیزیکی محدودیت خاصی دارد. هرگاه والدین، فرزندان خود را با چشم واقع گرایانه نظاره کنند و در ادامه آن ها را به همان شکلی که هستند، بپذیرند، دیگر سعی در مقایسه یا عذاب دادن خود و فرزندانشان بر نمی آیند.
محبت تان را مشروط به نمره و نظم نکنید
محبت و مهر والدین به فرزندان باید بدون هیچ گونه قید و شرطی باشد. این جمله متأسفانه در خانواده زیاد شنیده می شود که به فرزندان خود می گویند، اگر معدلت بالای نوزده شود من تو را دوست دارم یا وقتی بچه خوبی برای ما هستی، که اتاقت را مرتب شده ببنیم یا هر وقت نمرات خوبی در درس ریاضی گرفتی حق داری من را در آغوش بگیری. تمام این جملات، گذاشتن شرط هایی است که بدون آن ها والدین محبت خالصانه را از فرزند دریغ می دارند. فرزند با شنیدن این جملات این طور تصور می کند: من زمانی بچه دوست داشتنی هستم که به ایده آل های والدینم برسم، در غیر این صورت هیچ چیز نیستم.
از کودک وسیله تفاخر نسازید
برخی والدین عاشق این هستند که فرزند خود را در پیش دیگران یک قهرمان جلوه دهند. مثلا والدینی در حضور کودک خود به افراد دیگر می گویند: فرزند من از لحاظ هوشی یک نابغه است، تمام نمرات او بیست است و یا فرزند من یک پیکاسوی دوم است. نقاشی هایی که می کشد فوق العاده است، به طوری که هم من و هم پدرش از دیدن آن همه هنر تعجب می کنیم. یادمان باشد حتی اگر بچه ما یک نابغه است، ما حق نداریم او را از بچگی کردن و ساده زیستن محروم کنیم. کودکان باید بتوانند طعم شیرین کودکی را با دل و جانشان احساس کنند. محروم کردن آن ها از بسیاری بازی های کودکانه و زیبا فقط به خاطر اینکه بچه ما یک استثنا است و باید در کلاس های مختلف حضور یابد، ضربه سنگینی را بر روح و روان کودک می زند.
هرازگاهی بازی هایی در خانه ترتیب دهید و خود را بازنده آن نشان دهید و از این که شکست خوردید احساس سرشکستگی نکنید. بدین شکل به فرزندتان یاد می دهید که شکست راهی است برای رسیدن به موفقیت و خلاقیت اجازه بدهید دکمه ها را خودش ببندد حتی در مهمانی والدین همیشه حامیان اصلی فرزندان خود هستند و این حق طبیعی فرزند است که در مشکلات و گرفتاری ها به دلیل کمی تجربه نیاز به کمک والدین داشته باشد. اما یادمان باشد برای همین حمایت کردن نیز باید حد و حدودی را رعایت کنیم. حمایت و کمک بیش از اندازه به فرزندان راه های شکل گیری خلاقیت و شکوفایی استعدادهای نهانی کودک را می بندد. به طور مثال قرار است شما همراه فرزندتان به یک مهمانی بروید، فرزندتان شروع می کند به پوشیدن لباس، اما دکمه های لباس را به کندی یا جابجا می بندند.
برخی والدین در این شرایط اجازه بستن دکمه را به فرزند نمی دهند و سریع خودشان وارد عمل می شوند و شروع به بستن دکمه ها می کنند. اجازه دهیم فرزندان مان خودشان یک سری مسائل را تجربه کنند. حمایت بیش از حد شما این پیام را به فرزند منتقل می کند که تو عرضه انجام دادن هیچ کاری را به تنهایی نداری و همیشه یک نفر باید حامی تو باشد. گاهی لازم است حتی کودکانمان را به خاطر اشتباه کردن های کوچک که ناخواسته انجام می دهند، تحسین کنیم و بگوییم از این که سعی می کنی خودت کارهایت را انجام دهی، خوشحالیم.
یاد بدهید شکست سرشکستگی نیست
هرازگاهی بازی هایی در خانه ترتیب دهید و خود را بازنده آن نشان دهید و از این که شکست خوردید احساس سرشکستگی نکنید. بدین شکل به فرزندتان یاد می دهید که شکست راهی است برای رسیدن به موفقیت و خلاقیت. به او عملا آموزش می دهید اگر در برابر برخی مشکلات زندگی دچار شکست شد، دوباره بلند شود و خود را نبازد و اعتماد به نفس خود را به راحتی از دست ندهد. چرا که مفهوم شکست را در نظر او تغییر می دهید و آن را به فرصتی برای کسب تجربه در می آورید.
بازی ها و نقش ها اعتماد به نفس کودک را بالا می برند
ایجاد یک محیط شاد در خانه حتما نیازمند صرف هزینه خاصی نیست. گاهی با ایجاد یک جو پر از هیجان و پر نشاط در خانه و انجام کارهای خنده دار می توانید به افزایش حس اعتماد به نفس فرزندتان کمک کنید. مثلا پدری که روسری سرش می کند و نقش مادر خانه را بازی می کند یا بچه ای که سبیل می گذارد و نقش پدر خانه را بازی می کند. سعی کنید هر ماه حداقل یک بازی نمایشی در قالب نقش حیوانات راه بیندازید. در این بازی هر یک از حیوانات با صدای خاص خود برای دیگران شروع به آواز خواندن می کنند. این شیوه از بازی به کودک یاد می دهد در حضور دیگران به راحتی صحبت نماید و از آنچه که هست خجالت زده نشود.
روز نه گفتن، جشن استقلال کودک
نه گفتن یکی از مهارت هایی است که متأسفانه اگر کسی آن را از کودکی یاد نگیرد، کسب آن در بزرگسالی دشوار می شود. بنابراین اولین روزی را که کودک شما در برابر نظری نادرست نه می گوید جشن بگیرید و به عنوان روز استقلال او، آن روز را ارج بنهید. بدین شکل به او اعلام می کنید که نظرات او برایتان قابل احترام است و تا زمانی که مغایر با اخلاق و مقررات نباشد، قابل اجرا است. برخی والدین در برابر هر نه فرزند جبهه گیری می کنند و معتقدند آنچه که خود می دانند همان بهترین نظر است و به نظر فرزند نباید توجهی نشان داد.
نقص عضو حتی کوچک را جدی بگیرید
و در آخر اگر فرزندتان دچار نقص عضوی – هرچند به نظرتان نامرئی - است حتما در جهت اصلاح آن برآیید، عدم توجه به نقص فیزیکی و جسمی فرزند باعث بروز ناراحتی های روحی و روانی برای او می شود. چرا که مدام خود را با دیگران مقایسه کرده و وقتی محدودیت جسمی خود را مشاهده می کند، از نظر روحی خموده و افسرده می گردد و در نهایت به کاهش اعتماد به نفس او منجر می شود.
منبع:تبیان