26-09-2014، 15:12
جنیفر لوپز خواننده و رقصنده مشهور لاتین در مصاحبه ای سختی های زندگی قبل از شهرتش را فاش کرد و گفت من در سن ۱۸ سالگی بی خانمان بودم.
این سوپراستار جهانی که اکنون ۲۵۰ میلیون دلار می ارزد، خاطر نشان کرد که زندگی همیشه همین قدر راحت نبوده است و اقرار کرد در نوجوانی بی خانمان بوده است. خواننده The Get On The Floor که حالا ۴۳ ساله است اعتراف کرد که در سن ۱۸ سالگی بعد از جدال با مادرش «گادالوپ رودریگیوز» بر سر انتخاب های شغلی اش مجبور بوده روی یک نیمکت مبلی استودیوی رقصش بخوابد.
والدین جنیفر تصمیم او برای دنبال کردن شغلی در رشته هنرهای نمایشی را تایید نکردند و با ترک کردن خانه در نوجوانی مخالف بودند. این خواننده در صحبت با مجله W گفت: من و مادرم با هم اختلاف داشتیم. من نمی خواستم به کالج بروم- می خواستم تمام وقت برقصم. پس من و او از هم جدا شدیم. او اضافه کرد: من در استودیوی رقص روی یک نیمکت می خوابیدم. من بی خانمان بودم، اما به مادرم گفتم، مجبورم این کار را بکنم!
ظاهر آهنگ «جنی» از آلبوم The Block با شعرهایی مثل: درگذشته چیزهای کمی داشتم ولی الان بیشتر دارم اما مهم نیست که من از کجا آمدم…. مثل اینکه در مورد گذشته جنیفر سروده شده است.جنیفر لوپز خوشبخت در صنعتی که افراد زیادی در آن شکست خوردند به موفقیت های زیادی دست پیدا کرد. او گفت: چند ماه بعد من در اروپا به عنوان یک رقاص کار پیدا کردم. وقتی که برگشتم «رنگ زندگی» را نوشتم. من یک دختر آزاد شده بودم و به لس آنجلس رفتم. همه اینها در یک سال اتفاق افتاد.جنیفر علی رغم موفقیت های بزرگ تصدیق کرد که بعد از بزرگ شدن در برونکس در نیویورک هماهنگ شدن با سبک زنندگی هالیوود برایش سخت بوده است.
او اقرار کرد: من از لس آنجلس متنفر بودم. من سوال می کردم، کجا می توانم مغازه ای برای شیر خریدن پیدا کنم؟ البته این ستاره بعد از سالها به زندگی در لس آنجلس خو گرفت و بیشتر وقتش را در عمارت بورلی هیلز می گذارند. جنیفر توضیح داد: حالا من عاشق لس آنجلس هستم، اما لس آنجلس این قدرتی که زندگی در برونکس به من داد را نمی دهد. من تمام قدرتی که برای زندگی لازم دارم را از این محل گرفتم.
داور پیشین امریکن آیدل امیدوار است به فرزندانش تربیتی تماما متفاوت از آنچه خودش داشته بدهد. اما امید هم دارد با کارهای الهام بخش یک الگوی خوب برای فرزندان دوقلویش «مکس» و «امی» باشد.
او می گوید: من خیلی در مورد این موضوع فکر می کنم که به فرزندانم یاد بدهم سخت کار کنند. او می گوید درمورد بچه ها به نکته ای پی برده ام. آنها کاری که شما می گویید را انجام نمی دهند؛ آنها کاری را که شما می کنید انجام می دهند. من والدینم را تماشا می کردم. پدرم شبها کار می کرد و من از اینکه او چقدر زیاد به خاطر ما کار می کند خبر داشتم. مادرم هم در مدرسه کار می کرد. من همیشه احساس می کردم که نمی توانم آنها را مایوس کنم. من یک انضباط طبیعی از دوران بچگی داشتم. من همیشه در حال آموزش دیدن بودم و قطعا تمام آن آموزش ها تسویه شده است!