22-09-2014، 18:54
پنجره ات را باز کن:
جیره ى شهریورت دارد به اتمام مى رسَد،
هوا دلش هواىِ عاشقى کردن مى خواهد،
هوا دلش قدم زدن روى برگ ها را مى خواهد،
از قدم زدن کنار ساحل خسته شده است،،
بگذار باد پاییزى بر طره ى موهایت بوزد،
اجازه ده که بارانِ پاییز وجودت را خیس کند،
نترس، چتر لازم نیست: اعتماد کن،
خودت را به باران بسپار ،
دستانت را باز کن،
سرت را رو به آسمان نگاه دار،
بگذار قطرات باران خیسىِ چشمانت را بشوید،
نفس بکش،در میان پاییز نفس بکش،
بس است گرما،بس است بى بارانى و بى بادى،
که گفته است پاییز غم گین است؟
وقتى که صداى برگ هایش ،در زیر پاى توست؟
وقتى که وزش بادش لاى موهاى توست؟
وقتى که تلفیق رنگ هایش،به هارمونىِ گونه هایت نزدیک
است…
پاییز خوب است،،
پاییز عاشق است،،
عاشقى کن، پنجره ات را به رویش باز کن،
هوا هم هوایى شده است، دلش عاشقى مى خواهد...