01-09-2014، 17:26
سرگه بارسقیان: روزنامهنگاری انگلیسی چند روزی پس از درگذشت مهندس مهدی بازرگان نوشت او در دهۀ پیروزی ایدئولوژیک و استراتژیک خود و همقطاران لیبرالش چشم از جهان فرو بست؛ آن دهه «لیبرال» دیگر یک اصطلاح موهن نبود که مترادف با سستعنصری و فرصتطلبی باشد و تقریباً تمام گروههای سیاسی در ایران میکوشیدند تصویری لیبرالمنشانه مبنی بر مدارا و اعتدال از خود نشان دهند. تمام آنچه که در دهه پیشینش مفهومی عکس داشت و مدارایش به ضعف و اعتدالش به انقلابی نبودن تعبیر میشد. حتی آنانی که سازشکار خطابش میکردند، این گفته بنیانگذار انقلاب را نشنیده بودند که «او سازشکار نیست، اگر سازشکار بود، با من میساخت!» (نقل از محمدجواد حجتی کرمانی)
شنیده نمیشد آن همه حرف در مجلسی که با بالاترین آرا بر صندلیهایش نشسته بود و وزیر خارجهاش در باب دیدارشان با زبیگنیو برژینسکی در الجزایر توضیح میداد هر مذاکرهای سازش نیست و تازه یک سال بعد از آن جنجال بزرگ بود که جزئیاتش را شنیدند که بازرگان خطاب به مشاور امنیت ملی دولت کارتر گفته بود: «شما (آمریکاییها) از ۲۸ مرداد سال ۳۲ که در کشور ما کودتا کردید، این جنایات را کردید و مسئول تمام این جنایات هستید... این حق ماست که بابت خساراتی که بر ملت ما از ۲۸ مرداد به بعد وارد شده از شما درخواست غرامت بکنیم.» آنها که دولت بازرگان را «جاده صافکن امپریالیسم آمریکا» میخواندند مذاکرات ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت با سایروس ونس همتای آمریکاییاش را نخوانده بودند که رفته بود پی مطالبات مالی ایران از آمریکا؛ رودرروی ونس نشسته و گفته بود «رویه فعلی آمریکا را که حالت قیم به خود گرفته است، نمیپذیریم. آنچه در گذشته کردهاید قابل تکرار نیست.»
آیا آنکه در اولین سالگرد اشغال سفارت آمریکا گفته بود با گروگانگیری میخواستیم لیبرالها و وابستگان آمریکا را از درون حاکمیت اخراج کنیم، به سه بار استعفای بازرگان طی ۹ ماه دولتش اشاره کرده بود؟
مگر آنان که تا امروز بازرگان را بخاطر نظری که دربارۀ ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر داشت، محکوم میکنند، گفتهاند که برخی مسئولان و دولتمردان و فرماندهان وقت هم دیدگاه مشابهی داشتند و پس از سالها معلوم شد که با چه استدلالی و چگونه جنگ ادامه پیدا کرد؟ و حتی تصمیم بر ادامه جنگ هم طبق آنچه علیاکبر محتشمیپور، وزیر وقت کشور بیان کرده پس از آن صورت گرفت که امام با عبور از مرزهای عراق مخالفت کرده و آن را به نظر کارشناسان نظامی سپاه و ارتش سپرده بودند. تریبونهایی که بطور یکجانبه بازرگان را شماتت میکردند و رسانههایی که از انتشار استدلالش سر باز میزدند، حتی خبر عیادت او از مجروحان جنگ تحمیلی در بیمارستانها را منتشر نکردند.
بازرگان اگر مثل خواب گابریل گارسیا مارکز در «زائران غریب» در تشییع جنازۀ خود حاضر میشد و مرگ فرصتی بود تا با کسانی دیدار کند که دیر زمانی ندیده بودشان، حتی صادق خلخالی را هم در موقع تدفینش میدید که آمده بود حلالیت بطلبد و فاتحهای بخواند. یک صادق دیگر (زیباکلام) که مقالاتی در نقد دولت موقت و لیبرالیسم مینوشت و میگفت «جامعۀ انقلابی، حکومت انقلابی میخواهد»، پس از استعفای بازرگان مقالهای نوشته بود در تمجید از سجایای اخلاقی، تدین، مبارزه و تحمل حبس پیش از انقلاب؛ این مقاله را به روزنامه کیهان داد اما هرگز و در آن فضا مجال چاپ پیدا نکرد، چون مسئولان وقت روزنامه به او گفته بودند فضای فعلی ایران آنقدر مناسب نیست که از مهندس بازرگان تعریف شود. بازرگان هم هرگز آن مقاله منتقدش را نخواند که عنوانش این بود: «آقای بازرگان متشکریم».