15-08-2014، 20:48
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از جام جم، پسر جوانی را چند روز قبل کشته و سال گذشته هم مرد میانسالی را که حتی اسمش را هم نمی دانست، به قتل رسانده بود. کتمان موضوع بی فایده بود. از عذاب وجدان خسته شده بود و از طرفی دیر یا زود پلیس از ماجرای قتل اول نیز باخبر می شد. حالا که خود را در پایان خط می دید، چه بهتر که خودش همه چیز را می گفت: «شاید برای این اعتراف کردم چون خون مقتول همیشه پاگیر است.»
چند هفته قبل
زن جوانی چندی قبل با پلیس استان آذربایجان غربی تماس گرفت و از قتل نامزدش توسط دو پسر جوان خبر داد. با اعلام این خبر گروهی از ماموران به محل حادثه اعزام و با جسد پسری جوان مواجه شدند. در تحقیقات متخصصان پزشکی قانونی، علت اولیه مرگ اصابت جسم نوک تیز مانند چاقو به گردن قربانی اعلام شد.
دومین جنایت
نامزد قربانی که موضوع را به پلیس اطلاع داده بود، درباره قتل نامزدش به افسر پرونده گفت: امروز من و نامزدم امیر به پارک رفته و مشغول صحبت بودیم که متهم همراه پسری که چند سالی از خودش بزرگ تر به نظر می آمد، برای ما ایجاد مزاحمت کردند. نامزدم که از برخورد آنها ناراحت شده بود، به هر دو تذکر داد اما آنها دست بردار نبودند و با امیر درگیر شدند. یک لحظه یکی از آنها به امیر حمله کرد و با چاقو به گردن او ضربه زد. امیر روی زمین افتاد و دو پسر جوان پا به فرار گذاشتند.
به این ترتیب تحقیقات برای یافتن متهمان این پرونده آغاز شد و با شناسایی هویت متهمان، آنها در مخفیگاه شان در نزدیکی شهرستان بوکان دستگیر شدند. متهمان دو برادر بودند و زمانی که خود را در دام پلیس دیدند، به ارتکاب جنایت در پارک اعتراف و انگیزه خود را مشاجره با مقتول اعلام کردند. متهم اصلی که روزبه نام داشت، گفت مقتول را تا قبل از قتل ندیده بود و هیچ کینه ای از او به دل نداشت. اما این پایان ماجرا نبود چرا که روزبه چند روز پس از دستگیری خواست افسر پرونده اش را ببیند تا اعترافات جدیدی را مطرح کند.
پسر جوان زمانی که مقابل افسر پرونده اش نشست، گفت: می خواهم راز جنایت دیگری را برملا کنم. از کابوس های شبانه و عذاب وجدان خسته شده ام. می دانم اگر خودم حقیقت را نگویم، دیر یا زود همه چیز برملا می شود. من فقط امیر را به قتل نرسانده ام بلکه مرد میانسال دیگری را هم کشته ام، مردی که او را هم مثل امیر تا قبل از کشتن ندیده بودم و او نیز قربانی خواسته های نابجای من شد.
اعتراف به قتل
پسر جوان ادامه داد: مدت هاست احساس می کنم فردی قوی هستم و می خواستم این ادعا را با زورگویی به دیگران ثابت کنم. از پانزده سالگی با خودم چاقو حمل کرده ام و اگر در گروه اراذل و اوباش محل قرار نگرفتم، کمتر از آنها هم نبودم. سعی می کردم با زورگویی و قدرت نمایی خودم را به دیگران نشان بدهم و بگویم من از همه بچه های محل پرزورتر هستم. از همان دوران نوجوانی با چاقو آشنا شدم و سعی می کردم به نحوی به دیگران آسیب برسانم. به خلاف های کوچک ادامه دادم تا این که پارسال همراه دوستانم خانه ای را برای سرقت انتخاب کردیم. به ما گفته شده بود صاحبخانه به مسافرت رفته و خانه خالی است. از طرفی آن طور که ما در جریان بودیم، خانه مورد نظر سوژه مناسبی برای سرقت بود چون اموال باارزشی در آن وجود داشت.
آن شب من و برادرم وارد خانه شدیم اما فهمیدیم خانه را اشتباه گرفته ایم یعنی به جای آن که وارد خانه خالی شویم، به منزل همسایه رفتیم و صاحبخانه حضور داشت. ما پلاک را اشتباه گرفته بودیم و این اشتباه باعث شد تا آن شب سرقت ما همراه با جنایت باشد. ما که تصور نمی کردیم کسی داخل خانه باشد، خیلی راحت وارد شده و مشغول سرقت شدیم. صاحبخانه با سرو صدای ما از خواب بیدار شد و ما را دید. باهم درگیر شدیم و من با چاقویی که همیشه همراه داشتم، به او ضربه ای زدم و از محل فرار کردیم. از آنجا که آن شب کسی شاهد ماجرای سرقت ما نبود، راز قتل مرد صاحبخانه مخفی ماند و ردی از ما در صحنه به دست نیامد تا در رازگشایی این جنایت شبانه به پلیس کمک کند. در هر دوی این جنایت ها من عامل اصلی قتل بودم و با این که برادرم در صحنه حضور داشت اما ضربات چاقو را من به قربانیان وارد کردم.
به دنبال اعتراف روزبه به این قتل، تحقیقات پلیسی ادامه یافت و با بررسی پرونده های گذشته مشخص شد چنین قتلی به وقوع پیوسته و پرونده برای شناسایی عاملان جنایت همچنان باز است. سرهنگ النقی پور، رئیس پلیس آگاهی استان آذربایجان غربی در رابطه با این جنایت می گوید: با اعتراف پسر جوان به جنایت راز قتل مرد میانسال نیز برملا شد. روزبه و برادرش به اتهام قتل با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.