03-08-2014، 19:04
(آخرین ویرایش در این ارسال: 03-08-2014، 19:05، توسط Ƒαкє ѕмιƖє.)
"دوباره آغاز کن " نام موزيکال تازه اي از " جان کارني " فيلمساز ايرلندي است اما هر چقدر موزيکال قبلي او به نام " روزگاري" در سال 2007 موفق بود،
کار جديد او نه چندان مستقل و مجزا از کار قبلي بلکه يک کار دنباله اي براي "Once" بنظر مي رسد و با اين که بودجه اي بيشتر و به تبع آن آب و رنگ فزون تري دارد و
لباس ها و دکورهاي صحنه فاخرتر است اما کلا با موزيکال ضعيف تري در قياس با کار قبلي مواجه ايم و بخصوص موسيقي آن که رکن اصلي و نياز نخست هر موزيکالي
است، ضعيف تر نشان مي دهد. حضور کايرا نايتلي بريتانيايي و مارک رافالوي آمريکايي در نقش هاي اصلي اين فيلم قاعدتا وعده يک کار موفق را مي داده است اما اين
چنين نيست و به نظر مي رسد نت هاي زيادي در اين فيلم موسيقيايي گم شده است.
داستان از این قرار است :
" مارک رافالو " در نقش دان است که يک مدير اجرايي در يک شرکت توليد CD هاي موسيقي است.
او هفت سال است که موفقيت قابل ذکري در اين حرفه نداشته و جوايز عمده اي که در دوران اوجش برده، مثل جوايز «گرمي»
خود را گرو گذاشته تا پولي براي امرار معاش بيابد و از همسرش _کاترين کينر _ هم طلاق گرفته و به تبع آن از دخترش _هايلي اشتاين فلد _ هم دور مانده است.
اين نامرادي ها او را به سمت ياس و افسردگي کشانده و به مصرف مشروبات الکلي وا داشته و حالات او را شبيه به آدم هايي ساخته است که در مرز خودکشي قرار دارند.
اين بساط برقرار است تا اين که او روزي در يک رستوران در پايين شهر نيويورک آواي يک موزيسين بريتانيايي به نام گره تا _کايرا نايتلي _ را مي شنود و تشخيص
مي دهد که با او مي توان به موفقيت هايي در اين حرفه رسيد زيرا آواي او جالب توجه و موسيقي اش مناسب براي پيشرفت نشان مي دهد. به همين خاطر دان
شروع به طراحي يک برنامه هنري و کنسرت موسيقي براي گره تا مي کند و دست کم در ذهنش دست به اين کار و انجام امور مربوطه مي زند و طرح هاي مربوطه را مي ريزد.
اين صحنه اي است که جان کارني در مقام کارگردان آن را به شکل خاصي طراحي و در صحنه پياده مي کند. بر اثر اين همکاري و طراحي اين نمايش موزيکال و
توفيقي که هر دو نفر انتظار آن را مي کشند روابط کاري دان و گره تا بسط پيدا مي کند.
در همين راستا دان مي کوشد همکار سابق اش _ ياسين بي _ را وادار به عقد قرارداد با گره تا کند و وقتي از
عهده اين کار بر نمي آيد و از همکارش قطع اميد مي کند. آن ها با مانوورهاي شخصي و برنامه هايي که خود ترتيب مي دهند، به اجراي موسيقي و کسب درآمد
در اينجا و آن جا مي پردازند. آن هايي که " روزگاري " را ديده اند، لابد تم آن و نوع تدوين آواهايش و طريقه پياده شدن قصه با ابزار موسيقيايي موردنظر کارني را به ياد مي آورند
و در نتيجه تشابه آن با " دوباره آغاز کن " را نيز به لحاظ نوع روايت گويي و تشريح قصه تشخيص مي دهند.
ارتباط شغلي گره تا با يکي از همکاران اش در صحنه موسيقي _ آدام لوين_ به طور کاملا محسوسي شبيه به ارتباط کاراکترهاي گلن هاسنارد و
مارکتا ايرگلووا در فيلم "Once "است ولي رجحاني که آن فيلم بر " دوباره آغاز کن " دارد، اين است که آن فيلم سرشار از تم هاي پرنشاط و روحيه بخش و همراه با
ميل پيشرفت و موزيکي بود که با شرايط و اطراف خود همخواني داشت ولي " دوباره آغاز کن " محدودتر و کم نشاط تر از آن است و بنظر مي رسد که نوعي پنهان گويي
در آن هست و شور و شوق ماجرا به چيزي نمي رسد که در Once مي ديديم.
ترانه هاي فيلم جديد جان کارني را نيز عمدتا گرگ الکساندر نوشته که البته همکاران متعددي هم در اين راه داشته اما خط و تِم اصلي را خود او
پياده کرده و بر اساس سلايق وي با آواهايي روبرو هستيم که هر چند برخي فراز و فرودهاي آن جالب است اما اغلب آن ها بر خلاف ترانه هاي "روزگاري "
در ذهن نمي مانند و آواهاي ماندگاري نيستند و اين طبعا يک ايراد و مايه تضعيف فيلم تازه اوست.
وقتي يک فيلم موزيکال نه يک سوژه اجتماعي کلي بلکه خود موسيقي و تأثيرگذاري آن و افراد حاضر در اين عرصه را تبليغ و ترسيم مي کند،
بديهي است که حتما بايد ترانه هايي قوي داشته و موزيک نقطه قوتش باشد ولي چنين چيزي در " دوباره آغاز کن " مشاهده و شنيده نمي شود و در
صحنه هاي مشترک همکاري و طراحي دو موزيسين با يکديگر نيز نمي توان رونق و شکوهي را مشاهده کرد که اين موضوع مي طلبد.
در نتيجه ماجراي شروعي دوباره براي کاراکتر مارک رافالو و کوشش او براي غلبه بر شکست هاي شغلي و اجتماعي اش با اين که خمير مايه
مناسبي براي يک موزيکال موفق است، ما خود را عملا با چنين چيزي مواجه نمي بينيم زيرا ادوات آن فراهم نيست. البته بايد تاکيد کرد که برخي
ايفا کنندگان نقش هاي جنبي و نقش هاي دوم در کار خود موفق اند و کاترين کينر، ياسين بي و همچنين جيمز کودن افرادي هستند که در اين ارتباط بايد
نام شان را آورد. پايان اين قصه که توفيق مجدد و نسبي دان در حرفه اش است قابل پيش بيني است اما اين که رافالو و نايت لي تا پايان فيلم به ايده آل ترين
زوج هنري لااقل در تجسم سينمايي و طي داستان جان کارني تبديل نمي شوند، مسئله اي است که باورش سخت مي نمايد.
مشخصات فيلم
تهيه کنندگان: آنتوني برگمن، توبين ارم بروست و گاي ايست
نویسنده و کارگردان: جاني کارني، مدير فيلمبرداري: يارون اورباچ، تدوينگر: اندرو مار، موسيقي متن: گرگ الکساندر
طراح صحنه: چادکيت، مسئول جلوه هاي ويژه: دروجيري تانو، طول مدت: 103 دقيقه
بازيگران: مارک رافالو، کايرا نايت لي، ادام لوين، کاترين کينر و ....
منبع : W.post [ فیلم فا ]
کار جديد او نه چندان مستقل و مجزا از کار قبلي بلکه يک کار دنباله اي براي "Once" بنظر مي رسد و با اين که بودجه اي بيشتر و به تبع آن آب و رنگ فزون تري دارد و
لباس ها و دکورهاي صحنه فاخرتر است اما کلا با موزيکال ضعيف تري در قياس با کار قبلي مواجه ايم و بخصوص موسيقي آن که رکن اصلي و نياز نخست هر موزيکالي
است، ضعيف تر نشان مي دهد. حضور کايرا نايتلي بريتانيايي و مارک رافالوي آمريکايي در نقش هاي اصلي اين فيلم قاعدتا وعده يک کار موفق را مي داده است اما اين
چنين نيست و به نظر مي رسد نت هاي زيادي در اين فيلم موسيقيايي گم شده است.
داستان از این قرار است :
" مارک رافالو " در نقش دان است که يک مدير اجرايي در يک شرکت توليد CD هاي موسيقي است.
او هفت سال است که موفقيت قابل ذکري در اين حرفه نداشته و جوايز عمده اي که در دوران اوجش برده، مثل جوايز «گرمي»
خود را گرو گذاشته تا پولي براي امرار معاش بيابد و از همسرش _کاترين کينر _ هم طلاق گرفته و به تبع آن از دخترش _هايلي اشتاين فلد _ هم دور مانده است.
اين نامرادي ها او را به سمت ياس و افسردگي کشانده و به مصرف مشروبات الکلي وا داشته و حالات او را شبيه به آدم هايي ساخته است که در مرز خودکشي قرار دارند.
اين بساط برقرار است تا اين که او روزي در يک رستوران در پايين شهر نيويورک آواي يک موزيسين بريتانيايي به نام گره تا _کايرا نايتلي _ را مي شنود و تشخيص
مي دهد که با او مي توان به موفقيت هايي در اين حرفه رسيد زيرا آواي او جالب توجه و موسيقي اش مناسب براي پيشرفت نشان مي دهد. به همين خاطر دان
شروع به طراحي يک برنامه هنري و کنسرت موسيقي براي گره تا مي کند و دست کم در ذهنش دست به اين کار و انجام امور مربوطه مي زند و طرح هاي مربوطه را مي ريزد.
اين صحنه اي است که جان کارني در مقام کارگردان آن را به شکل خاصي طراحي و در صحنه پياده مي کند. بر اثر اين همکاري و طراحي اين نمايش موزيکال و
توفيقي که هر دو نفر انتظار آن را مي کشند روابط کاري دان و گره تا بسط پيدا مي کند.
در همين راستا دان مي کوشد همکار سابق اش _ ياسين بي _ را وادار به عقد قرارداد با گره تا کند و وقتي از
عهده اين کار بر نمي آيد و از همکارش قطع اميد مي کند. آن ها با مانوورهاي شخصي و برنامه هايي که خود ترتيب مي دهند، به اجراي موسيقي و کسب درآمد
در اينجا و آن جا مي پردازند. آن هايي که " روزگاري " را ديده اند، لابد تم آن و نوع تدوين آواهايش و طريقه پياده شدن قصه با ابزار موسيقيايي موردنظر کارني را به ياد مي آورند
و در نتيجه تشابه آن با " دوباره آغاز کن " را نيز به لحاظ نوع روايت گويي و تشريح قصه تشخيص مي دهند.
ارتباط شغلي گره تا با يکي از همکاران اش در صحنه موسيقي _ آدام لوين_ به طور کاملا محسوسي شبيه به ارتباط کاراکترهاي گلن هاسنارد و
مارکتا ايرگلووا در فيلم "Once "است ولي رجحاني که آن فيلم بر " دوباره آغاز کن " دارد، اين است که آن فيلم سرشار از تم هاي پرنشاط و روحيه بخش و همراه با
ميل پيشرفت و موزيکي بود که با شرايط و اطراف خود همخواني داشت ولي " دوباره آغاز کن " محدودتر و کم نشاط تر از آن است و بنظر مي رسد که نوعي پنهان گويي
در آن هست و شور و شوق ماجرا به چيزي نمي رسد که در Once مي ديديم.
ترانه هاي فيلم جديد جان کارني را نيز عمدتا گرگ الکساندر نوشته که البته همکاران متعددي هم در اين راه داشته اما خط و تِم اصلي را خود او
پياده کرده و بر اساس سلايق وي با آواهايي روبرو هستيم که هر چند برخي فراز و فرودهاي آن جالب است اما اغلب آن ها بر خلاف ترانه هاي "روزگاري "
در ذهن نمي مانند و آواهاي ماندگاري نيستند و اين طبعا يک ايراد و مايه تضعيف فيلم تازه اوست.
وقتي يک فيلم موزيکال نه يک سوژه اجتماعي کلي بلکه خود موسيقي و تأثيرگذاري آن و افراد حاضر در اين عرصه را تبليغ و ترسيم مي کند،
بديهي است که حتما بايد ترانه هايي قوي داشته و موزيک نقطه قوتش باشد ولي چنين چيزي در " دوباره آغاز کن " مشاهده و شنيده نمي شود و در
صحنه هاي مشترک همکاري و طراحي دو موزيسين با يکديگر نيز نمي توان رونق و شکوهي را مشاهده کرد که اين موضوع مي طلبد.
در نتيجه ماجراي شروعي دوباره براي کاراکتر مارک رافالو و کوشش او براي غلبه بر شکست هاي شغلي و اجتماعي اش با اين که خمير مايه
مناسبي براي يک موزيکال موفق است، ما خود را عملا با چنين چيزي مواجه نمي بينيم زيرا ادوات آن فراهم نيست. البته بايد تاکيد کرد که برخي
ايفا کنندگان نقش هاي جنبي و نقش هاي دوم در کار خود موفق اند و کاترين کينر، ياسين بي و همچنين جيمز کودن افرادي هستند که در اين ارتباط بايد
نام شان را آورد. پايان اين قصه که توفيق مجدد و نسبي دان در حرفه اش است قابل پيش بيني است اما اين که رافالو و نايت لي تا پايان فيلم به ايده آل ترين
زوج هنري لااقل در تجسم سينمايي و طي داستان جان کارني تبديل نمي شوند، مسئله اي است که باورش سخت مي نمايد.
مشخصات فيلم
تهيه کنندگان: آنتوني برگمن، توبين ارم بروست و گاي ايست
نویسنده و کارگردان: جاني کارني، مدير فيلمبرداري: يارون اورباچ، تدوينگر: اندرو مار، موسيقي متن: گرگ الکساندر
طراح صحنه: چادکيت، مسئول جلوه هاي ويژه: دروجيري تانو، طول مدت: 103 دقيقه
بازيگران: مارک رافالو، کايرا نايت لي، ادام لوين، کاترين کينر و ....
منبع : W.post [ فیلم فا ]