محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم؛
آنچه را که اسمش را غرور گذاشته ام
برایت به زمین بکوبم …
احساس من قیمتی داشت؛
که تو برای پرداخت آن فقیر بودی …
::
::
نمیدونی چه کاری بادلم کردی ، نمیدونی چه غمگینم نفهمیدی
نمیشناسی منو از من چقدردوری ، تواین روزا چه بی رحمانه مغروری
::
::
من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی می نویسم !
از لج تو . . . از لج خودم . . .
که حاضر نبودیم یک بار این ها را واقعی به هم بگوییم !
::
::
کاش می فهمیدی که تــــــــــو از دید من زیبا بودی ؛
دیگران حتی نگاهت هم نمی کردند ،
و تـــــــــو چه اشتباهی مغرور شدی …
::
::
من ، مــــن کردن های من و تو بود کــه ،
هیچوقت مـــــــا نشدیـــم
::
::
گاهی دلم می خواهد
وحشــیانه غرورت را
پاره کنم!
قلب ترا
در مشتم بگیرم
و بفـشارم
تا حال مرا لحظه ایی بفهمی…!
::
::
همه ی بغض من تقدیم غرور نازنینت باد ،
غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد . . .
::
::
جـــانبــــازٍ چند درصـــد است ؟
او که در حادثه ی عـــشـــق ،
قــــــلب و غــــرور خود را از دست داده است ؟
::
::
آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد،
شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش دوست می دارد،
حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد،
چه قدر دوســتت دارد !
و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد