29-07-2014، 12:01
آدمهای احساساتی ۱۵ تا ۲۰ درصد جامعه را تشکیل میدهند. این دسته از افراد نسبت به تمام جزئیات اطرافشان حساس هستند و بهتر از افراد دیگر میتوانند تشخیص دهند نگاه چپ همسایه و بیمحلی بقال سر خیابان، دنیایی از دلایل مشخص و البته قابل تحلیل برای آنها دارد. آنها درک بالایی دارند و خیلی زود به وسیلهی هر چیزی تحریک میشوند.
ماندن به چه قیمتی؟
اگر جزو آن دسته از افراد حساسی هستید که به راحتی از دیگران عصبانی میشوید و در عین حال فرد نکته سنجی هستید؛ این اصل مهم را نیز از یاد نبرید که هیچ چیزی به اندازهی سلامت و آرامش شما نباید اهمیت داشته باشد.
بین کار با درآمد بالا و آرامش روحتان، خودتان را در اولویت قرار دهید. اگر فضای کار شما اصلا" خوب نیست و با رعایت همهی تکنیکهای روان شناسی روز هم نتوانستید با افراد و محیط جدید کارتان سازگار شوید پس شغلتان را رها کنید و نگران از دست دادن کارتان نباشید و مطمئن باشید با رها کردن این ترس، موقعیت جدید شغلی را برای خودتان به وجود خواهید آورد اما اگر واقعا" به کارتان علاقهمند هستید و مشکلات را از حساس بودن خودتان میدانید راههایی وجود دارد که با انجام آنها میتوانید از این زندان آزاد شوید.
برای قدم اول یادتان باشد؛ در محیط کار با چه کسی نزدیک شدهاید و چه مدتی را در روز به گوش کردن به حرفهای همکار و دوستانتان اختصاص دادهاید. مردم دوست دارند که از مشکلاتشان حرف بزنند مانند خود شما اما این موضوع میتواند شما را عصبانی و گاه متاثر کند.
اگر همکار شما آدم خیلی منفی یا خیلی مثبتی است با روحیهی شما سازگار نیست؛ سعی کنید در بحثها و گفت وگوهایش شرکت نکنید چون این گفت وگو میتواند؛ روی شما تاثیر زیادی بگذارد.
این کلمه را نگو
مشکل افراد حساس و احساساتی در مورد شغلی که انتخاب کردهاند نیست بلکه بیشتر نوع تفکر آنهاست که باعث آزارشان میشود.
۸۰ تا ۸۵ درصد از افراد احساساتی میخواهند همهی نزدیکان و اطرافیان خود را راضی نگه دارند؛ این موضوع مثل این است که شما از یک فرد سفید پوست بخواهید سیاه پوست شود.
خیلی احمقانه به نظر میرسد درست است؟ اما سیاه کردن یک فرد سفید پوست مضحکتر از این نیست که شما بخواهید خود و نیازهای واقعیتان را سرکوب کنید و آن چیزی باشید که دیگران میخواهند.
دست از همیشه «بله» گفتن بردارید و «نه» گفتن را تمرین کنید. به این بازی یک طرفه پایان دهید و برای خودتان زندگی کنید.
وقتی اعصابت خرد میشود
وقتی در محیط کارتان با اتفاقی روبه رو شدید که اعصابتان را به هم ریخت؛ سعی کنید برای چند دقیقه از آن محیط فاصله بگیرید؛ به اتاق استراحت یا به حیاط خلوت محل کارتان بروید. یک نفس عمیق بکشید تا کنترلتان را به دست آورید.
برای بهتر کردن فضای کار میتوانید حین کار به موزیکی نرم و آرام گوش دهید. روی میز یک چراغ کم نور بگذارید تا نور، آن محیط را کمی آرامتر کند. قاب عکسی از افراد و نزدیکان مورد علاقهتان را روی میز بگذارید تا با دیدنشان آرام شوید و روی کارتان تمرکز کنید. اگر هنوز هم محیط کار برای شما مثل یک زندان است دست به کار شوید.
گروه اجتماعی: گوشی همراه دوستم مدام زنگ میخورد و اعصاب برایم نمیگذارد؛ یکی دیگر از دوستانم طوری حرف میزند که انگار میخواهد پولش را به رخم بکشد؛ همکارم یک آدم منفی و بدبین است و در تمام بحثها میخواهد با من مخالفت کند؛ رئیس جدیدم یک تازه به دوران رسیده تمام عیار است و فقط میخواهد دستور بدهد اما با این همه دلم برای همهی آدمها میسوزد و...
حتی شنیدن این جملهها برای یک بار میتواند روح و روان یک فرد با اعصاب آهنین را هم به هم بریزد حال چه برسد به آنهایی که ذهن تحلیلگرشان در هر اتفاقی مو را از ماست بیرون میکشند و به خوبی رفتارها و جملههای اطرافیانشان را تفسیر میکنند.
به این دسته از افراد که ۱۵ تا ۲۰ درصد جامعه را تشکیل میدهند؛ آدمهای احساساتی و حساس میگویند اما آن عواملی که به راحتی این دسته از افراد را چه در محیط کار، منزل یا خیابان به واکنش وا میدارد؛ چندان قدرتمند نیستند بلکه این روحیهی حساس و شکنندهی افراد احساساتی است که اجازه میدهد هر چیزی آنها را متاثر کند.
اما مشکل زمانی بیشتر میشود که افراد حساس در محیط کار با دیگر افراد قرار میگیرند و به دلیل درک بالا و قدرت بالای تجزیه و تحلیل، تقریبا" نمیتوانند با کسی کنار بیایند و اینجاست که محیط کار برای شان تبدیل به یک زندان میشود ولی روان شناسان برای این دسته از افراد نسخههای سودمندی پیچیدهاند که خواندنش را برای آنهایی که احساساتی هستند پیشنهاد میکنیم.
بدترین مکان برای شما
آدمهایی احساساتی و واکنشی در محیطی که نظارت و کنترل دقیقی روی آنها وجود دارد و به قول معروف «کسی بالای سرشان میایستد» نمیتوانند کارشان را به بهترین صورت انجام دهند؛ اما اگر این افراد به تنهایی روی کاری تمرکز داشته باشند میتوانند خلاقیت خود را به بهترین صورت نشان دهند و حتی شاهکارهای بزرگی بیافرینند.
روان شناسان به این دسته از افراد مشاغلی را پیشنهاد میکنند که به تنهایی و تحت مدیریت خود فرد انجام شود و از همه مهمتر، تماس با افراد به حداقل برسد. مشاغلی مانند: مشاور خانواده، نقاشی، نوازندگی، طراح، ویراستار، فیلمنامه نویس، کتابدار، مترجم، نویسندگی، کار کردن با حیوانات و گل و گیاه، برنامهریز و مربی پرورش اندام میتواند شغلهای مناسبی برای افراد احساساتی باشند چون در این مشاغل ارتباط با افراد به صورت همزمان وجود ندارد و به راحتی میتوان روی ایدهها و پیشنهادات خلاقانه تمرکز کرد.
نقطهی قوت احساساتیها
اما حساس بودن این دسته از افراد به هیچ وجه نشانهی ضعف آنها نیست و حتی میشود از این ویژگی به عنوان یک نقطهی قوت استفاده کرد.
از آنجا که قدرت تجزیه و تحلیل افراد حساس بسیار بالاست آنها میتوانند تحلیلگران بسیار عالی شوند. تحلیلگر بورس یاتفسیرگر اقتصادی، سیاسی و ورزشی یا حتی منتقد ادبی جزو شغلهایی هستند که آنها میتوانند در آن بدرخشند اما تمامی این تحلیلها باید با آرامش و زمان کافی انجام شود؛ چون عجله و سرعت در کار باعث به هم خوردن آرامش و در نتیجه وارد شدن استرس زیاد به این دسته از افراد میشود و دیگر نمیتوان روی پیشگوییها و تفسیرهای آنها اطمینان کرد.
ماندن به چه قیمتی؟
اگر جزو آن دسته از افراد حساسی هستید که به راحتی از دیگران عصبانی میشوید و در عین حال فرد نکته سنجی هستید؛ این اصل مهم را نیز از یاد نبرید که هیچ چیزی به اندازهی سلامت و آرامش شما نباید اهمیت داشته باشد.
بین کار با درآمد بالا و آرامش روحتان، خودتان را در اولویت قرار دهید. اگر فضای کار شما اصلا" خوب نیست و با رعایت همهی تکنیکهای روان شناسی روز هم نتوانستید با افراد و محیط جدید کارتان سازگار شوید پس شغلتان را رها کنید و نگران از دست دادن کارتان نباشید و مطمئن باشید با رها کردن این ترس، موقعیت جدید شغلی را برای خودتان به وجود خواهید آورد اما اگر واقعا" به کارتان علاقهمند هستید و مشکلات را از حساس بودن خودتان میدانید راههایی وجود دارد که با انجام آنها میتوانید از این زندان آزاد شوید.
برای قدم اول یادتان باشد؛ در محیط کار با چه کسی نزدیک شدهاید و چه مدتی را در روز به گوش کردن به حرفهای همکار و دوستانتان اختصاص دادهاید. مردم دوست دارند که از مشکلاتشان حرف بزنند مانند خود شما اما این موضوع میتواند شما را عصبانی و گاه متاثر کند.
اگر همکار شما آدم خیلی منفی یا خیلی مثبتی است با روحیهی شما سازگار نیست؛ سعی کنید در بحثها و گفت وگوهایش شرکت نکنید چون این گفت وگو میتواند؛ روی شما تاثیر زیادی بگذارد.
این کلمه را نگو
مشکل افراد حساس و احساساتی در مورد شغلی که انتخاب کردهاند نیست بلکه بیشتر نوع تفکر آنهاست که باعث آزارشان میشود.
۸۰ تا ۸۵ درصد از افراد احساساتی میخواهند همهی نزدیکان و اطرافیان خود را راضی نگه دارند؛ این موضوع مثل این است که شما از یک فرد سفید پوست بخواهید سیاه پوست شود.
خیلی احمقانه به نظر میرسد درست است؟ اما سیاه کردن یک فرد سفید پوست مضحکتر از این نیست که شما بخواهید خود و نیازهای واقعیتان را سرکوب کنید و آن چیزی باشید که دیگران میخواهند.
دست از همیشه «بله» گفتن بردارید و «نه» گفتن را تمرین کنید. به این بازی یک طرفه پایان دهید و برای خودتان زندگی کنید.
وقتی اعصابت خرد میشود
وقتی در محیط کارتان با اتفاقی روبه رو شدید که اعصابتان را به هم ریخت؛ سعی کنید برای چند دقیقه از آن محیط فاصله بگیرید؛ به اتاق استراحت یا به حیاط خلوت محل کارتان بروید. یک نفس عمیق بکشید تا کنترلتان را به دست آورید.
برای بهتر کردن فضای کار میتوانید حین کار به موزیکی نرم و آرام گوش دهید. روی میز یک چراغ کم نور بگذارید تا نور، آن محیط را کمی آرامتر کند. قاب عکسی از افراد و نزدیکان مورد علاقهتان را روی میز بگذارید تا با دیدنشان آرام شوید و روی کارتان تمرکز کنید. اگر هنوز هم محیط کار برای شما مثل یک زندان است دست به کار شوید.
گروه اجتماعی: گوشی همراه دوستم مدام زنگ میخورد و اعصاب برایم نمیگذارد؛ یکی دیگر از دوستانم طوری حرف میزند که انگار میخواهد پولش را به رخم بکشد؛ همکارم یک آدم منفی و بدبین است و در تمام بحثها میخواهد با من مخالفت کند؛ رئیس جدیدم یک تازه به دوران رسیده تمام عیار است و فقط میخواهد دستور بدهد اما با این همه دلم برای همهی آدمها میسوزد و...
حتی شنیدن این جملهها برای یک بار میتواند روح و روان یک فرد با اعصاب آهنین را هم به هم بریزد حال چه برسد به آنهایی که ذهن تحلیلگرشان در هر اتفاقی مو را از ماست بیرون میکشند و به خوبی رفتارها و جملههای اطرافیانشان را تفسیر میکنند.
به این دسته از افراد که ۱۵ تا ۲۰ درصد جامعه را تشکیل میدهند؛ آدمهای احساساتی و حساس میگویند اما آن عواملی که به راحتی این دسته از افراد را چه در محیط کار، منزل یا خیابان به واکنش وا میدارد؛ چندان قدرتمند نیستند بلکه این روحیهی حساس و شکنندهی افراد احساساتی است که اجازه میدهد هر چیزی آنها را متاثر کند.
اما مشکل زمانی بیشتر میشود که افراد حساس در محیط کار با دیگر افراد قرار میگیرند و به دلیل درک بالا و قدرت بالای تجزیه و تحلیل، تقریبا" نمیتوانند با کسی کنار بیایند و اینجاست که محیط کار برای شان تبدیل به یک زندان میشود ولی روان شناسان برای این دسته از افراد نسخههای سودمندی پیچیدهاند که خواندنش را برای آنهایی که احساساتی هستند پیشنهاد میکنیم.
بدترین مکان برای شما
آدمهایی احساساتی و واکنشی در محیطی که نظارت و کنترل دقیقی روی آنها وجود دارد و به قول معروف «کسی بالای سرشان میایستد» نمیتوانند کارشان را به بهترین صورت انجام دهند؛ اما اگر این افراد به تنهایی روی کاری تمرکز داشته باشند میتوانند خلاقیت خود را به بهترین صورت نشان دهند و حتی شاهکارهای بزرگی بیافرینند.
روان شناسان به این دسته از افراد مشاغلی را پیشنهاد میکنند که به تنهایی و تحت مدیریت خود فرد انجام شود و از همه مهمتر، تماس با افراد به حداقل برسد. مشاغلی مانند: مشاور خانواده، نقاشی، نوازندگی، طراح، ویراستار، فیلمنامه نویس، کتابدار، مترجم، نویسندگی، کار کردن با حیوانات و گل و گیاه، برنامهریز و مربی پرورش اندام میتواند شغلهای مناسبی برای افراد احساساتی باشند چون در این مشاغل ارتباط با افراد به صورت همزمان وجود ندارد و به راحتی میتوان روی ایدهها و پیشنهادات خلاقانه تمرکز کرد.
نقطهی قوت احساساتیها
اما حساس بودن این دسته از افراد به هیچ وجه نشانهی ضعف آنها نیست و حتی میشود از این ویژگی به عنوان یک نقطهی قوت استفاده کرد.
از آنجا که قدرت تجزیه و تحلیل افراد حساس بسیار بالاست آنها میتوانند تحلیلگران بسیار عالی شوند. تحلیلگر بورس یاتفسیرگر اقتصادی، سیاسی و ورزشی یا حتی منتقد ادبی جزو شغلهایی هستند که آنها میتوانند در آن بدرخشند اما تمامی این تحلیلها باید با آرامش و زمان کافی انجام شود؛ چون عجله و سرعت در کار باعث به هم خوردن آرامش و در نتیجه وارد شدن استرس زیاد به این دسته از افراد میشود و دیگر نمیتوان روی پیشگوییها و تفسیرهای آنها اطمینان کرد.