25-07-2014، 22:19
یك بار به یاد دارم به اتفاق حاج احمد آقا در سفر بودیم. وقتی برگشتیم چند لحظه بعد از احمد اقا نامه ای به دست من دادند ...
حضرت امام (ره) به حال حاج احمد آقا عنایت ویژه ای داشتند. هر بار كه فرزندشان در سفر بودند، امام سئوال می كردند كه ایشان كجا هستند؟ تماس گرفتند؟ نگرفتند؟ به طور مرتب از حال احمد آقا سئوال می كردند.
یك بار به یاد دارم به اتفاق حاج احمد آقا در سفر بودیم. وقتی برگشتیم چند لحظه بعد از احمد اقا نامه ای به دست من دادند و گفتند:
« این را به آقا!»
به اندرون رفتم و نامه را به امام دادم. ایشان فرمودند:
« احمد كجاست؟» گفتم:
« دفتر كارشان هستند.» فرمودند:
« از سفر آمدند؟» گفتم:
«بله!»
حضرت امام، گوشه ی روزنامه ای را كه مقابلشان بود، پاره كردند و روی آن مطلبی مرقوم كردند و به بنده گفتند كه این را بده به احمد! من بدون اینكه نگاه كنم كه در كاغذ چه نوشته اند، آن به دست احمد آقا دادم. ایشان مطلب را كه خواندند، خنده ای كردند و گفتند:
« باشد! باشد!» متوجه نشدم كه موضوع چه بود؟
حضرت امام (ره) به حال حاج احمد آقا عنایت ویژه ای داشتند. هر بار كه فرزندشان در سفر بودند، امام سئوال می كردند كه ایشان كجا هستند؟ تماس گرفتند؟ نگرفتند؟ به طور مرتب از حال احمد آقا سئوال می كردند.
یك بار به یاد دارم به اتفاق حاج احمد آقا در سفر بودیم. وقتی برگشتیم چند لحظه بعد از احمد اقا نامه ای به دست من دادند و گفتند:
« این را به آقا!»
به اندرون رفتم و نامه را به امام دادم. ایشان فرمودند:
« احمد كجاست؟» گفتم:
« دفتر كارشان هستند.» فرمودند:
« از سفر آمدند؟» گفتم:
«بله!»
حضرت امام، گوشه ی روزنامه ای را كه مقابلشان بود، پاره كردند و روی آن مطلبی مرقوم كردند و به بنده گفتند كه این را بده به احمد! من بدون اینكه نگاه كنم كه در كاغذ چه نوشته اند، آن به دست احمد آقا دادم. ایشان مطلب را كه خواندند، خنده ای كردند و گفتند:
« باشد! باشد!» متوجه نشدم كه موضوع چه بود؟