25-07-2014، 12:30
امیركبیر كه پایهگذار اندیشهی ترقی در ایران بهشمار میرود، در مدت سهسال و یكماه و 27روز خود یك سیاست مستقل و ملی در پیش گرفت.
زمامداری او وارث وضعی كاملا نامساعد و مملو از مشكلات و موانع برای خدمت و كار بود او موقعی مصدر كار شد كه همه چیز و همه جای مملكت را فساد فرا گرفته بود. كادر هیئت حاكمه به صورت غیرقابل اصلاحی در فساد غوطهور بود. جنوب و شمال كشور مثل موم در دست انگلیس و روس قرار داشت. دربار بیش از آلت بیارادهای در دست بیگانگان چیزی نبود. ارتش بهصورت سازمانی در جهت سركوبی و ناراحت كردن مردم درآمده بود. نیروی دریایی كه در آن تاریخ برای كشورهای مجاور دریاها نقش حیات و مرگ را داشت، اصلا در ایران وجود نداشت. صنعت بهصورت موجود در كشورهای پیشرفتهی آن روز دنیا، ابداً در ایران بهچشم نمیخورد و صنایع دستی مختصری هم كه بود در مقابل هجوم و حملهی سیل مصنوعات كشورهای مترقی، رو به ورشكستگی میرفت.
كشاورزی و دامداری به همان وضع قرون وسطی باقیمانده بود. اگر کسی هم به فكر بهرهبرداری از معادن و ذخائر و ثروتهای خدادادی کشور میافتاد با توجه به وضع زمامداران و كارشكنیهای یغماگران خارجی منصرف میشد.
علم و ادب و هنر مخصوصا علومی كه به تازگی در غرب رواج پیدا كرده بود، كفر و الحاد بهشمار میرفت و با اینكه تا آن روز در اروپا قدمهای بلندی به طرف تكامل و ترقی برداشته شده و در اثر ارتباط و آمد و شد، آن پیشرفتها از نظر سردمداران ایران پوشیده نبود، در ایران اقدامی برای اقتباس آن ترقی بهچشم نمیخورد. در عوض، بازار رشوه و دزدی و تجاوز و تعدی و زورگویی هرچه بخواهد رواج داشت. القاب پرطمطراق و عناوین پرزرق و برق كه حاكی از روح تنمّر و تفكر عدهای مغرور بود، در میان طبقهی بالا و هزار فامیل دست به دست میگشت. در این وضعیت امیركبیر شروع به اصلاحات در دو جناح داخلی و
و خارجی كرد.
اصلاحات اجتماعی
امیرکبیر، دستور داد که رسم قمهکشی و لوطیبازی از شهرها و راهها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بستنشینی را لغو کرد.
سر و سامان دادن به ارتش
امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آنها و برکشیدن صاحبمنصبان بیطرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بیفایده در نظام سازمانی را پایهگذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بیشغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحبمنصبان، شایستگی ایشان گشت.
مهماتسازی در زمان او رشد کرد و توپریزی و باروتسازی تبریز دوباره رونق گرفت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.
امیرکبیر، در پی منع قمهزنی و اصلاح امور روضهخوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد میکرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.
حذف القاب و عناوین
امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه "جناب" اکتفا میکرد، حتی نسبت به مقام صدارت.
اصلاح سیاست خارجی
امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانههای دائمی در لندن و سنپترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست.
اصلاحات اداری
امیر در موقعی به صدارت رسید که ساختار اداری و دیوانسالاری کهنه و پوسیده عصر ناصری جز غارتگری، رشوه، چاپلوسی، تملق، عدم شایستهسالاری و تجاوز به حقوق مردم نتیجه دیگری نداشت.
در کتاب امیرکبیر و ایران آمده است: چنان نظم نسقی داد که هیچ قادر مطلقی بر بیچاره فقیری نمیتوانست تعدی کند.
سیاستهای اقتصادی
1- صنعت جدید:
امیر برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل بود و به تأثیر اقتصادی آن پی برده بود و یكی از مواد مهم برنامهی او در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقشهی امیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد كارخانههای مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعتكاران به روسیه، خرید كارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر او فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر كرد. و دولت و مردم هر دو به این كار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسهی دارالفنون استادان معدنشناس از اطریش استخدام كرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و كمك به اهل فن هیچ دریغ نمیكرد.
2- كشاورزی:
ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق كشاورزان دو عامل اصلی ترقی كشاورزی بود. با برانداختن آئین كهنه سیورسات و حمایت از روستائیان، میزان تولید مواد كشاورزی افزایش یافت و كشت محصولات تازهای نیز آغاز گردید. بنای سد ناصری بر رودخانهی كرخه، ایجاد پل شوشتر، رواج كشت نیشكر، بنای سد تازهی گرگان، و زراعت پنبهی آمریكایی از دیگر كارهای امیركبیر است.
محور سیاست امیر را حمایت اقتصاد ملی میساخت. جوهر اندیشهی اقتصادی او این بود كه صنعت داخلی ترقی پذیرد و صادرات افزایش یابد و بازار كالای فرنگی محدود شود. اساس اقتصاد بازرگانی خارجی ما بر آزادی تجارت قرار گرفته بود اما این وضع زادهشدهی طبیعی اقتصاد ایران نبود، بلكه شكست سیاسی نظام سرمایهداری انگلیس و روس آنرا بر ما تحمیل كرده بود. ارقام اصلی تجارت ما را واردات و صادرات به سه كشور انگلیس، روسیه و عثمانی تشكیل میداد اما از نظر كیفیت و كمیت، تعادل و هماهنگی وجود نداشت. كه امیر جلوی این وادرات بیرویه را گرفت. مثلا در زمان محمدشاه كالای وارداتی ایران از انگلیس به سالی یك میلیون لیره رسید. بعد از میزان آن كاسته شد و در سال1267 هنگام صدارت امیركبیر به نصف آن تقلیل یافت.
زمامداری او وارث وضعی كاملا نامساعد و مملو از مشكلات و موانع برای خدمت و كار بود او موقعی مصدر كار شد كه همه چیز و همه جای مملكت را فساد فرا گرفته بود. كادر هیئت حاكمه به صورت غیرقابل اصلاحی در فساد غوطهور بود. جنوب و شمال كشور مثل موم در دست انگلیس و روس قرار داشت. دربار بیش از آلت بیارادهای در دست بیگانگان چیزی نبود. ارتش بهصورت سازمانی در جهت سركوبی و ناراحت كردن مردم درآمده بود. نیروی دریایی كه در آن تاریخ برای كشورهای مجاور دریاها نقش حیات و مرگ را داشت، اصلا در ایران وجود نداشت. صنعت بهصورت موجود در كشورهای پیشرفتهی آن روز دنیا، ابداً در ایران بهچشم نمیخورد و صنایع دستی مختصری هم كه بود در مقابل هجوم و حملهی سیل مصنوعات كشورهای مترقی، رو به ورشكستگی میرفت.
كشاورزی و دامداری به همان وضع قرون وسطی باقیمانده بود. اگر کسی هم به فكر بهرهبرداری از معادن و ذخائر و ثروتهای خدادادی کشور میافتاد با توجه به وضع زمامداران و كارشكنیهای یغماگران خارجی منصرف میشد.
علم و ادب و هنر مخصوصا علومی كه به تازگی در غرب رواج پیدا كرده بود، كفر و الحاد بهشمار میرفت و با اینكه تا آن روز در اروپا قدمهای بلندی به طرف تكامل و ترقی برداشته شده و در اثر ارتباط و آمد و شد، آن پیشرفتها از نظر سردمداران ایران پوشیده نبود، در ایران اقدامی برای اقتباس آن ترقی بهچشم نمیخورد. در عوض، بازار رشوه و دزدی و تجاوز و تعدی و زورگویی هرچه بخواهد رواج داشت. القاب پرطمطراق و عناوین پرزرق و برق كه حاكی از روح تنمّر و تفكر عدهای مغرور بود، در میان طبقهی بالا و هزار فامیل دست به دست میگشت. در این وضعیت امیركبیر شروع به اصلاحات در دو جناح داخلی و
و خارجی كرد.
اصلاحات اجتماعی
امیرکبیر، دستور داد که رسم قمهکشی و لوطیبازی از شهرها و راهها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بستنشینی را لغو کرد.
سر و سامان دادن به ارتش
امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آنها و برکشیدن صاحبمنصبان بیطرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بیفایده در نظام سازمانی را پایهگذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بیشغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحبمنصبان، شایستگی ایشان گشت.
مهماتسازی در زمان او رشد کرد و توپریزی و باروتسازی تبریز دوباره رونق گرفت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.
امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه "جناب" اکتفا میکرد، حتی نسبت به مقام صدارت
اصلاحات مذهبیامیرکبیر، در پی منع قمهزنی و اصلاح امور روضهخوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد میکرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.
حذف القاب و عناوین
امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه "جناب" اکتفا میکرد، حتی نسبت به مقام صدارت.
اصلاح سیاست خارجی
امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانههای دائمی در لندن و سنپترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست.
اصلاحات اداری
امیر در موقعی به صدارت رسید که ساختار اداری و دیوانسالاری کهنه و پوسیده عصر ناصری جز غارتگری، رشوه، چاپلوسی، تملق، عدم شایستهسالاری و تجاوز به حقوق مردم نتیجه دیگری نداشت.
در کتاب امیرکبیر و ایران آمده است: چنان نظم نسقی داد که هیچ قادر مطلقی بر بیچاره فقیری نمیتوانست تعدی کند.
سیاستهای اقتصادی
1- صنعت جدید:
امیر برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل بود و به تأثیر اقتصادی آن پی برده بود و یكی از مواد مهم برنامهی او در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقشهی امیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد كارخانههای مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعتكاران به روسیه، خرید كارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر او فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر كرد. و دولت و مردم هر دو به این كار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسهی دارالفنون استادان معدنشناس از اطریش استخدام كرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و كمك به اهل فن هیچ دریغ نمیكرد.
2- كشاورزی:
ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق كشاورزان دو عامل اصلی ترقی كشاورزی بود. با برانداختن آئین كهنه سیورسات و حمایت از روستائیان، میزان تولید مواد كشاورزی افزایش یافت و كشت محصولات تازهای نیز آغاز گردید. بنای سد ناصری بر رودخانهی كرخه، ایجاد پل شوشتر، رواج كشت نیشكر، بنای سد تازهی گرگان، و زراعت پنبهی آمریكایی از دیگر كارهای امیركبیر است.
امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آنها و برکشیدن صاحبمنصبان بیطرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بیفایده در نظام سازمانی را پایهگذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بیشغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحبمنصبان، شایستگی ایشان گشت
3- اقتصاد ملی در برخورد با اقتصاد استعمار:محور سیاست امیر را حمایت اقتصاد ملی میساخت. جوهر اندیشهی اقتصادی او این بود كه صنعت داخلی ترقی پذیرد و صادرات افزایش یابد و بازار كالای فرنگی محدود شود. اساس اقتصاد بازرگانی خارجی ما بر آزادی تجارت قرار گرفته بود اما این وضع زادهشدهی طبیعی اقتصاد ایران نبود، بلكه شكست سیاسی نظام سرمایهداری انگلیس و روس آنرا بر ما تحمیل كرده بود. ارقام اصلی تجارت ما را واردات و صادرات به سه كشور انگلیس، روسیه و عثمانی تشكیل میداد اما از نظر كیفیت و كمیت، تعادل و هماهنگی وجود نداشت. كه امیر جلوی این وادرات بیرویه را گرفت. مثلا در زمان محمدشاه كالای وارداتی ایران از انگلیس به سالی یك میلیون لیره رسید. بعد از میزان آن كاسته شد و در سال1267 هنگام صدارت امیركبیر به نصف آن تقلیل یافت.