21-07-2014، 12:37
تئوري كه با كنار گذاشتن برخي تعصبات ميتوان در مورد آن تحقيق و كنكاش نمود، حضور برخي از اقوام تركزبان در فلات ايران از گذشتههاي بسيار دور، شايد حتي پيش از مهاجرت آرياييها، به اين سرزمين باشد، تشابهات فرهنگي خصوصا از لحاظ زباني كه بين تركها و برخي از اقوام بومي ساكن فلات ايران و بينالنهرين همچون سومريها، ايلاميها، كاسيها و غيره وجود دارد كه البته در برخي موارد در اين زمينه اغراق نيز شده است، ميتواند نشانگر اين امر باشد كه در گذشتههاي دور اقوام تركزبان حضوري شايد نه چندان پايدار در كنار تمدنهاي شكلگرفته توسط اين اقوام داشته و به همين دليل نيز از آنها تاثيرپذيرفته و يا اينكه در برخي موارد تاثيرگذار نيز بوده باشند.
از لحاظ زبانشناسي ميتوان اين امر را اثبات شده دانست كه برخي از زبانهاي تركي رايج در فلات مركزي ايران همچون زبان خلجي تاريخي بسيار كهن در اين سرزمين دارند و حتي از زباني كه در متون رمزگشايي شده كتيبههاي باستاني تركها مانند اورخون در مغولستان وجود داشته نيز قديميتر ميباشند، به همين دليل ميتوان به جرات گفت كه حداقل برخي از اقوام تركزبان از گذشتههاي بسيار دور و مستقل از تحولاتي كه در فرهنگ و زبان ديگر اقوام تركزبان در آسياي مركز صورت گرفته، حضوري پاپدار در بخشهاي مركزي ايران كنوني همچون خلجستان قم داشتهاند.
با كنار گذاشتن پيچيدگيهاي زبانشناسي با استفاده از برخي بديهيات ميتوان نتايج جالبي بدست آورد، بطور مثال ميدانيم كه در زبان عربي حرف «چ» وجود ندارد و در زبان پارسي نيز «ق» نداريم، بنابراين با نگاهي به يك لغتنامه و تنها با آگاهي از اين امر ميتوانيم حدس بزنيم كه واژگان همچون قاچ، قاچاق، قاچاقي تا قيچي نه پارسي هستند و نه عربي، بلكه از زبان تركي به زبان ما وارد شدهاند. در مورد برخي ديگر از كلمات نياز به كمي تحقيق و بررسي وجود دارد ولي نفي برخي فرضيهها چندان مشكل نيست، به طور مثال مي توان به يقين گفت كه نام شهر قم پارسي نيست، در مورد عربي بودن آن نيز با توجه به اينكه سرزميني در اين حوالي با نام قومس در متون باستاني نيز اشاره شدهاست نيز ميتوان ترديد كرد. ولي شواهد بسياري وجود دارد كه ميتوان تركي بودن اين واژه را اثبات نمود. نكته مهم اين است كه در قياس با نام مكانهاي ديگري همچون صحراي قراقوم در تركمنستان يا بيابان قوم در تركستان چين و با توجه به اينكه واژه قوم در زبان تركي به معني شن و شنزار است ميتوان چنين نتيجه گرفت كه نام سرزمينهاي بياباني ايران همچون قومس (استان سمنان كنوني) و شهر قم كه هر دو داراي تاريخي بسيار كهن هستند، ريشهاي تركي دارند.
مركز قومس در عهد باستان شهر كنوني دامغان بوده است، از آثار باستاني بسيار با اهميت موجود در اين شهر كه حداقل به دوره ساساني باز ميگردد، مسجد يا معبد تاريخانه ميباشد، در لغتنامهها و منابع مختلف به اين امر اشاره گشته است كه واژه تاريخانه يك واژه تركي-پارسي به معناي خانه خدا ميباشد، بدين صورت كه بخش اول اين واژه يعني تاري همان تانري خداي تركان باستان ميباشد و بخش دوم همان خانه پارسي است، بنابراين نامي از زمان باستان براي اين مكان برجاي مانده است كه به ندرت در جاهاي ديگر حتي اماكن باستاني تركي در آسياي مركزي ديده ميشود و ميتواند نشانگر اين امر باشد كه شايد تركان در قومس آيين و رسوم باستاني خود را نيز حفظ كرده بودند.
مسلما مطالبي كه ارائه شد تنها بيان يك فرضيه است و اثبات آن نيازمند تحقيقات گستردهتر با پرهيز از هرگونه افراط و تفريط ميباشد، ترك دانستن سومريها، هيتيها، ايلاميها و ديگر اقوام باستاني غرب آسيا تنها بديلي وجود چند واژه يا يك ساختار زباني مشابه مسيري است افراطي كه قطعا با گسترش تحقيقات نفي ميگردد، از طرفي وجود تعصبات پارسي و انكار حضور اقوام باستاني تركزبان در سرزمين ايران نيز به همين نسبت راهي بيراهه است و نفي آن نيز به نظر ساده ميرسد. هرچند بنده خود پارسيزبان بوده و اطلاع چنداني از فرهنگ زبان تركي ندارم ولي ريشه دار بودن حضور قوم دلير ترك در ايران را افتخاري براي اين سرزمين مي دانم.
از لحاظ زبانشناسي ميتوان اين امر را اثبات شده دانست كه برخي از زبانهاي تركي رايج در فلات مركزي ايران همچون زبان خلجي تاريخي بسيار كهن در اين سرزمين دارند و حتي از زباني كه در متون رمزگشايي شده كتيبههاي باستاني تركها مانند اورخون در مغولستان وجود داشته نيز قديميتر ميباشند، به همين دليل ميتوان به جرات گفت كه حداقل برخي از اقوام تركزبان از گذشتههاي بسيار دور و مستقل از تحولاتي كه در فرهنگ و زبان ديگر اقوام تركزبان در آسياي مركز صورت گرفته، حضوري پاپدار در بخشهاي مركزي ايران كنوني همچون خلجستان قم داشتهاند.
با كنار گذاشتن پيچيدگيهاي زبانشناسي با استفاده از برخي بديهيات ميتوان نتايج جالبي بدست آورد، بطور مثال ميدانيم كه در زبان عربي حرف «چ» وجود ندارد و در زبان پارسي نيز «ق» نداريم، بنابراين با نگاهي به يك لغتنامه و تنها با آگاهي از اين امر ميتوانيم حدس بزنيم كه واژگان همچون قاچ، قاچاق، قاچاقي تا قيچي نه پارسي هستند و نه عربي، بلكه از زبان تركي به زبان ما وارد شدهاند. در مورد برخي ديگر از كلمات نياز به كمي تحقيق و بررسي وجود دارد ولي نفي برخي فرضيهها چندان مشكل نيست، به طور مثال مي توان به يقين گفت كه نام شهر قم پارسي نيست، در مورد عربي بودن آن نيز با توجه به اينكه سرزميني در اين حوالي با نام قومس در متون باستاني نيز اشاره شدهاست نيز ميتوان ترديد كرد. ولي شواهد بسياري وجود دارد كه ميتوان تركي بودن اين واژه را اثبات نمود. نكته مهم اين است كه در قياس با نام مكانهاي ديگري همچون صحراي قراقوم در تركمنستان يا بيابان قوم در تركستان چين و با توجه به اينكه واژه قوم در زبان تركي به معني شن و شنزار است ميتوان چنين نتيجه گرفت كه نام سرزمينهاي بياباني ايران همچون قومس (استان سمنان كنوني) و شهر قم كه هر دو داراي تاريخي بسيار كهن هستند، ريشهاي تركي دارند.
مركز قومس در عهد باستان شهر كنوني دامغان بوده است، از آثار باستاني بسيار با اهميت موجود در اين شهر كه حداقل به دوره ساساني باز ميگردد، مسجد يا معبد تاريخانه ميباشد، در لغتنامهها و منابع مختلف به اين امر اشاره گشته است كه واژه تاريخانه يك واژه تركي-پارسي به معناي خانه خدا ميباشد، بدين صورت كه بخش اول اين واژه يعني تاري همان تانري خداي تركان باستان ميباشد و بخش دوم همان خانه پارسي است، بنابراين نامي از زمان باستان براي اين مكان برجاي مانده است كه به ندرت در جاهاي ديگر حتي اماكن باستاني تركي در آسياي مركزي ديده ميشود و ميتواند نشانگر اين امر باشد كه شايد تركان در قومس آيين و رسوم باستاني خود را نيز حفظ كرده بودند.
مسلما مطالبي كه ارائه شد تنها بيان يك فرضيه است و اثبات آن نيازمند تحقيقات گستردهتر با پرهيز از هرگونه افراط و تفريط ميباشد، ترك دانستن سومريها، هيتيها، ايلاميها و ديگر اقوام باستاني غرب آسيا تنها بديلي وجود چند واژه يا يك ساختار زباني مشابه مسيري است افراطي كه قطعا با گسترش تحقيقات نفي ميگردد، از طرفي وجود تعصبات پارسي و انكار حضور اقوام باستاني تركزبان در سرزمين ايران نيز به همين نسبت راهي بيراهه است و نفي آن نيز به نظر ساده ميرسد. هرچند بنده خود پارسيزبان بوده و اطلاع چنداني از فرهنگ زبان تركي ندارم ولي ريشه دار بودن حضور قوم دلير ترك در ايران را افتخاري براي اين سرزمين مي دانم.