05-10-2014، 23:59
در آن شهری که مردانش عصا از کور میدزدند...
من از خوش باوری آنجا محبت جستجو کردم...
به سلامتی پسربچه ای که با کفش پاره میره مدرسه
دوستاش مسخرش میکنن...
یه لحظه به فکر پدرش می افته و به دوستاش میگه
درسته کفشام داغونه ولی توش خیلی راحتم..
مــــردان و زنان دیروز و امروز
پدرم این حق تو نیست ...
پدرم کمر خمیده ات روحم را درهم می شکند...
تو باید در خانه نشسته باشی و با نوه هایت بازی کنی ...
بشکند ان دستی ک تو را ب این روزگار کشانده است ...
انکه نمیداند تورم با تو و دیگر پدران چه کرده است ...
انکه نمیداند تو نمیتوانی بروی حتی گوشت ارزان بخری ...
شرم باد انان که این روزگار را برای پدران سرزمینم رقم زدند ...
شـــــــرم بــــــاد
کــاش خــوشـبـخـتـی مـثــل مــرگ سـهــم هــمـه بـــود
هـــر چـقـــدر هـــم کــه ضـعیـــف بـــاشــی
گـــاهــی اوقـــــات
مـــی تـــوانـــی تــکیـــــه گـــاه بــاشـی
ناراحت نباش پدر ......
همین " نان حلال " که در می آوری . . .
می ارزد به تمام سفره های رنگین حرامی که بعضی ها دارند ......
این روزها نان حلال در آوردن عرضه میخواهد .....
که تو داری پدرم .......
دستت را میبوسم که نان حلال بر سر سفره ی با برکتت مبینم
★.¸¸.•*´`*•.¸★★¸.•¨ `*•.¸★★¸.•¨`*•.¸★
چشمان عروسکم را می گیرم
نمی خواهم مثل من ببیند و حسرت بکشد
می ترسم بهانه گیر شود
درد این روزهای ما اینه که چیزهایی در دنیای مجازی ما رو ناراحت میکنند که در طول روز از کنارشون به راحتی عبور میکنیم .....