18-06-2014، 16:51
ایرانشناس آلمانی: چرا نمیگذارند فرای دفن شود؟
یک ایرانشناس ۷۲ سالۀ آلمانی با اظهار تعجب از ماجرای ممنوعیت دفن پیکر ریچارد فرای در ایران، از نحوۀ نگهداری بنای تخت جمشید، احتمال زندگی کردن در ایران و آرزوی تالیف کتابهای دیگری دربارۀ ایران سخن گفت.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، هاید ماری کخ، یک ایرانشناس آلمانی است. او متولد شرق آلمان است و دوران کودکی خود را زمانی گذرانده است که شوروی، آلمان شرقی را تصرف کرده و خانوادههای غیرپایبند به نظام سیاسی شوروی را مجبور به مهاجرت به غرب آلمان کرده است. هاید ماری و خانوادهاش هم جزو آلمانیهایی بودند که فرار را به قرار ترجیح داده و شرایط سخت زندگی مهاجران را به جان خریدهاند و هاید ماری در آن شرایط سخت سالهای مدرسۀ خود را گذرانده است.
او پس از اتمام دوران دبیرستان با برادر دوستش «گونترام کخ»، آشنا شده و با او ازدواج کرده است و این زوج تا امروز در کنار یکدیگرند. گونترام علاوه بر سرنوشت زندگی عاطفی، سرنوشت کاری هاید ماری را هم رقم زده است، چون او را که به رشتۀ ریاضی علاقهمند بود و در آن تدریس میکرد، به پروفسور والتر هینتس، ایرانشناس آلمانی معرفی کرده و او را به مطالعۀ ایرانشناسی و زبان فارسی تشویق کرده است. تا جایی که در این رشته تا درجۀ پروفسوری هم پیش رفته است.
از نکات جالب زندگی هاید ماری این است که او سالها بعد از اینکه مطالعات ایرانشناسی را آغاز کرد، موفق به دیدار از ایران و تماشای تخت جمشید شد! خودش در این باره میگوید که قبل از ورود به تخت جمشید، سراپا شوق دیدار آنجا داشته و بارها لحظۀ ورودش به بنای تخت جمشید را در ذهن خود تصویرسازی کرده است. البته خرسند است از اینکه تمام آنچه در تخت جمشید دیده نتیجۀ مطالعاتش را تایید کرده است. هاید ماری در ۷۲ سالگی میگوید با اینکه چندین بار به ایران سفر کرده و بارها تخت جمشید را از نزدیک دیده است، ولی هنوز هم برای دیدن آن شوق و ذوق فراوانی دارد.
این ایرانشناس پیشکسوت همچنین مؤلف چندین کتاب دربارۀ ایران باستان است که بسیاری از آنها ترجمه نشده است. یکی از کتابهای او که به فارسی ترجمه شده، «از زبان داریوش» نام دارد که خود چندان از ترجمۀ این کتاب رضایت ندارد، ولی با این حال از ترجمۀ کتابش به زبان فارسی خرسند است.
او میگوید که هنوز هم آرزوی تالیف کتب تازۀ ایرانشناسی را در سر میپروراند و به فکر آغاز پروژهای تازه دربارۀ آثار ایرانی در نقاط مختلف خاور نزدیک است، به شرط آنکه بودجهاش تامین شود.
خبرنگار ایسنا برای گفتوگو با ایرانشناس و همسرش، در سفری که این دو به تازگی به ایران داشتند، به دیدار آنها رفت. هاید ماری در پاسخ به این سؤال که چرا با توجه به علاقۀ زیادش به تماشای ایران، آنقدر دیر و تقریبا بعد از انتشار بخش عمدهای از مطالعاتش دربارۀ ایران به این کشور سفر کرده است؟ گفت: من مدتها پیش از اولین سفر خود به ایران قصد داشتم به این کشور سفر کنم، ولی همسرم، گونترام کخ به دلیل انجام یک پروژۀ تحقیقاتی امکان سفر به ایران نداشت و باید به نقاط دیگری سفر میکرد و چون آقایان همیشه مهمتر هستند! (با مزاح)، این سفر به تأخیر افتاد، بنابراین با آنکه من خیلی دوست داشتم تخت جمشید و مناطقی که روی آن مطالعه میکردم را از نزدیک ببینم، ولی منتظر همسرم ماندم و نتوانستم زودتر از آن به ایران بیایم.
او افزود: قبل از سفرمان به ایران برای انجام کار تحقیقاتی گونترام به ترکیه سفر کردیم و البته آن سفر نیز منبع اطلاعاتی غنی دربارۀ ایران در اختیار ما قرار داد. یکی از دلایل همراهی من با گونترام در این سفر این بود که او ترکی بلد نبود و من بایست به همراهش میرفتم. بعد از آن نیز برای انجام ادامۀ این تحقیقات به یونان سفر کردیم ولی همیشه با خود فکر میکردیم که کاش زودتر به ایران سفر کنیم.
این ایرانشناس اروپایی همچنین در پاسخ به این پرسش که چرا از بین حوزههای تمدنی چون یونان و بینالنهرین، ایران را برای مطالعه انتخاب کرده است، گفت: این علاقه در من به تدریج و طی زمانی طولانی شکل گرفت. من در ابتدا ریاضی خواندم و آن را تدریس میکردم، بعدها وقتی همسرم اولین دورۀ دکترایش را تمام کرد و برای گرفتن شغلی دیگر مجبور به زندگی در شهر دیگری شدیم. در آن زمان برای من که یک معلم بودم، سخت بود که هر روز فاصلۀ بین دو شهر را طی کنم.
هاید ماری افزود: در آن زمان گونترام پیشنهاد کرد که من شروع کنم به مطالعۀ رشتۀ درسی دیگر و من نیز در جریان مطالعۀ رشتۀ تحصیلی دیگری متوجه شدم که برای رشتۀ فرعی میتوانم زبان لاتین و یونانی را مطالعه کنم، ولی چون این دو زبان را بلد بودم، به پیشنهاد گونترام به مطالعۀ ایران باستان پرداختم. باز هم به پیشنهاد او برای مطالعه نزد پروفسور «هینس» رفتم و بعد از دو ترم به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهم زبان ایران باستان را خوب یاد بگیرم، بهتر است زبان فارسی را هم در کنار آن یاد بگیرم و آموزش این زبان را آغاز کردم. آن زمان، نظر گونترام و استادانم این بود که هنگام مطالعۀ زبان فارسی، رشتۀ ایرانشناسی را هم به عنوان رشته اصلی دنبال کنم و من هم با آنها همعقیده بودم.
تخت جمشید به مراقبت بیشتری نیاز دارد
او دربارۀ بنای تخت جمشید که بسیار به آن علاقه دارد، گفت: اولین بار این بنا را در سال ۱۹۹۶ دیدم و از آن زمان تاکنون حدود ۱۰ تا ۱۵ بار به آنجا سفر کردهام. نگهداری و محافظت از چنین بنایی خیلی سخت است و به مراقبت خیلی بیشتری نسبت به آنچه الان میشود نیاز دارد. لازم است برای این بنا، هزینه و تخصص بالایی صرف شود و باید برای مرمت آن از نیروهای دانشمند توانمندی بهره گرفته شود که علاقهمند باشند سالهای مداومی آنجا مانده و بنا را مرمت کنند.
چرا نمیگذارند فرای در ایران دفن شود؟
این ایرانشناس پیشکسوت دربارۀ ریچارد فرای ـ ایرانشناس آلمانی که ماجرای وصیت او برای دفنش در ایران، منازعاتی را در ایران ایجاد کرد - گفت: من و گونترام، ریچارد فرای را برای اولین بار در سال ۱۹۷۸ در نیویورک در یک سمپوزیوم ملاقات کردیم و بعدها در کنگرهای که برای هفتادمین سالگرد تولد پروفسور هینس ترتیب داده بودیم، با همراهی او یک کتاب نوشتم. البته در این پروژه با چند نفر دیگر از جمله یکی از استادانمان هم همکاری داشتیم.
او افزود: شنیدهایم که اجازه نمیدهند او را در ایران دفن کنند اما نمیدانیم چرا؟ من فرای را به عنوان مردی خندان و باشخصیت میشناختم. او مثل یک انسان ایرانی بود و ایران را از صمیم قلب دوست داشت.
هاید ماری در بخشی از سخنانش دربارۀ برخورد دولت و مردم ایران با او به عنوان یک ایرانشناس اظهار کرد: برخورد دولت ایران با ما خوب بوده و ما تاکنون برخورد ناشایستی از دولت ایران ندیدهایم. تنها محدودیتی که در ایران برایمان ایجاد میشود، در زمینۀ پوشش است که من آن را دوست ندارم. مردم ایران هم خیلی مهربان هستند و همیشه برخورد خوبی با ما داشتهاند.
شاید به ایران بیایم
او دربارۀ احتمال زندگی کردن در ایران توضیح داد: ما نمیتوانیم در جای دیگری جز آلمان زندگی کنیم، چون در آنجا، همچنان مشغول کار کردن هستیم. ما به کتابهای زیادی نیاز داریم که در خانهمان موجود است. به کتابخانههای آنجا نیاز داریم، به همین دلیل همان جا که هستیم میمانیم. ما فقط برای انجام سخنرانی به کشورهای دیگر سفر میکنیم و به آلمان برمیگردیم. البته نمیدانم شاید اگر روزی مجبور نباشم در ایران برخی محدودیتهای پوششی را داشته باشم، به اینجا آمده و در ایران زندگی کنم!
در بخشی از این گفتوگو گونترام کخ در پاسخ به این پرسش که چرا خود اقدام به مطالعۀ ایرانشناسی نکرده است، اظهار کرد: من باستانشناسی کلاسیک خواندهام و در زمان تحصیل طی دو ترم به مناطق زیادی سفر کردیم تا در مورد باستانشناسی مصری تحقیق کنیم، ولی بعد از یک ترم روی پژوهشهای ایرانشناسی تمرکز کردیم. وقتی هاید ماری مطالعات ایرانشناسی را شروع کرد، من دیگر دکترایم را گرفته بودم. در واقع دورۀ تحصیلی من تمام شده بود.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، هاید ماری کخ، یک ایرانشناس آلمانی است. او متولد شرق آلمان است و دوران کودکی خود را زمانی گذرانده است که شوروی، آلمان شرقی را تصرف کرده و خانوادههای غیرپایبند به نظام سیاسی شوروی را مجبور به مهاجرت به غرب آلمان کرده است. هاید ماری و خانوادهاش هم جزو آلمانیهایی بودند که فرار را به قرار ترجیح داده و شرایط سخت زندگی مهاجران را به جان خریدهاند و هاید ماری در آن شرایط سخت سالهای مدرسۀ خود را گذرانده است.
او پس از اتمام دوران دبیرستان با برادر دوستش «گونترام کخ»، آشنا شده و با او ازدواج کرده است و این زوج تا امروز در کنار یکدیگرند. گونترام علاوه بر سرنوشت زندگی عاطفی، سرنوشت کاری هاید ماری را هم رقم زده است، چون او را که به رشتۀ ریاضی علاقهمند بود و در آن تدریس میکرد، به پروفسور والتر هینتس، ایرانشناس آلمانی معرفی کرده و او را به مطالعۀ ایرانشناسی و زبان فارسی تشویق کرده است. تا جایی که در این رشته تا درجۀ پروفسوری هم پیش رفته است.
از نکات جالب زندگی هاید ماری این است که او سالها بعد از اینکه مطالعات ایرانشناسی را آغاز کرد، موفق به دیدار از ایران و تماشای تخت جمشید شد! خودش در این باره میگوید که قبل از ورود به تخت جمشید، سراپا شوق دیدار آنجا داشته و بارها لحظۀ ورودش به بنای تخت جمشید را در ذهن خود تصویرسازی کرده است. البته خرسند است از اینکه تمام آنچه در تخت جمشید دیده نتیجۀ مطالعاتش را تایید کرده است. هاید ماری در ۷۲ سالگی میگوید با اینکه چندین بار به ایران سفر کرده و بارها تخت جمشید را از نزدیک دیده است، ولی هنوز هم برای دیدن آن شوق و ذوق فراوانی دارد.
این ایرانشناس پیشکسوت همچنین مؤلف چندین کتاب دربارۀ ایران باستان است که بسیاری از آنها ترجمه نشده است. یکی از کتابهای او که به فارسی ترجمه شده، «از زبان داریوش» نام دارد که خود چندان از ترجمۀ این کتاب رضایت ندارد، ولی با این حال از ترجمۀ کتابش به زبان فارسی خرسند است.
او میگوید که هنوز هم آرزوی تالیف کتب تازۀ ایرانشناسی را در سر میپروراند و به فکر آغاز پروژهای تازه دربارۀ آثار ایرانی در نقاط مختلف خاور نزدیک است، به شرط آنکه بودجهاش تامین شود.
خبرنگار ایسنا برای گفتوگو با ایرانشناس و همسرش، در سفری که این دو به تازگی به ایران داشتند، به دیدار آنها رفت. هاید ماری در پاسخ به این سؤال که چرا با توجه به علاقۀ زیادش به تماشای ایران، آنقدر دیر و تقریبا بعد از انتشار بخش عمدهای از مطالعاتش دربارۀ ایران به این کشور سفر کرده است؟ گفت: من مدتها پیش از اولین سفر خود به ایران قصد داشتم به این کشور سفر کنم، ولی همسرم، گونترام کخ به دلیل انجام یک پروژۀ تحقیقاتی امکان سفر به ایران نداشت و باید به نقاط دیگری سفر میکرد و چون آقایان همیشه مهمتر هستند! (با مزاح)، این سفر به تأخیر افتاد، بنابراین با آنکه من خیلی دوست داشتم تخت جمشید و مناطقی که روی آن مطالعه میکردم را از نزدیک ببینم، ولی منتظر همسرم ماندم و نتوانستم زودتر از آن به ایران بیایم.
او افزود: قبل از سفرمان به ایران برای انجام کار تحقیقاتی گونترام به ترکیه سفر کردیم و البته آن سفر نیز منبع اطلاعاتی غنی دربارۀ ایران در اختیار ما قرار داد. یکی از دلایل همراهی من با گونترام در این سفر این بود که او ترکی بلد نبود و من بایست به همراهش میرفتم. بعد از آن نیز برای انجام ادامۀ این تحقیقات به یونان سفر کردیم ولی همیشه با خود فکر میکردیم که کاش زودتر به ایران سفر کنیم.
این ایرانشناس اروپایی همچنین در پاسخ به این پرسش که چرا از بین حوزههای تمدنی چون یونان و بینالنهرین، ایران را برای مطالعه انتخاب کرده است، گفت: این علاقه در من به تدریج و طی زمانی طولانی شکل گرفت. من در ابتدا ریاضی خواندم و آن را تدریس میکردم، بعدها وقتی همسرم اولین دورۀ دکترایش را تمام کرد و برای گرفتن شغلی دیگر مجبور به زندگی در شهر دیگری شدیم. در آن زمان برای من که یک معلم بودم، سخت بود که هر روز فاصلۀ بین دو شهر را طی کنم.
هاید ماری افزود: در آن زمان گونترام پیشنهاد کرد که من شروع کنم به مطالعۀ رشتۀ درسی دیگر و من نیز در جریان مطالعۀ رشتۀ تحصیلی دیگری متوجه شدم که برای رشتۀ فرعی میتوانم زبان لاتین و یونانی را مطالعه کنم، ولی چون این دو زبان را بلد بودم، به پیشنهاد گونترام به مطالعۀ ایران باستان پرداختم. باز هم به پیشنهاد او برای مطالعه نزد پروفسور «هینس» رفتم و بعد از دو ترم به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهم زبان ایران باستان را خوب یاد بگیرم، بهتر است زبان فارسی را هم در کنار آن یاد بگیرم و آموزش این زبان را آغاز کردم. آن زمان، نظر گونترام و استادانم این بود که هنگام مطالعۀ زبان فارسی، رشتۀ ایرانشناسی را هم به عنوان رشته اصلی دنبال کنم و من هم با آنها همعقیده بودم.
تخت جمشید به مراقبت بیشتری نیاز دارد
او دربارۀ بنای تخت جمشید که بسیار به آن علاقه دارد، گفت: اولین بار این بنا را در سال ۱۹۹۶ دیدم و از آن زمان تاکنون حدود ۱۰ تا ۱۵ بار به آنجا سفر کردهام. نگهداری و محافظت از چنین بنایی خیلی سخت است و به مراقبت خیلی بیشتری نسبت به آنچه الان میشود نیاز دارد. لازم است برای این بنا، هزینه و تخصص بالایی صرف شود و باید برای مرمت آن از نیروهای دانشمند توانمندی بهره گرفته شود که علاقهمند باشند سالهای مداومی آنجا مانده و بنا را مرمت کنند.
چرا نمیگذارند فرای در ایران دفن شود؟
این ایرانشناس پیشکسوت دربارۀ ریچارد فرای ـ ایرانشناس آلمانی که ماجرای وصیت او برای دفنش در ایران، منازعاتی را در ایران ایجاد کرد - گفت: من و گونترام، ریچارد فرای را برای اولین بار در سال ۱۹۷۸ در نیویورک در یک سمپوزیوم ملاقات کردیم و بعدها در کنگرهای که برای هفتادمین سالگرد تولد پروفسور هینس ترتیب داده بودیم، با همراهی او یک کتاب نوشتم. البته در این پروژه با چند نفر دیگر از جمله یکی از استادانمان هم همکاری داشتیم.
او افزود: شنیدهایم که اجازه نمیدهند او را در ایران دفن کنند اما نمیدانیم چرا؟ من فرای را به عنوان مردی خندان و باشخصیت میشناختم. او مثل یک انسان ایرانی بود و ایران را از صمیم قلب دوست داشت.
هاید ماری در بخشی از سخنانش دربارۀ برخورد دولت و مردم ایران با او به عنوان یک ایرانشناس اظهار کرد: برخورد دولت ایران با ما خوب بوده و ما تاکنون برخورد ناشایستی از دولت ایران ندیدهایم. تنها محدودیتی که در ایران برایمان ایجاد میشود، در زمینۀ پوشش است که من آن را دوست ندارم. مردم ایران هم خیلی مهربان هستند و همیشه برخورد خوبی با ما داشتهاند.
شاید به ایران بیایم
او دربارۀ احتمال زندگی کردن در ایران توضیح داد: ما نمیتوانیم در جای دیگری جز آلمان زندگی کنیم، چون در آنجا، همچنان مشغول کار کردن هستیم. ما به کتابهای زیادی نیاز داریم که در خانهمان موجود است. به کتابخانههای آنجا نیاز داریم، به همین دلیل همان جا که هستیم میمانیم. ما فقط برای انجام سخنرانی به کشورهای دیگر سفر میکنیم و به آلمان برمیگردیم. البته نمیدانم شاید اگر روزی مجبور نباشم در ایران برخی محدودیتهای پوششی را داشته باشم، به اینجا آمده و در ایران زندگی کنم!
در بخشی از این گفتوگو گونترام کخ در پاسخ به این پرسش که چرا خود اقدام به مطالعۀ ایرانشناسی نکرده است، اظهار کرد: من باستانشناسی کلاسیک خواندهام و در زمان تحصیل طی دو ترم به مناطق زیادی سفر کردیم تا در مورد باستانشناسی مصری تحقیق کنیم، ولی بعد از یک ترم روی پژوهشهای ایرانشناسی تمرکز کردیم. وقتی هاید ماری مطالعات ایرانشناسی را شروع کرد، من دیگر دکترایم را گرفته بودم. در واقع دورۀ تحصیلی من تمام شده بود.