23-06-2014، 7:39
[rtl]چوپانی ماری را ازمیان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد .[/rtl]
[rtl]چند قدمی که گذشتمار از خورجین بیرون آمده و گفت :[/rtl]
[rtl]به گردنت بزنم یا بهلبت ؟[/rtl]
[rtl]چوپان گفت : آیاسزای خوبی این است ؟[/rtl]
[rtl]مار گفت : سزای خوبیبدی است ...[/rtl]
[rtl]و قرار شد تا از کسیسوال بکنند ، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند .[/rtl]
[rtl]روباه گفت :[/rtl]
[rtl]من تا صورت واقعه رانبینم نمی توانم حکم کنم , برگشته و مار را درون بوته های آتش انداختند مار به استمداد برآمد و روباه گفت :[/rtl]
[rtl]بمان تا رسم خوبی ازجهان برافکنده نشود ...[/rtl]
[rtl]چند قدمی که گذشتمار از خورجین بیرون آمده و گفت :[/rtl]
[rtl]به گردنت بزنم یا بهلبت ؟[/rtl]
[rtl]چوپان گفت : آیاسزای خوبی این است ؟[/rtl]
[rtl]مار گفت : سزای خوبیبدی است ...[/rtl]
[rtl]و قرار شد تا از کسیسوال بکنند ، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند .[/rtl]
[rtl]روباه گفت :[/rtl]
[rtl]من تا صورت واقعه رانبینم نمی توانم حکم کنم , برگشته و مار را درون بوته های آتش انداختند مار به استمداد برآمد و روباه گفت :[/rtl]
[rtl]بمان تا رسم خوبی ازجهان برافکنده نشود ...[/rtl]