06-06-2014، 10:55
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ميرزافتحعلي آخوندزاده، ميرزا يوسفخان مستشارالدوله،ميرزا حسين خان قزويني، ميرزا ملکمخان ناظمالدوله و ميرزا عبدالرحيم طالبوف تبريزي، ميرزا آقا خان کرماني ،محمد علي فروغي ، سيد حسن تقي زاده و... از جمله مهمترين روشنفکران عصر مشروطيت ايران به حساب مي آيند.اين افراد به نوعي پيشقراولان جريان روشنفکري در عصر مشروطه به حساب مي آيند که آرا و نظرات آنها بازخورد قابل ملاحظه اي در حوزه هاي فکري و ادبي اين دوران نيز دارد.
آخوندزاده از جمله انديشهگران ايراني عصر قاجاريه بود که با جنبه هايي از علوم و فرهنگ و تمدن جديد غرب آشنايي داشت. وي با افکار بعضي متفکران روسي و انديشهگران و فيلسوفان و نويسندگان بزرگ غربي چون هيوم، شکسپير، نيوتون، مولير، رنان، ولتر و منتسکيو آشنا بود و تحت تاثير آنان قرار داشت. آخوندزاده تحت تاثير فلسفه سياسي نوين غربي، با انتقاد از وضع موجود در جامعه ايران، به اصول و مباني سياسي مشروطيت پارلماني و دموکراسي غربي و مفاهيمي چون آزاديها و برابريهاي دموکراتيک و سکولاريسم دلبستگي فراواني داشت. يکي از ويژگيهاي مهم نگاه آخوندزاده به غرب آن بود که وي مفاهيم و نهادهاي غربي را تا حدود زيادي همانگونه که در فلسفه سياسي غرب و جوامع غربي وجود داشت، مورد تاکيد و حمايت قرار داد. او با اعتقاد به وجود برخي تضادها و تناقضهاي موجود ميان اسلام و دموکراسي غربي، به کساني چون ملکمخان و مستشارالدوله که ميکوشيدند مصلحتانديشانه و با تقليل مفاهيم غربي، آن مفاهيم را با اسلام همانند جلوه دهند، انتقاد و اعتراض ميکرد.آخوندزاده به گفته برخي از محققان هواخواه تشكيل فراماسونري در ايران بوده و اين کار را از لوازم آزادي و
آزاديخواهي مي دانسته است1
آخوندزاده به برکت آشنايي خاصي که با ادبيات و فرهنگ اروپايي حاصل کرد ،آفاق تازه اي را به روي انديشه وران ايراني گشود و با نقدها و آثاري که از خود پراکند ،مقدمات آشنايي ايرانيان را با شيوه هاي ادبيات اروپايي فراهم آورد.نزديکي زبان نوشتار به زبان گفتار ،نه فقط در نمايشنامه نويسي که به طور کلي در نثر نويسي مسئله اي که در بسياري از يادداشت ها ، ذهن آخوندزاده را به خود مشغول داشته است.نكته ديگري که آخوند زاده چه در نثر و چه در نظم بدان ارزش خاص داد نوعي رئاليسم ادبي بود.
در زمينه شعر نيز آخوندزاده ،در جاي جاي آثارش مطالب و نظرياتي گنجانده است که درخور تامل است.البته اين نظريات و سروده ها از آن جهت مهم است که تاثير محسوسي بر فضاي فرهنگي جامعه ايران آن زمان داشته است و گرنه شعر او جز آنکه پاره اي تجربيات شخصي را به نمايش بگذارد ارزش خاصي ندارد.2
مستشارالدوله و ميرزا ملکمخان نيز مانند آخوندزاده با جنبه هايي از نوگراييها و پيشرفتهاي غرب و تعدادي از متفکران غربي آشنايي داشتند و به آنان دلبسته بودند و مانند آخوندزاده، در افکار و تمايلات خود براي پيشرفت و ترقي ايران رويکردي غربگرايانه داشتند. اما برخلاف آخوندزاده که نظام سياسي مشروطيت پارلماني و دموکراسي و مفاهيمي چون قانون، آزادي و برابريهاي دموکراتيک را تا حدود زيادي به شيوههاي
پذيرفتهشده آن در فلسفه سياسي غرب و جوامع غربي معرفي کرد و مورد ستايش و جانبداري قرار داد، مستشارالدوله و ملکمخان مسير ديگري در پيش گرفتند. مستشارالدوله و بويژه ملکم خان با توجه به شرايط اجتماعي ايران بويژه نفوذ و قدرت سنتي مذهب و رهبران مذهبي در جامعه ايران، کوشيدند مشروطيت، دموکراسي، قانون، آزادي و برابريهاي دموکراتيک را از طريق تقليل آن مفاهيم و نهادها، با اسلام همانند و هماهنگ جلوه دهند. و با پنهان نگاه داشتن برخي تضادها و تناقضهاي موجود ميان اسلام و قوانين شرعي با مشروطيت و دموکراسي غربي، از مخالفتهاي دينمداران سنتي و بويژه رهبران روحاني با مشروطيت و دموکراسي بکاهند.کتاب يک کلمه، مشهور ترين اثر ميرزا يوسف خان است که در سال 1278 ق در پاريس نوشت. مقصود وي از يک کلمه ، قانون به معناي غربي بود. فريدون آدميت مي نويسد: رساله يک کلمه اقتباس از اصول قانون اساسي فرانسه است و مستشار الدوله با توجه به افکار عامه و مقتضيات زمان کوشش کرد، آن اصول را با مباني شرع اسلام تطبيق دهد و ميرزا ملکم خان نيز در نگارش رساله صراط المستقيم از همين شيوه پيروي کرده است.3
ميرزا ملکم خان نيز ملقب به پرنس در سال 1249 ق 1833 م از پدر ارمني تازه مسلمان شده در اصفهان به دنيا آمد.ميرزا يعقوب پدر ملکم خان ،
جزء هواداران ميرزا آقاخان نوري ،صدر اعظم وقت و رقيب ميرزا تقي خان امير کبير بود و با اين نفوذ توانست پسرش را به پاريس بفرستد و در علوم طبيعي و سپس سياسي در مدارس ارمني و
پليتکنيک به تحصيل بپردازد.وي، پس از قتل
اميرکبير و در زمان صدارت ميرزا آقاخان نوري به عنوان يکي از مهره هاي سياست استعماري انگليس به ايران باز گست و به سمت مترجم استادان اتريشي و فرانسوي در دارالفنون مشغول کارگرديد و با کمک پدرش اقدام به تاسيس لژ فراماسونري به نام فراموشخانه نمود.
دين گريزي و علم زدگي از باورهاي ملکم است. وي بر اين اعتقاد است که مقصود اصلي دين اخلاق است و اعتقادات و عبادات ، فرع بر اخلاقند. عبادات و اعتقاد به مبدا و معاد محرک پيدايي اخلاق حسنه و نافي سيئات است.
آثار متعددي از او به چاپ رسيده است که همگي بازباني ساده و روشن و نزديك به فهم عوام نگارش يافته است و از همين جهت در تحول نثر مشروطه تاثير بسزايي داشته است.روزنامه قانون او در دوره ناصري با سبک ساده و کلمات تکراري و شعارگونه آن سرمشق خوبي براي ساده نويسي جديد بود.ملکم در زمينه نثر و نظم و در انتقاد از ادب گذشته ايران ، همان نظراتي را ارائه داده است که آخوندزاده و آقاخان به دقت و نکته يابي بيان کرده بودند. 4
ميرزا حسين خان ملقب به مشير الدوله و سپهسالار اعظم نيز ، يکي ديگر از روشنفران ليبرالي است.تحصيلات وي در فرانسه و وابستگي فکري با افرادي مانند: ميرزا صفا سواد کوهي ، ميرزا ملکم خان و دوستي با افرادي مانند: آخوند زاده ،
جلالالدين ميرزاي قاجار ،ميرزا يوسف خان مستشارالدوله
نيز در گرايش وي به روشنفکري ليبرال موثر بوده است.ميرزا حسين خان سپهسالار به جهت گرايش به فکر و انديشه غرب تمايل به تغيير آداب و رسوم ملي و اسلامي داشت. وي پوشيدن کت و شلوار و بستن دستمال به گردن را در ايران رواج داد.خلاصه سخن آنكه مي توان اورا پايه گذار نهادهاي اجتماعي بر اساس ناسيوناليسم و ليبراليسم در ايران دانست. او با انتشار چهار روزنامه مريخ ، وطن ، وقايع عدليه و نظامي توانست انديشه هاي غربي را رواج دهد.
آخوندزاده از جمله انديشهگران ايراني عصر قاجاريه بود که با جنبه هايي از علوم و فرهنگ و تمدن جديد غرب آشنايي داشت. وي با افکار بعضي متفکران روسي و انديشهگران و فيلسوفان و نويسندگان بزرگ غربي چون هيوم، شکسپير، نيوتون، مولير، رنان، ولتر و منتسکيو آشنا بود و تحت تاثير آنان قرار داشت. آخوندزاده تحت تاثير فلسفه سياسي نوين غربي، با انتقاد از وضع موجود در جامعه ايران، به اصول و مباني سياسي مشروطيت پارلماني و دموکراسي غربي و مفاهيمي چون آزاديها و برابريهاي دموکراتيک و سکولاريسم دلبستگي فراواني داشت. يکي از ويژگيهاي مهم نگاه آخوندزاده به غرب آن بود که وي مفاهيم و نهادهاي غربي را تا حدود زيادي همانگونه که در فلسفه سياسي غرب و جوامع غربي وجود داشت، مورد تاکيد و حمايت قرار داد. او با اعتقاد به وجود برخي تضادها و تناقضهاي موجود ميان اسلام و دموکراسي غربي، به کساني چون ملکمخان و مستشارالدوله که ميکوشيدند مصلحتانديشانه و با تقليل مفاهيم غربي، آن مفاهيم را با اسلام همانند جلوه دهند، انتقاد و اعتراض ميکرد.آخوندزاده به گفته برخي از محققان هواخواه تشكيل فراماسونري در ايران بوده و اين کار را از لوازم آزادي و
آزاديخواهي مي دانسته است1
آخوندزاده به برکت آشنايي خاصي که با ادبيات و فرهنگ اروپايي حاصل کرد ،آفاق تازه اي را به روي انديشه وران ايراني گشود و با نقدها و آثاري که از خود پراکند ،مقدمات آشنايي ايرانيان را با شيوه هاي ادبيات اروپايي فراهم آورد.نزديکي زبان نوشتار به زبان گفتار ،نه فقط در نمايشنامه نويسي که به طور کلي در نثر نويسي مسئله اي که در بسياري از يادداشت ها ، ذهن آخوندزاده را به خود مشغول داشته است.نكته ديگري که آخوند زاده چه در نثر و چه در نظم بدان ارزش خاص داد نوعي رئاليسم ادبي بود.
در زمينه شعر نيز آخوندزاده ،در جاي جاي آثارش مطالب و نظرياتي گنجانده است که درخور تامل است.البته اين نظريات و سروده ها از آن جهت مهم است که تاثير محسوسي بر فضاي فرهنگي جامعه ايران آن زمان داشته است و گرنه شعر او جز آنکه پاره اي تجربيات شخصي را به نمايش بگذارد ارزش خاصي ندارد.2
مستشارالدوله و ميرزا ملکمخان نيز مانند آخوندزاده با جنبه هايي از نوگراييها و پيشرفتهاي غرب و تعدادي از متفکران غربي آشنايي داشتند و به آنان دلبسته بودند و مانند آخوندزاده، در افکار و تمايلات خود براي پيشرفت و ترقي ايران رويکردي غربگرايانه داشتند. اما برخلاف آخوندزاده که نظام سياسي مشروطيت پارلماني و دموکراسي و مفاهيمي چون قانون، آزادي و برابريهاي دموکراتيک را تا حدود زيادي به شيوههاي
پذيرفتهشده آن در فلسفه سياسي غرب و جوامع غربي معرفي کرد و مورد ستايش و جانبداري قرار داد، مستشارالدوله و ملکمخان مسير ديگري در پيش گرفتند. مستشارالدوله و بويژه ملکم خان با توجه به شرايط اجتماعي ايران بويژه نفوذ و قدرت سنتي مذهب و رهبران مذهبي در جامعه ايران، کوشيدند مشروطيت، دموکراسي، قانون، آزادي و برابريهاي دموکراتيک را از طريق تقليل آن مفاهيم و نهادها، با اسلام همانند و هماهنگ جلوه دهند. و با پنهان نگاه داشتن برخي تضادها و تناقضهاي موجود ميان اسلام و قوانين شرعي با مشروطيت و دموکراسي غربي، از مخالفتهاي دينمداران سنتي و بويژه رهبران روحاني با مشروطيت و دموکراسي بکاهند.کتاب يک کلمه، مشهور ترين اثر ميرزا يوسف خان است که در سال 1278 ق در پاريس نوشت. مقصود وي از يک کلمه ، قانون به معناي غربي بود. فريدون آدميت مي نويسد: رساله يک کلمه اقتباس از اصول قانون اساسي فرانسه است و مستشار الدوله با توجه به افکار عامه و مقتضيات زمان کوشش کرد، آن اصول را با مباني شرع اسلام تطبيق دهد و ميرزا ملکم خان نيز در نگارش رساله صراط المستقيم از همين شيوه پيروي کرده است.3
ميرزا ملکم خان نيز ملقب به پرنس در سال 1249 ق 1833 م از پدر ارمني تازه مسلمان شده در اصفهان به دنيا آمد.ميرزا يعقوب پدر ملکم خان ،
جزء هواداران ميرزا آقاخان نوري ،صدر اعظم وقت و رقيب ميرزا تقي خان امير کبير بود و با اين نفوذ توانست پسرش را به پاريس بفرستد و در علوم طبيعي و سپس سياسي در مدارس ارمني و
پليتکنيک به تحصيل بپردازد.وي، پس از قتل
اميرکبير و در زمان صدارت ميرزا آقاخان نوري به عنوان يکي از مهره هاي سياست استعماري انگليس به ايران باز گست و به سمت مترجم استادان اتريشي و فرانسوي در دارالفنون مشغول کارگرديد و با کمک پدرش اقدام به تاسيس لژ فراماسونري به نام فراموشخانه نمود.
دين گريزي و علم زدگي از باورهاي ملکم است. وي بر اين اعتقاد است که مقصود اصلي دين اخلاق است و اعتقادات و عبادات ، فرع بر اخلاقند. عبادات و اعتقاد به مبدا و معاد محرک پيدايي اخلاق حسنه و نافي سيئات است.
آثار متعددي از او به چاپ رسيده است که همگي بازباني ساده و روشن و نزديك به فهم عوام نگارش يافته است و از همين جهت در تحول نثر مشروطه تاثير بسزايي داشته است.روزنامه قانون او در دوره ناصري با سبک ساده و کلمات تکراري و شعارگونه آن سرمشق خوبي براي ساده نويسي جديد بود.ملکم در زمينه نثر و نظم و در انتقاد از ادب گذشته ايران ، همان نظراتي را ارائه داده است که آخوندزاده و آقاخان به دقت و نکته يابي بيان کرده بودند. 4
ميرزا حسين خان ملقب به مشير الدوله و سپهسالار اعظم نيز ، يکي ديگر از روشنفران ليبرالي است.تحصيلات وي در فرانسه و وابستگي فکري با افرادي مانند: ميرزا صفا سواد کوهي ، ميرزا ملکم خان و دوستي با افرادي مانند: آخوند زاده ،
جلالالدين ميرزاي قاجار ،ميرزا يوسف خان مستشارالدوله
نيز در گرايش وي به روشنفکري ليبرال موثر بوده است.ميرزا حسين خان سپهسالار به جهت گرايش به فکر و انديشه غرب تمايل به تغيير آداب و رسوم ملي و اسلامي داشت. وي پوشيدن کت و شلوار و بستن دستمال به گردن را در ايران رواج داد.خلاصه سخن آنكه مي توان اورا پايه گذار نهادهاي اجتماعي بر اساس ناسيوناليسم و ليبراليسم در ايران دانست. او با انتشار چهار روزنامه مريخ ، وطن ، وقايع عدليه و نظامي توانست انديشه هاي غربي را رواج دهد.