16-05-2014، 9:01
شاهنشاهی اشکانی، بلند مدت ترين حکومت تاريخ ايران محسوب می شود. از به تخت نشستن ارشک اول (248 پ م) تا سرنگونی اردوان چهارم به دست اردشير پابکان (226 ب م)، اشکانيان به مدت 476 سال به تمام يا قسمتی از ايران فعلی و سرزمينهای پهناور ديگری در حاشيه فلات ايران حکومت کردند. به دليل کمبود اطلاعات در مورد اين سلسله، نوشته های در مورد آنها به نوشتن خلاصه ای از تاريخ پرفراز و نشيب اين سلسله بسنده می کنند و اکثرا" وارد جزئيات تاريخ آنها نمی شوند. از جمله جزئيات مهم در سرگذشت شاهان اشکانی، شرايط به سلطنت رسيدن آنها و ترتيب سلطنتی پادشاهان آنست که گنگی هردو اين مسائل، سالهاست دانشمندان بسياری را به خود مشغول کرده. اين نوشته سعی در اراثه دادن نقطه نظرهای مختلف در اين مورد دارد و در ضمن، نظريات جديدی که شايد راهگشای حل مسئله ترتيب شاهان اوليه اشکانی باشد را نيز ارائه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کند.
پيشدرآمد پرنی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کند.
پيشدرآمد پرنی
يکی از مهمترين مسائل در شناخت تاريخ اوليه اشکانيان، دانستن اصليت آنها در قبيله «پرنی» است. اکثر تواريخ معمول، به خصوص آنهايی که در اروپا نوشته شده اند، اشکانيان را پارتی می خوانند، اما اين حقيقتيست که ارشک و بقيه شاهان اشکانی، به قبيله پرنی، يکی از قبايل اتحاديه «ده» متعلق بودند.
پارت يا «پرثو»، يکی از شهربهای شاهنشاهی هخامنشی بود. از کتيبه بيستون می دانيم که ويشتاسپ، پدر داريوش بزرگ، در زمان کورش و کمبوجيه به عنوان شسب پارت به اين منطقه حکومت می کرد. به نظر می آيد که پارت و مردم آن به نسبت متمدن بوده اند و در شهرهای بزرگی مانند ابرشهر (نيشاپور بعدی) و روستاها به سر می بردند و اقتصادی متکی بر کشاورزی داشته اند. تقسيمات کشوری پارت نيز حاکی از آن است که پارت و شهرب «هيرکانه» (گرگان)، اکثرا" به يکديگر متصل بوده اند و تحت نظارت يک شسب اداره می شده اند.
بعد از حمله اسکندر و پايه گذاری سلطنت سلوکی، تقسيمات کشوری هخامنشی دست نخورده باقی می ماند و شسبهای يونانی به حکومت شهرب پارت گمارده می شوند. اين شهرب اکثرا" همراه با شهرب ماد که از نظر زبانی و فرهنگی با آن بسيار نزديک بوده، قطب مشترک سياسی را تشکيل می داده اند که تا مدتها طرفدار پادشاهان سلوکی محسوب می شده است.
در اوايل سده سوم پيش از ميلاد، از جهت شمال شرق شهرب پارت و در غرب شهربهای باختر و سغد، اتحاديه قبايل موسوم به «ده» که از صحرانشينان منطقه جنوب و غرب رود جيحون بودند، شروع به حمله به مرزهای پارت می کنند. از اين اتحاديه در کتيبه بيستون نيز سخن رفته و به نظر می آيد که يکی از قبايل آن، ماساگتهای معروف بوده اند که کورش بزرگ در جنگ با آنها کشته شد. سکونت قبايل ده در منطقه شمال رود اترک و جنوب و غرب جيحون، مسئله ايست که به دليل وجود شهرهايی به نام دهستان در اين منطقه، قابل اثبات است. به نظر می آيد که زبان مردم «ده» گويشی از يکی از زبانهای ايرانی شرقی بوده که احتمالا" به زبان سکاها، بخصوص سکاهای هئومه ورگه که در شرق آنها می زيستند، نزديک بوده. وجود کلمات خاص ايرانی شرقی در زبان پارتی ميانه می تواند گواهی بر اين مطلب باشد.
به نظر می آيد که در اواسط دهه 250 پ م، قبيله «پرنی» از بقيه قبايل «ده» جدا شده و به سمت مغرب کوچ کرده است. برطبق گاهشماری خود اشکانيان و تقويم آنها، بزرگان قبيله پرنی در سال 248 پ م، شخصی به نام ارشک را به رهبری خود انتخاب می کنند. قبيله پرنی به رهبری ارشک به شهرب پارت حمله می کند و موفق می شود که آندراگوراس، شسب مقدونی آنجا را شکست دهد و اولين سلطنت اشکانی را شالوده ريزی کند (238 پ م).
اشکانيان در پارت
يکی از اولين مشکلات ما، همين مسئله به حکومت رسيد ارشک و ساليست که در آن، او سلطنت اشکانی را پايه ريزی کرد. برطبق تواريخ قديم، ارشک در سال 246 ق م درگذشت و جای خود را به تيرداد اول، برادرش، داد. نظريه های اخير بر اينست که تيرداد، شخصيتی افسانه ای بوده و خود ارشک، کار فرماندهی پرنی ها را در حمله به پارت عهده دار بوده و تا سال 217 پ م به اين منطقه حکومت کرده.
مسئله ديگر، موضوع تاسيس سلطنت اشکانی در 248 پ م می باشد. می دانيم که تا قبل از اين تاريخ، سلوکيان تحت سلطنت آنتيوخوس دوم، تسلط کاملی به اين منطقه داشته اند. اما در اين سال، آندراگوراس، شسب مقدونی پارت، اعلام استقلال می کند و خود را پادشاه مستقل پارت می خواند. دو سال بعد، ديودوتوس، شسب باختر (بلخ) نيز خود را مستقل می کند و برای اولين بار، حکومت سلوکی اختيار شهربهای شرقی را از دست می دهد. در همين زمان است که اختلاف داخلی در دربار سلوکوس دوم بين طرفداران لائوديکه و برنيکه، همسران آنتيوخوس دوم، منجر به ضد و خوردی تمام عيار می شود که با کشته شدن برنيکه و پسرش، تبديل به جنگی بين سلوکيان و پتولمی سوم، پادشاه مصر می شود.
از طرفی، تاريخ تجاوز پرنی ها به شهرب پارت، سال 238 پ م است. در اين زمان، بعد از صلح با پتولمی سوم، سلوکوس دوم گرفتار جنگی با برادر و نايب السطنه اش در آناتولی، آنتيوخوس هيراکس، شده بود. اين مسئله، باعث بی توجهی سلوکيان به مسائل داخلی پارت شد و راه را برای سرنگونی آندراگوراس بازگذاشت. در نتيجه، می توان تصور کرد که انتخاب تاريخ 248 پ م از طرف اشکانيان برای نشاندادن آغاز حکومتشان، در واقع نشانه ای از آغاز حکومت مستقل آندراگوراس در پارت بوده است و در واقع تاسيس سلطنت اشکانی در پارت را بايد از سال 238 پ م دانست.
در سال 231 پ م، بالاخره سلوکوس موفق به بستن قرارداد صلحی با برادرش آنتيوخوس هيراکس می شود و برای سرکوبی اشکانيان، به طرف پارت می شتابد. جنگ و قرارداد صلحی که بين سلوکوس دوم و ارشک بسته می شود، حکومت ارشک را بر پارت را زير لوای امپراتوری سلوکی، رسمی می شمارد و عملا" به حکومت اشکانيان در پارت صورتی قانونی می بخشد.
برطبق روايات سنتی، در سال 217 پ م، اردوان اول جانشين پدرخود تيرداد اول می شود و به مستحکم کردن سلطنت خود می پردازد. در گاهشماری جديد، وجود اردوان اول رد شده وپادشاه جديد ارشک دوم، پسر ارشک اول ناميده می شود. دليل اصلی اين مدعا، پيدا شدن سکه هايی با نام ارشک دوم در حوالی شهر نيسا (نزديک عشق آباد/اشک آباد کنونی)، پايتخت اوليه اشکانيان است. می دانيم که پادشاهان اشکانی تا اواسط سده اول بعد از ميلاد، تنها با نام سلطنتی اشک، نام بنيانگذار سلسله، شناخته می شدند و در سکه های آنها، کمتر نام شخصيشان ذکر می شده. بدين دليل، مسئله نامگذاری و تاريخگذاری شاهان اشکانی از بغرنجترين مسائل بوده است و همين مسئله وجود تيرداد و اردوان و رد وجود آنها از طرف محققين جديد، نشاندهنده سختی مسئله است.
از طرفی، ديد تاريخی به اين مسئله، می تواند راه حل ساده ای را برای آن توصيه کند. از آنجايی که نام تيرداد بطور معمول به عنوان برادر ارشک مطرح بوده و از ادامه اين نام در بين اشکانيان اطمينان کافی داريم (از جمله تيرداد اشکانی، اولين پادشاه اشکانی ارمنستان)، بعيد به نظر می آيد که وجود او مسئله ای کاملا" افسانه ای باشد. از طرفی، رد وجود اردوان اول باعث شده که نام آخرين پادشاه اشکانی که به طور سنتی، اردوان پنجم خوانده می شده، بعد از حذف اولين اردوان، به اردوان چهارم تغيير کند.
با توجه به تغيير نوشتاری و گويشی کلمه ارشک به اشک در مراحل بعدی زبان پارتی، می توانيم تصور کنيم که پادشاهان اوليه، خود را با نام ارشک اول يا ارشک دوم می خوانده اند. از طرفی، وجود فرياپيت، پسر ارشک دوم يا اردوان اول، از طرف دو سوی اين مباحثه تاييد شده است. از همه اين شواهد می توان نتيجه گرفت که ارشک يا اشک، نام خانوادگی يا قبيله ای پادشاهان اشکانی بوده و نام شخصی کسی که در تاريخ به عنوان ارشک اول شناخته شده، در واقع تيرداد بوده است. ارشک دوم، پسر و جانشين ارشک اول نيز می تواند دارای نام شخصی اردوان اول باشد که تا سال 191 پ م حکومت کرده و بعد جای خود را به پسرش، فرياپيت يا فرياپت (احتمالا" به معنای «نگهبان فره ايزدی») داده است.
گسترش نفوذ اشکانيان
در اواخر سلطنت ارشک اول و اوايل سلطنت ارشک دوم، آنتيوخوس سوم، معروف به «کبير»، پسر و جانشين سلوکوس دوم، برای بازپسگيری شهربهای شرقی امپراتوری خود، به پارت و بلخ لشکر کشيد(212 پ م). در اين لشکرکشی، آنتيوخوس موفق شد سلطه اشکانيان روی قسمتهای غربی کشورشان (غرب دامغان) امروزی محدود کند و پايتخت آنها در هکامتومپيلوس (صددروازه، شهر قومس) را تسخير کند. اقدام بعدی آنتيوخوس، حمله به باختر و جنگ با پادشاه جديد آن، اوتيدم بود که به تازگی با سرنگونی ديودوتوس دوم، پادشاهی بلخ را به دست آورده بود. جنگ با بلخ منجر به قرارداد صلحی شذ مبنی بر شناختن سروری سلوکيان و پرداخت غرامت سالانه ببندد.
بعد از باختر، آنتيوخوس به طرف هند رفت و با سوبخاگاسنا، پادشاه مئوری آنجا که فرزند آشوکای بزرگ بود، قرارداد دوستی جديدی بست. در اينهنگام، آنتيوخوس از اخبار حمله رومی ها، که قدرت جديدی در مديترانه محسوب می شدند، به آناتولی باخبر شد. هانيبال، فرمانده معروف کارتاژی که سالها با رومی ها جنگيده بود در اينهنگام در دربار آنتيوخوس سوم در انتاکيه به سر می برد و اين بهانه ای بود برای پيشروی ارتش روم که به تازگی موفق به شکست دادن فيليپ پنجم مقدونی شده بود. در جنگی که بين آنتيوخوس سوم و لشکر روم در شهر مگنسيا در آناتولی روی داد (189 پ م)، آنتيوخوس شکست سختی خورد و به مشرق فرار کرد. خطر دولت نوپای روم در غرب آسيا برای نخستين بار احساس شد و اين اولين برخورد حکومتهای شرقی بود با دولت توسعه طلب روم. آنتيوخوس که بر اثر اين شکست و از دست دادن خزانه اش، امکان جمع کردن لشکر ديگری را نداشت، به قلمرو عيلام باستان گريخت و سعی کرد که با برداشت از معبد شهر شوش، برای مبارزه بر عليه روم اقدام کند، اما در سال 189 در عيلام کشته شد و سلطنت را به سلوکوس چهارم، پسر خود، واگذاشت.
در اينهنگام، پادشاه جديد پارت، فرهاد اول که پسر فرياپيت بود، به مستحکم کردن دوباره نفوذ اشکانيان بر غرب دامغان دست زد. اقدام فرهاد در کوچ دادن قبايل مردی از مازندران به اطراف «دروازه کاسپين» (منطقه سنگسر امروزی) باعث شد که راه حمله اشکانيان به مغرب ايران گشوده شود. از طرف شرق نيز فرهاد حکومت اشکانيان را در شمال سيستان و کرمان مستحکم کرد و عملا" پادشاهی يونانی بلخ را تحت فشار مستقيم خود گذاشت.
حکومتهای کوچک در ايران
در زمان حکومت سلوکوس چهارم و برادرش آنتيوخوس چهارم، شهربهای شرقی ايران، بخصوص در عيلام و شمال خليج فارس، موفق به تشکيل سلطنتهای مستقلی شدند. شهرب پارس که از زمان اسکندر و سلوکوس اول همواره از اطاعت سرباز می زد، اولين شهربی بود که عملا" استقلال خود را به دست آورد و زير حکومت بازماندگان بغدات اول، به کشوری نيمه مستقل تبديل شد و تا زمانی که به زير سلطه اشکانيان درآمد، اين استقلال را حفظ کرد.
سلطنت شخصی بنام کامناسکر در شهر شوش در اين زمان به رسميت شناخته شد و از او به عنوان موسس حکومت عليمائيد نام می برند که در دوران زرينش، از گابه (جی، اصفهان) تا رود دجله را تحت اختيار خود داشته. مدت کمی بعد از اين زمان، شخصی بنام هوسپاسن با ساختن شهری در منطقه اهواز کنونی به نام اسپاسينو خاراکس (شهر کرخه هوسپاسن)، حکومت ميشان يا خاراکن را پايه گذاری کرد.
در حدود سال 220 پ م، در زمان آنتيوخوس سوم، شخصی بنام آرياارته نيز در کاپادوکيه، خود را پادشاه مستقلی خواند و حکومت موروثی کاپادوکيه را پايه گذاری کرد. اين حکومت بعدها قدرت اشکانيان را به رسميت شناخت، ولی عملا" تا زمان انقراض اين حکومت به دست رومی ها، نوادگان آرياارته و بزرگان ديگری که از اصليتی ايرانی بودند، به حکومت کاپادوکيه ادامه دادند.
در پونتوس، ناحيه ای در جنوب شرقی دريای سياه، از زمان داريوش سوم، خاندانی ايرانی حکومت می کرد که توانسته بود استقلال خود را در زير فشارهای سلوکيان حفظ کند. هرچند که اهميت تجاری پونتوس همواره مدنظر حکومتهای مختلف همسايه بود، اما اين دولت هيچگاه به زير لوای امپراتوری های ديگر درنيامد. معروفيت پونتوس، سالها بعد و در زمان حکومت مهرداد ششم (121-64 پ م) و مقاومتهای او در برابر نيروهای توسعه طلب رومی به سرکردگی پومپئی، به دست آمد.
وجود سلطنتهای کوچک، جنگ با دولت مصر و تهديد دولت تازه نفس روم، و خطر از جانب مشرق، حکومت دولت سلوکی را بر غرب آسيا به خطر افکنده بود. دولت اشکانی که در اين زمان موفق شده بود بيشتر ايران شرقی را به زير حکومت خود درآورد، در زمان فرهاد اول به استحکام زيادی دست يافته بود. اما قدرت اشکانی در انتظار فرمانده بزرگی بود که بتواند آنرا به طرف فتوحات جديد راهنمايی کند. اين فرمانده بزرگ، برادر و جانشين فرهاد اول، مهرداد اول بود که به عنوان يکی از بزرگترين پادشاهان اشکانی شناخته می شود.
به نظر می آيد که در اواسط دهه 250 پ م، قبيله «پرنی» از بقيه قبايل «ده» جدا شده و به سمت مغرب کوچ کرده است. برطبق گاهشماری خود اشکانيان و تقويم آنها، بزرگان قبيله پرنی در سال 248 پ م، شخصی به نام ارشک را به رهبری خود انتخاب می کنند. قبيله پرنی به رهبری ارشک به شهرب پارت حمله می کند و موفق می شود که آندراگوراس، شسب مقدونی آنجا را شکست دهد و اولين سلطنت اشکانی را شالوده ريزی کند (238 پ م).
اشکانيان در پارت
يکی از اولين مشکلات ما، همين مسئله به حکومت رسيد ارشک و ساليست که در آن، او سلطنت اشکانی را پايه ريزی کرد. برطبق تواريخ قديم، ارشک در سال 246 ق م درگذشت و جای خود را به تيرداد اول، برادرش، داد. نظريه های اخير بر اينست که تيرداد، شخصيتی افسانه ای بوده و خود ارشک، کار فرماندهی پرنی ها را در حمله به پارت عهده دار بوده و تا سال 217 پ م به اين منطقه حکومت کرده.
مسئله ديگر، موضوع تاسيس سلطنت اشکانی در 248 پ م می باشد. می دانيم که تا قبل از اين تاريخ، سلوکيان تحت سلطنت آنتيوخوس دوم، تسلط کاملی به اين منطقه داشته اند. اما در اين سال، آندراگوراس، شسب مقدونی پارت، اعلام استقلال می کند و خود را پادشاه مستقل پارت می خواند. دو سال بعد، ديودوتوس، شسب باختر (بلخ) نيز خود را مستقل می کند و برای اولين بار، حکومت سلوکی اختيار شهربهای شرقی را از دست می دهد. در همين زمان است که اختلاف داخلی در دربار سلوکوس دوم بين طرفداران لائوديکه و برنيکه، همسران آنتيوخوس دوم، منجر به ضد و خوردی تمام عيار می شود که با کشته شدن برنيکه و پسرش، تبديل به جنگی بين سلوکيان و پتولمی سوم، پادشاه مصر می شود.
از طرفی، تاريخ تجاوز پرنی ها به شهرب پارت، سال 238 پ م است. در اين زمان، بعد از صلح با پتولمی سوم، سلوکوس دوم گرفتار جنگی با برادر و نايب السطنه اش در آناتولی، آنتيوخوس هيراکس، شده بود. اين مسئله، باعث بی توجهی سلوکيان به مسائل داخلی پارت شد و راه را برای سرنگونی آندراگوراس بازگذاشت. در نتيجه، می توان تصور کرد که انتخاب تاريخ 248 پ م از طرف اشکانيان برای نشاندادن آغاز حکومتشان، در واقع نشانه ای از آغاز حکومت مستقل آندراگوراس در پارت بوده است و در واقع تاسيس سلطنت اشکانی در پارت را بايد از سال 238 پ م دانست.
در سال 231 پ م، بالاخره سلوکوس موفق به بستن قرارداد صلحی با برادرش آنتيوخوس هيراکس می شود و برای سرکوبی اشکانيان، به طرف پارت می شتابد. جنگ و قرارداد صلحی که بين سلوکوس دوم و ارشک بسته می شود، حکومت ارشک را بر پارت را زير لوای امپراتوری سلوکی، رسمی می شمارد و عملا" به حکومت اشکانيان در پارت صورتی قانونی می بخشد.
برطبق روايات سنتی، در سال 217 پ م، اردوان اول جانشين پدرخود تيرداد اول می شود و به مستحکم کردن سلطنت خود می پردازد. در گاهشماری جديد، وجود اردوان اول رد شده وپادشاه جديد ارشک دوم، پسر ارشک اول ناميده می شود. دليل اصلی اين مدعا، پيدا شدن سکه هايی با نام ارشک دوم در حوالی شهر نيسا (نزديک عشق آباد/اشک آباد کنونی)، پايتخت اوليه اشکانيان است. می دانيم که پادشاهان اشکانی تا اواسط سده اول بعد از ميلاد، تنها با نام سلطنتی اشک، نام بنيانگذار سلسله، شناخته می شدند و در سکه های آنها، کمتر نام شخصيشان ذکر می شده. بدين دليل، مسئله نامگذاری و تاريخگذاری شاهان اشکانی از بغرنجترين مسائل بوده است و همين مسئله وجود تيرداد و اردوان و رد وجود آنها از طرف محققين جديد، نشاندهنده سختی مسئله است.
از طرفی، ديد تاريخی به اين مسئله، می تواند راه حل ساده ای را برای آن توصيه کند. از آنجايی که نام تيرداد بطور معمول به عنوان برادر ارشک مطرح بوده و از ادامه اين نام در بين اشکانيان اطمينان کافی داريم (از جمله تيرداد اشکانی، اولين پادشاه اشکانی ارمنستان)، بعيد به نظر می آيد که وجود او مسئله ای کاملا" افسانه ای باشد. از طرفی، رد وجود اردوان اول باعث شده که نام آخرين پادشاه اشکانی که به طور سنتی، اردوان پنجم خوانده می شده، بعد از حذف اولين اردوان، به اردوان چهارم تغيير کند.
با توجه به تغيير نوشتاری و گويشی کلمه ارشک به اشک در مراحل بعدی زبان پارتی، می توانيم تصور کنيم که پادشاهان اوليه، خود را با نام ارشک اول يا ارشک دوم می خوانده اند. از طرفی، وجود فرياپيت، پسر ارشک دوم يا اردوان اول، از طرف دو سوی اين مباحثه تاييد شده است. از همه اين شواهد می توان نتيجه گرفت که ارشک يا اشک، نام خانوادگی يا قبيله ای پادشاهان اشکانی بوده و نام شخصی کسی که در تاريخ به عنوان ارشک اول شناخته شده، در واقع تيرداد بوده است. ارشک دوم، پسر و جانشين ارشک اول نيز می تواند دارای نام شخصی اردوان اول باشد که تا سال 191 پ م حکومت کرده و بعد جای خود را به پسرش، فرياپيت يا فرياپت (احتمالا" به معنای «نگهبان فره ايزدی») داده است.
گسترش نفوذ اشکانيان
در اواخر سلطنت ارشک اول و اوايل سلطنت ارشک دوم، آنتيوخوس سوم، معروف به «کبير»، پسر و جانشين سلوکوس دوم، برای بازپسگيری شهربهای شرقی امپراتوری خود، به پارت و بلخ لشکر کشيد(212 پ م). در اين لشکرکشی، آنتيوخوس موفق شد سلطه اشکانيان روی قسمتهای غربی کشورشان (غرب دامغان) امروزی محدود کند و پايتخت آنها در هکامتومپيلوس (صددروازه، شهر قومس) را تسخير کند. اقدام بعدی آنتيوخوس، حمله به باختر و جنگ با پادشاه جديد آن، اوتيدم بود که به تازگی با سرنگونی ديودوتوس دوم، پادشاهی بلخ را به دست آورده بود. جنگ با بلخ منجر به قرارداد صلحی شذ مبنی بر شناختن سروری سلوکيان و پرداخت غرامت سالانه ببندد.
بعد از باختر، آنتيوخوس به طرف هند رفت و با سوبخاگاسنا، پادشاه مئوری آنجا که فرزند آشوکای بزرگ بود، قرارداد دوستی جديدی بست. در اينهنگام، آنتيوخوس از اخبار حمله رومی ها، که قدرت جديدی در مديترانه محسوب می شدند، به آناتولی باخبر شد. هانيبال، فرمانده معروف کارتاژی که سالها با رومی ها جنگيده بود در اينهنگام در دربار آنتيوخوس سوم در انتاکيه به سر می برد و اين بهانه ای بود برای پيشروی ارتش روم که به تازگی موفق به شکست دادن فيليپ پنجم مقدونی شده بود. در جنگی که بين آنتيوخوس سوم و لشکر روم در شهر مگنسيا در آناتولی روی داد (189 پ م)، آنتيوخوس شکست سختی خورد و به مشرق فرار کرد. خطر دولت نوپای روم در غرب آسيا برای نخستين بار احساس شد و اين اولين برخورد حکومتهای شرقی بود با دولت توسعه طلب روم. آنتيوخوس که بر اثر اين شکست و از دست دادن خزانه اش، امکان جمع کردن لشکر ديگری را نداشت، به قلمرو عيلام باستان گريخت و سعی کرد که با برداشت از معبد شهر شوش، برای مبارزه بر عليه روم اقدام کند، اما در سال 189 در عيلام کشته شد و سلطنت را به سلوکوس چهارم، پسر خود، واگذاشت.
در اينهنگام، پادشاه جديد پارت، فرهاد اول که پسر فرياپيت بود، به مستحکم کردن دوباره نفوذ اشکانيان بر غرب دامغان دست زد. اقدام فرهاد در کوچ دادن قبايل مردی از مازندران به اطراف «دروازه کاسپين» (منطقه سنگسر امروزی) باعث شد که راه حمله اشکانيان به مغرب ايران گشوده شود. از طرف شرق نيز فرهاد حکومت اشکانيان را در شمال سيستان و کرمان مستحکم کرد و عملا" پادشاهی يونانی بلخ را تحت فشار مستقيم خود گذاشت.
حکومتهای کوچک در ايران
در زمان حکومت سلوکوس چهارم و برادرش آنتيوخوس چهارم، شهربهای شرقی ايران، بخصوص در عيلام و شمال خليج فارس، موفق به تشکيل سلطنتهای مستقلی شدند. شهرب پارس که از زمان اسکندر و سلوکوس اول همواره از اطاعت سرباز می زد، اولين شهربی بود که عملا" استقلال خود را به دست آورد و زير حکومت بازماندگان بغدات اول، به کشوری نيمه مستقل تبديل شد و تا زمانی که به زير سلطه اشکانيان درآمد، اين استقلال را حفظ کرد.
سلطنت شخصی بنام کامناسکر در شهر شوش در اين زمان به رسميت شناخته شد و از او به عنوان موسس حکومت عليمائيد نام می برند که در دوران زرينش، از گابه (جی، اصفهان) تا رود دجله را تحت اختيار خود داشته. مدت کمی بعد از اين زمان، شخصی بنام هوسپاسن با ساختن شهری در منطقه اهواز کنونی به نام اسپاسينو خاراکس (شهر کرخه هوسپاسن)، حکومت ميشان يا خاراکن را پايه گذاری کرد.
در حدود سال 220 پ م، در زمان آنتيوخوس سوم، شخصی بنام آرياارته نيز در کاپادوکيه، خود را پادشاه مستقلی خواند و حکومت موروثی کاپادوکيه را پايه گذاری کرد. اين حکومت بعدها قدرت اشکانيان را به رسميت شناخت، ولی عملا" تا زمان انقراض اين حکومت به دست رومی ها، نوادگان آرياارته و بزرگان ديگری که از اصليتی ايرانی بودند، به حکومت کاپادوکيه ادامه دادند.
در پونتوس، ناحيه ای در جنوب شرقی دريای سياه، از زمان داريوش سوم، خاندانی ايرانی حکومت می کرد که توانسته بود استقلال خود را در زير فشارهای سلوکيان حفظ کند. هرچند که اهميت تجاری پونتوس همواره مدنظر حکومتهای مختلف همسايه بود، اما اين دولت هيچگاه به زير لوای امپراتوری های ديگر درنيامد. معروفيت پونتوس، سالها بعد و در زمان حکومت مهرداد ششم (121-64 پ م) و مقاومتهای او در برابر نيروهای توسعه طلب رومی به سرکردگی پومپئی، به دست آمد.
وجود سلطنتهای کوچک، جنگ با دولت مصر و تهديد دولت تازه نفس روم، و خطر از جانب مشرق، حکومت دولت سلوکی را بر غرب آسيا به خطر افکنده بود. دولت اشکانی که در اين زمان موفق شده بود بيشتر ايران شرقی را به زير حکومت خود درآورد، در زمان فرهاد اول به استحکام زيادی دست يافته بود. اما قدرت اشکانی در انتظار فرمانده بزرگی بود که بتواند آنرا به طرف فتوحات جديد راهنمايی کند. اين فرمانده بزرگ، برادر و جانشين فرهاد اول، مهرداد اول بود که به عنوان يکی از بزرگترين پادشاهان اشکانی شناخته می شود.