15-05-2014، 15:08
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نهضت مشروطيت شاهد ظهور و سقوط سه مجلس، سه پادشاه و حدود 30 دولت بود. اگر چه اين نهضت به سلسله 130 ساله قاجار و حكومت مستبدانه آنها خاتمه بخشيد، ولي موفق به جلوگيري از دخالتهاي روسيه و انگليس در ايران نشد. از اين رو شناخت سياست و اهداف بيگانگان در انقلاب مشروطه اهميت زيادي دارد. زيرا در اين مقطع حساس تاريخ معاصر ايران، دخالت و نفوذ كشورهاي خارجي روند انقلاب را تغيير داد. به نحوي كه شايد بتوان چنين متصور شد كه اگر دخالت بيگانگان در انقلاب مشروطه وجود نداشت، سرنوشت انقلاب نيز تغيير ميكرد. از اين رو در بحث حاضر نگاهي اجمالي بر سياستها، اهداف و عملكرد دو قدرت روسيه و انگليس در ايران خواهيم داشت.
روسيه و انقلاب مشروطه
روسيه يكي از بزرگترين صحنه سازان سياسي ايران در انقلاب مشروطه به شمار ميآيد. اين كشور كه همواره ميكوشيد به آبهاي گرم خليج فارس دست يابد، ايران را منطقهاي جهت استثمار اقتصادي با امكانات سوقالجيشي ميپنداشت و سعي داشت از طريق آن عليه منافع بريتانيا در هند اعمال فشار نمايد. بنابراين از ديد روسها ايران بايد از يك سو مستقل از انگليس باقي ميماند و از سوي ديگر تحت تسلط و نفوذ روسها قرار ميگرفت. از اين رو انقلاب مشروطه كه طغياني عليه وابستگي و حركتي به سوي حكومت ملي دموكراتيك محسوب ميشد، منافع روسها را در ايران تهديد كرد. به همين سبب دولت روسيه به پشتيباني از مستبدين و مخالفان مشروطهخواهي برخاست. پشتيباني از بازگشت محمدعلي شاه و اعلان اولتيماتوم به ايران جهت اخراج مورگان شوستر، مخالفت آشكار با اصلاحات مشروطهخواهان و ايجاد اختلال و نا امني و بيثباتي سياسي، نمونههايي از مخالفتهاي روسها با انقلاب مشروطه است.
عليرغم دخالتهاي آشكار و پنهان روسيه در ايران، نبايد از ياد برد كه انقلابيون ايران در آغاز از انقلاب 1905 روسيه الهامهاي زيادي گرفتند و به تبعيت از حركتهاي آزاديخواهانه در روسيه، روحانيون پيشاپيش مردم نارضايتي خود را از حكومت شاه وصدراعظم وي نشان دادند. تجار كه از تعرفههاي جديد گمركي سخت ناراضي بودند، به جنب و جوش آمده و عليه مسيو نوز بلژيكي و همكارش پريم كه همدست پنهاني روسها بودند، تظاهرات وسيعي به راه انداختند و بازارها نيز تعطيل شدند. نوز كه سخت متمايل به سياست روسها بود، با تعرفه گمركي جديد خود، بازارهاي ايران را براي كالاهاي روس گشود و اندك صنعتي كه در ايران بود به حال احتضار افتاد.
از ديگر عوامل مؤثر در شكلگيري انقلاب مشروطه اعطاي وامهاي چند ميليوني روسيه به ايران بود كه دومين وام، ايران را به كلي به صورت مستعمره اقتصادي روس درآورد و اداره گمركهاي ايران به استثناي گمركهاي فارس و بنادر خليج فارس به روسيه داده شد. خبر وامهاي پي در پي و سفرهاي پرهزينه مظفرالدين شاه به فرنگستان در حالي كه مردم در فقر و مشقت به سر ميبردند، موجب شدتگيري اعتراضهاي عمومي گرديد. بدين ترتيب اعمال و اقدامات روسها در ايران از يك سو و وابستگي دربار ايران به روسيه از سوي ديگر همراه با زيانهاي اجتماعي ناشي از واگذاري امتيازات اقتصادي قاجار به قدرتهاي استعماري، دامنه نارضايتي عمومي را افزايش داد و روسيه را به طرح اقدامات نويني بر عليه انقلابيون واداشت. همچنين اعمال روسها كه ايران را به عنوان جزئي از خاك روسيه مورد ارزيابي قرار ميدادند، حكايت از به خطر افتادن منافع روسها با وقوع انقلاب مشروطه داشت. از اين رو روسها به پشتيباني از استبدار قاجار برآمده و با ايجاد اختلال، ناامني و بيثباتي سياسي به مخالف آشكار با مشروطهخواهان پرداختند1
در نهايت نيز سرهنگ لياخوف فرمانده نظاميان روس كه از سوي محمدعلي شاه به حكومت نظامي تهران منصوب شده بود و عملاً تهران را به تصرف نظاميان قزاق تحت فرماندهي افسران روس درآورده بود، در روز دوم تيرماه 1287 هجري خورشيدي (23 ژوئن 1908) به همراه نيروهاي قزاق، نخست به محاصره مجلس و مدرسه سپهسالار پرداخت و سپس هنگامي كه با مقاومت مجاهدان رو به رو شد، مبادرت به گلولهباران ساختمان مجلس نمود. قزاقها پس از تصرف مجلس به پاركامينالدوله حمله بردند و نمايندگان را كه به اين پارك پناه برده بودند مضروب و دستگير كردند و به باغ شاه منتقل ساختند. بدين ترتيب مجلس اول مشروطه تنها دو سال پس از شروع در 1287 توسطه نظاميان روس و به ياري حكومت وقت به توپ بسته شد.
شواهد بسياري وجود دارد كه از دخالت مستقيم روسها در كودتاي محمدعلي شاه پرده بر ميدارند. در اين زمينه ميتوان به چهار نامهاي كه لياخوف در آن دوران به فرماندهي كل قفقاز فرستاده است، رد درخواست وام جديد از روسيه توسط نمايندگان مجلس و برنامهريزي جهت آنان ايجاد يك بانك ملي اشاره نمود كه بيانگر وطنخواهي و بيگانه گريزي نمايندگان مجلس بود و از اين رو با منافع روسها تضاد داشت. 2
تقاضاي رسمي پناهندگي سياسي محمدعلي شاه قاجار به سفارت روسيه در 25 تير 1288 كه يك سال پس از به توپ بستن ساختمان مجلس صورت گرفت و در نهايت خروج محمدعليشاه از ايران در 18 شهريور 1288 كه با همراهي نيروهاي قزاق صورت گرفت دليل ديگري براي اثبات ادعاي دخالت مستقيم روسها در كودتا است. طي سالهاي بعد خصومت روسيه نسبت به انقلاب مشروطه تداوم يافت و در نهايت هنگامي كه مشروطهخواهان تصميم گرفتند جهت تقويت خود در برابر تهديدات آشكار و پنهان روسيه و بريتانيا و عناصر داخلي آنان، از برخي مستشاران خارجي در تنظيم امور كشور استفاده نمايند، با اولتيماتومي سه بخشي مبني بر عزل مورگان شوستر، تعهد ايران مبني بر اينكه هيچ مشاور خارجي بدون موافقت روس و انگليس استخدام نشود و پرداخت غرامت به قواي روس و سپس اقدام روسها به اشغال انزلي و رشت مواجه شدند. قصور دولت ايران در اجابت اين خواستهها طي 48 ساعت، منجر به اشغال قسمت عمده كشور توسط نيروهاي روس و انگليس گرديد و دوره دوم مجلس نيز در 24 دسامبر 1911 به پايان آمد و همراه با آن عصر انقلاب مشروطيت نيز به سر رسيد. 3
انگليس و انقلاب مشروطه
انگليس به دليل منافع خود در هند، از هر حربهاي سود ميجست. از اين رو ايران به عنوان دروازه هندوستان همواره مد نظر بريتانياييها قرار داشت. در واقع تسلط بر ايران موجب استمرار تسلط بر هند و دور نگه داشتن روسيه از اراضي مستعمره بريتانيا بود. به همين دليل انگليس نيز خواهان ايراني ضعيف و نيمه مستقل بود. تلاش براي تجزيه افغانستان از ايران، تغييرات مكرر در خطوط مرزي ايران در شرق، حمايت از خوانين محلي، تسلط بيقيد و شرط بر خليج فارس، كسب امتيازات انحصاري نظير كشتيراني، تأسيس بانك شاهنشاهي، تلگراف، كاپيتولاسيون و ... از جمله اقدامات استعمارگرايانه انگليس در ايران بود.
با اين حال در جريان انقلاب مشروطه، روسيه از موقعيت بهتري در ايران برخوردار بود. به همين سبب تداوم وضع موجود با منافع انگليس همخواني نداشت. از اين رو انگليس كوشيد با تظاهر به حمايت از مشروطهخواهان، آتش انقلاب را در ايران شعلهور سازد و از اين رهگذر بتواند روسيه را از صحنه سياسي ايران خارج كند و هواداران خود را بر صحنه سياست كشور مسلط گرداند. بنابراين هدف اصلي انگلستان از نفوذ در نهضت مشروطه، كنترل نهضت و هدايت آن به سمت مقاصد لندن بود. بدين ترتيب رفتار مزورانه انگليسيها سبب شد كه در اوائل تابستان 1285 عدهاي كه تعداد آنها در عرض 10 روز تا 20 هزار نفر افزايش يافت، در داخل محوطه سفارت انگليس متحصن شوند و مورد استقبال سفارت انگليس قرار گيرند. سردنيس رايت سفير سابق انگليس در ايران در خاطرات خود در موارد متعددي به برنامهريزي دولت متبوع خود براي تبديل كردن سفارتخانه و كنسولگريهاي كشورش در ايران به «مأمن» و «پناهگاه» مشروطهخواهان جهت پياده كردن مقاصد اصلي خود اشاره كرده است.4
به هر روي پس از مدتي كه انگليسيها به عمق اميال آزاديخواهانه و مليگرايانه مشروطهخواهان پي بردند و دريافتند كه با پيروزي انقلاب در صحنه سياست داخلي ايران هيچ نقشي براي آنان باقي نميماند، به مخالفت غير محسوس ، پنهاني و مزورانه با آزاديخواهان پرداختند . بدين ترتيب بريتانيا با همكاري سرمايهداران وابسته، زمينداران، سياستمداران و خوانين وابسته با كمك لژهاي فراماسونري، مشروطيت را به مسيري ديگر هدايت نمود. 5
همچنين دولت انگليس در 31 اوت 1907 به عقد قراردادي با روسيه پرداخت و ايران را به سه قسمت تقسيم نمود. طبق اين توافق قسمت شمالي ايران شامل شهرهاي پرجمعيت و مراكز عمده تجاري از خط فرضي بين قصرشيرين و اصفهان و يزد و خواف و مرز افغانستان، منطقه نفوذ روسيه شناخته شد و قسمت جنوبي كه داراي ارزش سوقالجيشي براي دفاع از هند بود از خط فرضي بين بندرعباس، كرمان، بيرجند، زابل و مرز افغانستان منطقه نفوذ انگلستان و قسمت سوم كه شامل كوير و بيابانهاي بيآب و علف و فاقد اهميت بود، منطقهي بيطرف متعلق به دولت ايران شناخته شد. آن هم بدين منظور كه دو دولت تا حدودي با هم فاصله بگيرند و از برخوردهاي احتمالي و اختلافاتشان در اين منطقه جلوگيري شود.
قرارداد 1907 در شرايطي به امضاي لندن و مسكو سيد كه در ايران اركان حكومت مشروطه به خاطر مبارزات مردمي شكل گرفته بود و فرمان برقراري حكومت مشروطه در مرداد 1285 صادر شده بود. اولين مجلس شورا در تاريخ ايران در مهر همان سال تشكيل شده بود و اولين قانون اساسي ايران در دي ماه همان سال تنظيم و تدوين شده بود. بنابراين انعقاد قرارداد 1907 در شرايطي كه انقلاب مشروطيت در ايران به پيروزي رسيده و ظاهراً انگليس از انقلاب حمايت مينمود، اين واقعيت را آشكار ساخت كه براي بريتانيا منافع استعماري از اهميت بهسزايي برخوردار است و دفاع از مردمسالاري و دموكراسي تنها در حد حرف است. به نحوي كه پس از انعقاد قرارداد 1907 مطبوعات ايران، انگلستان، روسيه و ساير كشورهاي اروپائي و همچنين مقامات اين كشورها به صراحت به پيروزي انگليس در اين قرارداد اشاره كردند.
به هر روي روسيه و انگليس پس از امضاي قرارداد، تلاش كردند تا اقدام خود را تحت پوشش ايجاد يك جبهه واحد عليه آلمان توجيه كنند. در آن زمان هراس از قدرت روزافزون امپراتوري آلمان كه به تدريج به صورت يك خطر جدي براي دول استعمارگر درآمده بود و نفوذ زيادي در بالكان و عثماني پيدا كرده بود، باعث شد كه رقباي آن دولت يعني انگلستان، روسيه و فرانسه اختلافات ديرينه خود را برطرف و زمينه اتفاق مثلث و ايجاد جبهه مشترك عليه آلمان را فراهم كنند.
اگر چه افشاي اين قرارداد در ايران موجب هيجان عمومي و اعتراضات شديدي گرديد و مجلس شوراي ملي به اتفاق آراء آن را مردود و بياعتبار شناخت، با اين حال روسها و انگليسيها عملاً اين پيمان را به اجرا گذارده و پس از آغاز جنگ جهاني اول دخالتهاي وسيعي در شهرهاي ايران به عمل آوردند. بدين ترتيب اعتراضات مردم و نمايندگان مجلس و تظاهرات آنها عليه سياست دو دولت متجاوز در تهران و شهرستانها و همچنين چاپ مقالات تند در روزنامههاي كشور نيز موجب فسخ قرارداد نگرديد. در همين زمان مارلينگ وزير مختار انگليس به دولت ايران اطمينان داد كه استقلال و تماميت ارضي ايران محفوظ خواهد ماند و قرارداد بين دو دولت فقط به منظور جلوگيري از دخالتهاي يك دولت ثالث (يعني آلمان) در امور داخلي ايران ميباشد، ولي ايرانيان قانع نشدند و وقتي مشيرالدوله پيرنيا وزير امورخارجه اين اظهارنظر را در 24 سپتامبر به اطلاع مجلس شوراي ملي رسانيد، نمايندگان ملت به اتفاق آراء قرارداد منعقده بين دو دولت خارجي در مورد ايران را مردود و بياعتبار دانستند. در نتيجه دولت ايران طي يادداشت دوم نوامبر 1907 به دولتين روسيه و انگلستان اعلام نمودكه چون قرارداد مزبور مابين آن دو دولت انعقاد يافته، لذا مواد آن فقط مربوط به خود دولتين مذكور ميباشد و دولت ايران نظر به استقلال تامهاي كه دارد، تمام حقوق و آزادي عمل خود را محفوظ ميدارد و خود را از هر اثري كه قرارداد ميتواند درباه ايران داشته باشد مطلقاً مصون و آزاد ميداند.
معالوصف عليرغم اعتراضهاي صورت گرفته، به علت ضعف دولت ايران، خللي در اجراي قرارداد فوق ايجاد نشد و روسيه و انگليس به تدريج شروع به اجراي مفاد قرارداد و اشغال مناطق نفود خود نمودند. نتيجه مستقيم اين قرارداد اين بود كه انگليسيها كه با پشتيباني از انقلاب مشروطيت وجهه و اعتباري كسب نموده بودند به سرعت آن را از دست داده و از اين تاريخ مانند روسهاي تزاري منفور و مبغوض افكار عمومي ايران گرديدند.
نتيجهگيري
اگرچه خطر تسلط و تجاوز روزافزون استعمارگران روس و انگليس و تهديد استقلال ايران يكي از دلايل شعلهور شدن انقلاب مشروطه بود، با اين حال هيچگاه مشروطهخواهان به نيات استعماري بيگانگان پي نبردند و سرنوشت نهضت را به دخالت قدرتهاي بزرگ واگذار كردند. نقطه اوج دخالتهاي بيگانه در جريان انقلاب مشروطه را ميتوان در دو مسئله به توپ بستن مجلس توسط محمدعلي شاه به ياري روسها و همچنين عقد قرارداد 1907 كه ايران را به مناطق تحت نفوذ دو كشور روسيه و انگليس تقسيم كرد، مشاهده نمود. در نهايت نيز درخواست روسيه مبني بر اخراج مورگان شوستر و حمايت بريتانيا از اين درخواست تير خلاص را به انقلاب زد. بدين ترتيب اتحاد دولتهاي روسيه و انگليس در مقابل خطر آلمان، تقسيم ايران در قرارداد 1907 و اشغال ايران در جنگ اول از جمله مهمترين عوامل خارجي در شكست مشروطه به شمار ميآيند.
به هر روي رقابت قدرتهاي سنتي روسيه و انگليس در ايران پس از شكست مشروطه نيز ادامه يافت. به طوري كه دولتهايي كه روي كار ميآمدند، بايد تعادل راحفظ كرده و در تصميمگيريهاي خود منافع اين دو قدرت را نيز در نظر ميگرفتند. از اين رو طي تمام سالهاي بعد به دليل رقابت روس و انگليس در ايران، كابينهها يكي پس از ديگري سقوط ميكردند و چند دستگي ميان سران انقلاب را بيشتر نمايان ميساختند.
منابع
1. فيروز كاظمزاده، روس و انگليس در ايران (1864 ـ 1914): پژوهش درباره امپرياليسم، ترجمه: منوچهر اميري، تهران: آموزش انقلاب اسلامي، 1371، ص 648.
2. نيكي آر كدي، ريشههاي انقلاب ايران، تهران: انتشارات قلم،1377، ص 120.
3. انقلابل مشروطيت (از سري مقالات دانشنامه ايرانيكا) ترجمه: پيمان متين، تهران: انتشارات اميركبير، 1382، ص 87
4. دنيس رايت، ايرانيان در ميان انگليسيها، ترجمه: كريم امامي، تهران: انتشارات نشر نو، 1365، صص 384 ـ 372.
5. شاپور رواساني، دولت و حكومت در ايران در دوره تسلط استعمار سرمايهداري، تهران: نشر شمع، بيتا، چ اول، صص 87 ـ 89.
نهضت مشروطيت شاهد ظهور و سقوط سه مجلس، سه پادشاه و حدود 30 دولت بود. اگر چه اين نهضت به سلسله 130 ساله قاجار و حكومت مستبدانه آنها خاتمه بخشيد، ولي موفق به جلوگيري از دخالتهاي روسيه و انگليس در ايران نشد. از اين رو شناخت سياست و اهداف بيگانگان در انقلاب مشروطه اهميت زيادي دارد. زيرا در اين مقطع حساس تاريخ معاصر ايران، دخالت و نفوذ كشورهاي خارجي روند انقلاب را تغيير داد. به نحوي كه شايد بتوان چنين متصور شد كه اگر دخالت بيگانگان در انقلاب مشروطه وجود نداشت، سرنوشت انقلاب نيز تغيير ميكرد. از اين رو در بحث حاضر نگاهي اجمالي بر سياستها، اهداف و عملكرد دو قدرت روسيه و انگليس در ايران خواهيم داشت.
روسيه و انقلاب مشروطه
روسيه يكي از بزرگترين صحنه سازان سياسي ايران در انقلاب مشروطه به شمار ميآيد. اين كشور كه همواره ميكوشيد به آبهاي گرم خليج فارس دست يابد، ايران را منطقهاي جهت استثمار اقتصادي با امكانات سوقالجيشي ميپنداشت و سعي داشت از طريق آن عليه منافع بريتانيا در هند اعمال فشار نمايد. بنابراين از ديد روسها ايران بايد از يك سو مستقل از انگليس باقي ميماند و از سوي ديگر تحت تسلط و نفوذ روسها قرار ميگرفت. از اين رو انقلاب مشروطه كه طغياني عليه وابستگي و حركتي به سوي حكومت ملي دموكراتيك محسوب ميشد، منافع روسها را در ايران تهديد كرد. به همين سبب دولت روسيه به پشتيباني از مستبدين و مخالفان مشروطهخواهي برخاست. پشتيباني از بازگشت محمدعلي شاه و اعلان اولتيماتوم به ايران جهت اخراج مورگان شوستر، مخالفت آشكار با اصلاحات مشروطهخواهان و ايجاد اختلال و نا امني و بيثباتي سياسي، نمونههايي از مخالفتهاي روسها با انقلاب مشروطه است.
عليرغم دخالتهاي آشكار و پنهان روسيه در ايران، نبايد از ياد برد كه انقلابيون ايران در آغاز از انقلاب 1905 روسيه الهامهاي زيادي گرفتند و به تبعيت از حركتهاي آزاديخواهانه در روسيه، روحانيون پيشاپيش مردم نارضايتي خود را از حكومت شاه وصدراعظم وي نشان دادند. تجار كه از تعرفههاي جديد گمركي سخت ناراضي بودند، به جنب و جوش آمده و عليه مسيو نوز بلژيكي و همكارش پريم كه همدست پنهاني روسها بودند، تظاهرات وسيعي به راه انداختند و بازارها نيز تعطيل شدند. نوز كه سخت متمايل به سياست روسها بود، با تعرفه گمركي جديد خود، بازارهاي ايران را براي كالاهاي روس گشود و اندك صنعتي كه در ايران بود به حال احتضار افتاد.
از ديگر عوامل مؤثر در شكلگيري انقلاب مشروطه اعطاي وامهاي چند ميليوني روسيه به ايران بود كه دومين وام، ايران را به كلي به صورت مستعمره اقتصادي روس درآورد و اداره گمركهاي ايران به استثناي گمركهاي فارس و بنادر خليج فارس به روسيه داده شد. خبر وامهاي پي در پي و سفرهاي پرهزينه مظفرالدين شاه به فرنگستان در حالي كه مردم در فقر و مشقت به سر ميبردند، موجب شدتگيري اعتراضهاي عمومي گرديد. بدين ترتيب اعمال و اقدامات روسها در ايران از يك سو و وابستگي دربار ايران به روسيه از سوي ديگر همراه با زيانهاي اجتماعي ناشي از واگذاري امتيازات اقتصادي قاجار به قدرتهاي استعماري، دامنه نارضايتي عمومي را افزايش داد و روسيه را به طرح اقدامات نويني بر عليه انقلابيون واداشت. همچنين اعمال روسها كه ايران را به عنوان جزئي از خاك روسيه مورد ارزيابي قرار ميدادند، حكايت از به خطر افتادن منافع روسها با وقوع انقلاب مشروطه داشت. از اين رو روسها به پشتيباني از استبدار قاجار برآمده و با ايجاد اختلال، ناامني و بيثباتي سياسي به مخالف آشكار با مشروطهخواهان پرداختند1
در نهايت نيز سرهنگ لياخوف فرمانده نظاميان روس كه از سوي محمدعلي شاه به حكومت نظامي تهران منصوب شده بود و عملاً تهران را به تصرف نظاميان قزاق تحت فرماندهي افسران روس درآورده بود، در روز دوم تيرماه 1287 هجري خورشيدي (23 ژوئن 1908) به همراه نيروهاي قزاق، نخست به محاصره مجلس و مدرسه سپهسالار پرداخت و سپس هنگامي كه با مقاومت مجاهدان رو به رو شد، مبادرت به گلولهباران ساختمان مجلس نمود. قزاقها پس از تصرف مجلس به پاركامينالدوله حمله بردند و نمايندگان را كه به اين پارك پناه برده بودند مضروب و دستگير كردند و به باغ شاه منتقل ساختند. بدين ترتيب مجلس اول مشروطه تنها دو سال پس از شروع در 1287 توسطه نظاميان روس و به ياري حكومت وقت به توپ بسته شد.
شواهد بسياري وجود دارد كه از دخالت مستقيم روسها در كودتاي محمدعلي شاه پرده بر ميدارند. در اين زمينه ميتوان به چهار نامهاي كه لياخوف در آن دوران به فرماندهي كل قفقاز فرستاده است، رد درخواست وام جديد از روسيه توسط نمايندگان مجلس و برنامهريزي جهت آنان ايجاد يك بانك ملي اشاره نمود كه بيانگر وطنخواهي و بيگانه گريزي نمايندگان مجلس بود و از اين رو با منافع روسها تضاد داشت. 2
تقاضاي رسمي پناهندگي سياسي محمدعلي شاه قاجار به سفارت روسيه در 25 تير 1288 كه يك سال پس از به توپ بستن ساختمان مجلس صورت گرفت و در نهايت خروج محمدعليشاه از ايران در 18 شهريور 1288 كه با همراهي نيروهاي قزاق صورت گرفت دليل ديگري براي اثبات ادعاي دخالت مستقيم روسها در كودتا است. طي سالهاي بعد خصومت روسيه نسبت به انقلاب مشروطه تداوم يافت و در نهايت هنگامي كه مشروطهخواهان تصميم گرفتند جهت تقويت خود در برابر تهديدات آشكار و پنهان روسيه و بريتانيا و عناصر داخلي آنان، از برخي مستشاران خارجي در تنظيم امور كشور استفاده نمايند، با اولتيماتومي سه بخشي مبني بر عزل مورگان شوستر، تعهد ايران مبني بر اينكه هيچ مشاور خارجي بدون موافقت روس و انگليس استخدام نشود و پرداخت غرامت به قواي روس و سپس اقدام روسها به اشغال انزلي و رشت مواجه شدند. قصور دولت ايران در اجابت اين خواستهها طي 48 ساعت، منجر به اشغال قسمت عمده كشور توسط نيروهاي روس و انگليس گرديد و دوره دوم مجلس نيز در 24 دسامبر 1911 به پايان آمد و همراه با آن عصر انقلاب مشروطيت نيز به سر رسيد. 3
انگليس و انقلاب مشروطه
انگليس به دليل منافع خود در هند، از هر حربهاي سود ميجست. از اين رو ايران به عنوان دروازه هندوستان همواره مد نظر بريتانياييها قرار داشت. در واقع تسلط بر ايران موجب استمرار تسلط بر هند و دور نگه داشتن روسيه از اراضي مستعمره بريتانيا بود. به همين دليل انگليس نيز خواهان ايراني ضعيف و نيمه مستقل بود. تلاش براي تجزيه افغانستان از ايران، تغييرات مكرر در خطوط مرزي ايران در شرق، حمايت از خوانين محلي، تسلط بيقيد و شرط بر خليج فارس، كسب امتيازات انحصاري نظير كشتيراني، تأسيس بانك شاهنشاهي، تلگراف، كاپيتولاسيون و ... از جمله اقدامات استعمارگرايانه انگليس در ايران بود.
با اين حال در جريان انقلاب مشروطه، روسيه از موقعيت بهتري در ايران برخوردار بود. به همين سبب تداوم وضع موجود با منافع انگليس همخواني نداشت. از اين رو انگليس كوشيد با تظاهر به حمايت از مشروطهخواهان، آتش انقلاب را در ايران شعلهور سازد و از اين رهگذر بتواند روسيه را از صحنه سياسي ايران خارج كند و هواداران خود را بر صحنه سياست كشور مسلط گرداند. بنابراين هدف اصلي انگلستان از نفوذ در نهضت مشروطه، كنترل نهضت و هدايت آن به سمت مقاصد لندن بود. بدين ترتيب رفتار مزورانه انگليسيها سبب شد كه در اوائل تابستان 1285 عدهاي كه تعداد آنها در عرض 10 روز تا 20 هزار نفر افزايش يافت، در داخل محوطه سفارت انگليس متحصن شوند و مورد استقبال سفارت انگليس قرار گيرند. سردنيس رايت سفير سابق انگليس در ايران در خاطرات خود در موارد متعددي به برنامهريزي دولت متبوع خود براي تبديل كردن سفارتخانه و كنسولگريهاي كشورش در ايران به «مأمن» و «پناهگاه» مشروطهخواهان جهت پياده كردن مقاصد اصلي خود اشاره كرده است.4
به هر روي پس از مدتي كه انگليسيها به عمق اميال آزاديخواهانه و مليگرايانه مشروطهخواهان پي بردند و دريافتند كه با پيروزي انقلاب در صحنه سياست داخلي ايران هيچ نقشي براي آنان باقي نميماند، به مخالفت غير محسوس ، پنهاني و مزورانه با آزاديخواهان پرداختند . بدين ترتيب بريتانيا با همكاري سرمايهداران وابسته، زمينداران، سياستمداران و خوانين وابسته با كمك لژهاي فراماسونري، مشروطيت را به مسيري ديگر هدايت نمود. 5
همچنين دولت انگليس در 31 اوت 1907 به عقد قراردادي با روسيه پرداخت و ايران را به سه قسمت تقسيم نمود. طبق اين توافق قسمت شمالي ايران شامل شهرهاي پرجمعيت و مراكز عمده تجاري از خط فرضي بين قصرشيرين و اصفهان و يزد و خواف و مرز افغانستان، منطقه نفوذ روسيه شناخته شد و قسمت جنوبي كه داراي ارزش سوقالجيشي براي دفاع از هند بود از خط فرضي بين بندرعباس، كرمان، بيرجند، زابل و مرز افغانستان منطقه نفوذ انگلستان و قسمت سوم كه شامل كوير و بيابانهاي بيآب و علف و فاقد اهميت بود، منطقهي بيطرف متعلق به دولت ايران شناخته شد. آن هم بدين منظور كه دو دولت تا حدودي با هم فاصله بگيرند و از برخوردهاي احتمالي و اختلافاتشان در اين منطقه جلوگيري شود.
قرارداد 1907 در شرايطي به امضاي لندن و مسكو سيد كه در ايران اركان حكومت مشروطه به خاطر مبارزات مردمي شكل گرفته بود و فرمان برقراري حكومت مشروطه در مرداد 1285 صادر شده بود. اولين مجلس شورا در تاريخ ايران در مهر همان سال تشكيل شده بود و اولين قانون اساسي ايران در دي ماه همان سال تنظيم و تدوين شده بود. بنابراين انعقاد قرارداد 1907 در شرايطي كه انقلاب مشروطيت در ايران به پيروزي رسيده و ظاهراً انگليس از انقلاب حمايت مينمود، اين واقعيت را آشكار ساخت كه براي بريتانيا منافع استعماري از اهميت بهسزايي برخوردار است و دفاع از مردمسالاري و دموكراسي تنها در حد حرف است. به نحوي كه پس از انعقاد قرارداد 1907 مطبوعات ايران، انگلستان، روسيه و ساير كشورهاي اروپائي و همچنين مقامات اين كشورها به صراحت به پيروزي انگليس در اين قرارداد اشاره كردند.
به هر روي روسيه و انگليس پس از امضاي قرارداد، تلاش كردند تا اقدام خود را تحت پوشش ايجاد يك جبهه واحد عليه آلمان توجيه كنند. در آن زمان هراس از قدرت روزافزون امپراتوري آلمان كه به تدريج به صورت يك خطر جدي براي دول استعمارگر درآمده بود و نفوذ زيادي در بالكان و عثماني پيدا كرده بود، باعث شد كه رقباي آن دولت يعني انگلستان، روسيه و فرانسه اختلافات ديرينه خود را برطرف و زمينه اتفاق مثلث و ايجاد جبهه مشترك عليه آلمان را فراهم كنند.
اگر چه افشاي اين قرارداد در ايران موجب هيجان عمومي و اعتراضات شديدي گرديد و مجلس شوراي ملي به اتفاق آراء آن را مردود و بياعتبار شناخت، با اين حال روسها و انگليسيها عملاً اين پيمان را به اجرا گذارده و پس از آغاز جنگ جهاني اول دخالتهاي وسيعي در شهرهاي ايران به عمل آوردند. بدين ترتيب اعتراضات مردم و نمايندگان مجلس و تظاهرات آنها عليه سياست دو دولت متجاوز در تهران و شهرستانها و همچنين چاپ مقالات تند در روزنامههاي كشور نيز موجب فسخ قرارداد نگرديد. در همين زمان مارلينگ وزير مختار انگليس به دولت ايران اطمينان داد كه استقلال و تماميت ارضي ايران محفوظ خواهد ماند و قرارداد بين دو دولت فقط به منظور جلوگيري از دخالتهاي يك دولت ثالث (يعني آلمان) در امور داخلي ايران ميباشد، ولي ايرانيان قانع نشدند و وقتي مشيرالدوله پيرنيا وزير امورخارجه اين اظهارنظر را در 24 سپتامبر به اطلاع مجلس شوراي ملي رسانيد، نمايندگان ملت به اتفاق آراء قرارداد منعقده بين دو دولت خارجي در مورد ايران را مردود و بياعتبار دانستند. در نتيجه دولت ايران طي يادداشت دوم نوامبر 1907 به دولتين روسيه و انگلستان اعلام نمودكه چون قرارداد مزبور مابين آن دو دولت انعقاد يافته، لذا مواد آن فقط مربوط به خود دولتين مذكور ميباشد و دولت ايران نظر به استقلال تامهاي كه دارد، تمام حقوق و آزادي عمل خود را محفوظ ميدارد و خود را از هر اثري كه قرارداد ميتواند درباه ايران داشته باشد مطلقاً مصون و آزاد ميداند.
معالوصف عليرغم اعتراضهاي صورت گرفته، به علت ضعف دولت ايران، خللي در اجراي قرارداد فوق ايجاد نشد و روسيه و انگليس به تدريج شروع به اجراي مفاد قرارداد و اشغال مناطق نفود خود نمودند. نتيجه مستقيم اين قرارداد اين بود كه انگليسيها كه با پشتيباني از انقلاب مشروطيت وجهه و اعتباري كسب نموده بودند به سرعت آن را از دست داده و از اين تاريخ مانند روسهاي تزاري منفور و مبغوض افكار عمومي ايران گرديدند.
نتيجهگيري
اگرچه خطر تسلط و تجاوز روزافزون استعمارگران روس و انگليس و تهديد استقلال ايران يكي از دلايل شعلهور شدن انقلاب مشروطه بود، با اين حال هيچگاه مشروطهخواهان به نيات استعماري بيگانگان پي نبردند و سرنوشت نهضت را به دخالت قدرتهاي بزرگ واگذار كردند. نقطه اوج دخالتهاي بيگانه در جريان انقلاب مشروطه را ميتوان در دو مسئله به توپ بستن مجلس توسط محمدعلي شاه به ياري روسها و همچنين عقد قرارداد 1907 كه ايران را به مناطق تحت نفوذ دو كشور روسيه و انگليس تقسيم كرد، مشاهده نمود. در نهايت نيز درخواست روسيه مبني بر اخراج مورگان شوستر و حمايت بريتانيا از اين درخواست تير خلاص را به انقلاب زد. بدين ترتيب اتحاد دولتهاي روسيه و انگليس در مقابل خطر آلمان، تقسيم ايران در قرارداد 1907 و اشغال ايران در جنگ اول از جمله مهمترين عوامل خارجي در شكست مشروطه به شمار ميآيند.
به هر روي رقابت قدرتهاي سنتي روسيه و انگليس در ايران پس از شكست مشروطه نيز ادامه يافت. به طوري كه دولتهايي كه روي كار ميآمدند، بايد تعادل راحفظ كرده و در تصميمگيريهاي خود منافع اين دو قدرت را نيز در نظر ميگرفتند. از اين رو طي تمام سالهاي بعد به دليل رقابت روس و انگليس در ايران، كابينهها يكي پس از ديگري سقوط ميكردند و چند دستگي ميان سران انقلاب را بيشتر نمايان ميساختند.
منابع
1. فيروز كاظمزاده، روس و انگليس در ايران (1864 ـ 1914): پژوهش درباره امپرياليسم، ترجمه: منوچهر اميري، تهران: آموزش انقلاب اسلامي، 1371، ص 648.
2. نيكي آر كدي، ريشههاي انقلاب ايران، تهران: انتشارات قلم،1377، ص 120.
3. انقلابل مشروطيت (از سري مقالات دانشنامه ايرانيكا) ترجمه: پيمان متين، تهران: انتشارات اميركبير، 1382، ص 87
4. دنيس رايت، ايرانيان در ميان انگليسيها، ترجمه: كريم امامي، تهران: انتشارات نشر نو، 1365، صص 384 ـ 372.
5. شاپور رواساني، دولت و حكومت در ايران در دوره تسلط استعمار سرمايهداري، تهران: نشر شمع، بيتا، چ اول، صص 87 ـ 89.