15-05-2014، 11:25
از همان اوایل تاسیس سلسله ساسانی دو مذهب مانوی و زرتشتی به نمایندگی مانی و کرتیر برای تبدیل شدن به دین رسمی کشور تلاش میکردند. آیین مانوی از آنجا که عناصر اصلی ادیان رسمی را در خود داشت مناسب به نظر میرسید و آیین زرتشت به خاطر سازگاری با سنتهای آریایی جلب نظر میکرد.
کرتیر، موبدی زرتشتی که در زمان سلطنت شش تن از پادشاهان ساسانی یعنی از اردشیر یکم تا نرسی، سیاستمدار درجه اول مملکت بود به عنوان مدافع سرسخت دین زرتشت، دشمنی قوی برای مانی به حساب میآمد .در زمان اردشیر بابکان نخستین پادشاه ساسانی، دین زرتشت در راس ادیان دیگر قرار داشت اما چون هنوز قدرت کافی را به دست نیاورده بود در مقابله با آیینهای دیگر راه سازش را برگزید. ساسانیان از آغاز حکومت خود با موبدان زرتشتی متحد شدند و این رابطه محبت در میان دین و دولت تا آخردوره آنان استحکام داشت . شاید دین زردشتی پیش از ساسانیان با این دین زردشتی زمان ساسانیان بسیار داشته است اما در دوره ساسانی دین زردشت بهترین دین دولتی سلسله ساسانی بود و در برابر آن فرق دیگر هم بودند که در اقلیت می زیستند . در دوره ساسانی دو طریقه مذهبی تازه پیدا شده که به هر دو عنوان کفر داده اند و موبدان زردشتی وبرخی از پادشاهان با آنها مخالفت کرده و درباره پیروان آنها گاهی دامنه بی رحمی و کشتار را به جای بلند رسانیده و با این همه این دو طریقه زمانی در ایران نفوذ بسیار داشته اند. زردشت به خدای یکتایی قائل شد که او را اهورامزدا یعنی دانای توانا می خواند.در پشت او همه خدایان آریایی و غیر آریایی و موجودات شریر و تاریکی و جانوران درنده و آزارنده و بیماری ها و رنج ها و مرگ در شمار دیوان محسوب می شوند.
بنا به اعتقادات زردشتی روان آدمی پس از مرگ سه روز در اطراف جسد به سر می برد و سپس بر اثر وزش باد به جایگاهی که باید حساب اعمال خاکی خود را در آنجا بدهد و مورد قضاوت واقع گردد.
زرتشت معتقد است که آفریدگار قبل از آفرینش هر چیز خود را از طریق کلام ظاهر می سازد و کلام مهمترین و قدیمی ترین آفریده ی اهورامزدا است زرتشت معتقد است که مقصود از آفرینش جهان خوشبختی انسان می باشد.
روحانیون زرتشتی در این ایام به سه گروه تقسیم می شدند:
1ـ موبدان 2 ـ هیربدان 3 ـ آذربدان
رئیس موبدان، موبدان موبد بود که بالاترین مقام روحانی را داشت ودر پایتخت اقامت می کرد و در بسیاری از مراسم رسمی درباری شرکت داشت، موبدان موبد در عصر ساسانیان زمانی پس از شخص شاه مقام نخستین را درکشور داشت و گاهی هم پس از بزرگفرمذار نام وی برده شده است موبدان در شهرهای بزرگ وکوچک با اختیارات بسیار مشغول کار بودند و گهگاه در کارهای اداری و سیاسی نیز به مقتضای زمان مداخله می کردند. آموزش و پرورش و قضاوت و دادرسی بر عهده ی هیربدان بود طبقه مزبور فرزندان اعیان و اشراف و نیز روحانی زادگان را تعلیم می دادند، عامه ی مردم را از تحصیل دانش بهره ای نبود .آذربدان در آتشکده ها اقامت داشتند و حافظ و نگاهبان آتش مقدس بودند. اینان علاوه بر مراقبت در حفظ آتش و ممانعت از خاموش شدن آن در مورد پاکیزه بودن محوطه آتشکده ها سعی بلیغ داشتند و همچنین در برگزاری مراسم نماز و کستی بندان کودکان و ازدواج و فوت نظارت می کردند.
تغییرات و اصلاحاتی روحانیان در دین زرتشتی
روحانیان زرتشتی دوران ساسانی، به روشنی دریافته بودند که در برابر قدرت و توان سایر ادیان مطرح در قرون سوم و چهارم میلادی که از شرق و غرب به ایران نفوذ کرده و رو به گسترش بودند، ضروری است تغییرات و اصلاحاتی در دین زرتشتی داده شود تا بتوانند خود را درتهاجم گسترده ی آن ها حفظ نمایند. از سوی دیگر جنبش های دینی داخل کشور که از دل باورهای مزدیسنایی بیرون آمده بودند نیز، دین زرتشتی رسمی دولتی را تهدیدمی کردند. مانی گرایی و جنبش مزدکیان هر چند که پیروز میدان نبردها و کشمکش های سیاسی ـ دینی داخلی نشدند، اما ضربات مهلک و جانفرسایی را بر پیکره ی باورهای زرتشتی رسمی وارد کردند. و در نهایت گرایش دینی زروانی گری، که آرام آرام در دین زرتشتی نشست می نمود، دین رسمی ساسانی را بی رمق و ناتوان از مقابله کرد و آن را به صورت مجموعه ای از آداب و احکام دست و پاگیر و کسالت بار با آمیزه ای از عقاید خرافی درآورد. باورهای مزدایی که با تفکر دوگانه ی خود نقش مهمی برای انسان در تعیین سرنوشت خویش و انتخاب راه در فعل و عمل زندگی، قایل بود و کار و کوشش و تلاش برای بهبود زندگی را تشویق و ترغیب می نمود، مبدل به تفکری بر پایه ی بی اعتباری دنیا و ترک آن گردید و بخت و قضا و قدر را بیش ازکوشش و انتخاب در زندگی انسان مۆثر شناخت. در این وقت عقیده ی زروانیان، که در عهد ساسانی شیوعی یافته بود، موجب شد که مردمان اعتقاد به جبر پیدا کردند، و این به منزله ی زهری جانگزای بود، که روح مزدیسنی قدیم را از پای در آورد.
دین مانی
پس از اردشیر مقارن با سلطنت شاپور اول ساسانی، مانی ادعای پیامبری کرد شاپور هم که میدید آیین مانی نظر مساعدی راجع به همه ادیان دارد و درهای مانویت به سوی تمام آدمیان با هر وضع و نژادی گشوده است از این دین حمایت کرد شاید به این امید که یک دین جدید بتواند با ادیان به روز دنیا همگام شود و پایههای شاهنشاهی را مستحکمتر کند.
بعد از مرگ شاپور اول کرتیر مجال یافت پیروان مانی را مورد آزار و اذیت قرار دهد تا جایی که به سرزمینهای دیگر مهاجرت کردند، مانی محکوم و اعدام شد ولی بعد ازمرگ کرتیر در زمان جانشین شاپور، نرسی دوباره کمی از مانویان حمایت شد و سایه آتشگاه برای مدتی از سر تاج و تخت دور شد . دین مانی اساس جهان را متکی به وجود دو اصل متضاد می دانست که هر دو را ازلی و ابدی و جاویدان می پنداشت خوبی و بدی یا روشنایی و تاریکی – خدا صاحب خوبی و روشنایی و شیطان یا اهریمن صاحب بدی و تاریکی بوده است.پیروان مانی دو دسته بودند.صدیقون که زناشویی - مصرف مشروبات الکلی و خوردن گوشت (به جز ماهی)پرهیز می کردند.سماعون که باید نماز بگذارند،روزه بگیرند و از منهیات پرهیز کنند ولی در مورد اختیار کردن همسر آزاد بودند و زندگی عادی داشتند و آنها هر یکشنبه دور هم جمع می شدند نماز هفتگی و سرود می خواندند و صدیقون که نزدیکترین پیروان مانی بوده اند کتاب آسمانی را می خواندند.
در زمان شاپور دوم، امپراطور روم رسما مسیحی شد و از مسیحیان ساکن ایران حمایت کرد و همین امر باعث شد که مسیحیت که تا آن روز فقط یک اقلیت دینی در ایران به حساب میآمد ناگهان تبدیل به یک دشمن خانگی شود و این دشمنیها کم و بیش در دوران شاهی بهرام چهارم، یزدگرد یکم، بهرام گور، یزدگرد دوم و پیروز یکم ادامه داشت تا زمان بلاش که دین مسیحیت را در ارمنستان به رسمیت شناخت و تا حدودی به دشمنی بین مسیحیان و ایرانیان پایان داده شد .
چون شاهان ساسانی با امپراطوران روم بیشتر در حال جنگ بودند و مسیحیت را وسیله ی نفوذ روم در ایران برمی شمردند در قلمرو خود جلوی آزادی مسیحیت را گرفتند و مسیحیان را در ایران تحت فشار و محدودیت قرار دادند.در این زمان بزرگان دین زرتشتی با مسیحیان ایران سخت در مبارزه بودند از سوی دیگر دولت ساسانی و زرتشتیان ایران، مسیحیان را امپراطوری روم و اخلالگر و جاسوس می شمردند از این رو همیشه با آنها مبارزه و ضدیت می نمودند محدودیت یا آزادی مسیحیان در ایران بستگی کامل با روابط سیاسی ایران و روم داشت از این جهت صلاح خود را در این دیدند که ارتباط خود را با روم قطع و امور مذهبی خود را از کلیسای روم جدا کنند آنان روش مسیحیان را در پیش گرفتند که تا اندازه ای از محدودیت و فشار آزاد گشتند.
کرتیر، موبدی زرتشتی که در زمان سلطنت شش تن از پادشاهان ساسانی یعنی از اردشیر یکم تا نرسی، سیاستمدار درجه اول مملکت بود به عنوان مدافع سرسخت دین زرتشت، دشمنی قوی برای مانی به حساب میآمد .در زمان اردشیر بابکان نخستین پادشاه ساسانی، دین زرتشت در راس ادیان دیگر قرار داشت اما چون هنوز قدرت کافی را به دست نیاورده بود در مقابله با آیینهای دیگر راه سازش را برگزید. ساسانیان از آغاز حکومت خود با موبدان زرتشتی متحد شدند و این رابطه محبت در میان دین و دولت تا آخردوره آنان استحکام داشت . شاید دین زردشتی پیش از ساسانیان با این دین زردشتی زمان ساسانیان بسیار داشته است اما در دوره ساسانی دین زردشت بهترین دین دولتی سلسله ساسانی بود و در برابر آن فرق دیگر هم بودند که در اقلیت می زیستند . در دوره ساسانی دو طریقه مذهبی تازه پیدا شده که به هر دو عنوان کفر داده اند و موبدان زردشتی وبرخی از پادشاهان با آنها مخالفت کرده و درباره پیروان آنها گاهی دامنه بی رحمی و کشتار را به جای بلند رسانیده و با این همه این دو طریقه زمانی در ایران نفوذ بسیار داشته اند. زردشت به خدای یکتایی قائل شد که او را اهورامزدا یعنی دانای توانا می خواند.در پشت او همه خدایان آریایی و غیر آریایی و موجودات شریر و تاریکی و جانوران درنده و آزارنده و بیماری ها و رنج ها و مرگ در شمار دیوان محسوب می شوند.
بنا به اعتقادات زردشتی روان آدمی پس از مرگ سه روز در اطراف جسد به سر می برد و سپس بر اثر وزش باد به جایگاهی که باید حساب اعمال خاکی خود را در آنجا بدهد و مورد قضاوت واقع گردد.
زرتشت معتقد است که آفریدگار قبل از آفرینش هر چیز خود را از طریق کلام ظاهر می سازد و کلام مهمترین و قدیمی ترین آفریده ی اهورامزدا است زرتشت معتقد است که مقصود از آفرینش جهان خوشبختی انسان می باشد.
روحانیان زرتشتی دوران ساسانی، به روشنی دریافته بودند که در برابر قدرت و توان سایر ادیان مطرح در قرون سوم و چهارم میلادی که از شرق و غرب به ایران نفوذ کرده و رو به گسترش بودند، ضروری است تغییرات و اصلاحاتی در دین زرتشتی داده شود تا بتوانند خود را درتهاجم گسترده ی آن ها حفظ نمایند
روحانیون زرتشتی در دوره ساسانیروحانیون زرتشتی در این ایام به سه گروه تقسیم می شدند:
1ـ موبدان 2 ـ هیربدان 3 ـ آذربدان
رئیس موبدان، موبدان موبد بود که بالاترین مقام روحانی را داشت ودر پایتخت اقامت می کرد و در بسیاری از مراسم رسمی درباری شرکت داشت، موبدان موبد در عصر ساسانیان زمانی پس از شخص شاه مقام نخستین را درکشور داشت و گاهی هم پس از بزرگفرمذار نام وی برده شده است موبدان در شهرهای بزرگ وکوچک با اختیارات بسیار مشغول کار بودند و گهگاه در کارهای اداری و سیاسی نیز به مقتضای زمان مداخله می کردند. آموزش و پرورش و قضاوت و دادرسی بر عهده ی هیربدان بود طبقه مزبور فرزندان اعیان و اشراف و نیز روحانی زادگان را تعلیم می دادند، عامه ی مردم را از تحصیل دانش بهره ای نبود .آذربدان در آتشکده ها اقامت داشتند و حافظ و نگاهبان آتش مقدس بودند. اینان علاوه بر مراقبت در حفظ آتش و ممانعت از خاموش شدن آن در مورد پاکیزه بودن محوطه آتشکده ها سعی بلیغ داشتند و همچنین در برگزاری مراسم نماز و کستی بندان کودکان و ازدواج و فوت نظارت می کردند.
تغییرات و اصلاحاتی روحانیان در دین زرتشتی
روحانیان زرتشتی دوران ساسانی، به روشنی دریافته بودند که در برابر قدرت و توان سایر ادیان مطرح در قرون سوم و چهارم میلادی که از شرق و غرب به ایران نفوذ کرده و رو به گسترش بودند، ضروری است تغییرات و اصلاحاتی در دین زرتشتی داده شود تا بتوانند خود را درتهاجم گسترده ی آن ها حفظ نمایند. از سوی دیگر جنبش های دینی داخل کشور که از دل باورهای مزدیسنایی بیرون آمده بودند نیز، دین زرتشتی رسمی دولتی را تهدیدمی کردند. مانی گرایی و جنبش مزدکیان هر چند که پیروز میدان نبردها و کشمکش های سیاسی ـ دینی داخلی نشدند، اما ضربات مهلک و جانفرسایی را بر پیکره ی باورهای زرتشتی رسمی وارد کردند. و در نهایت گرایش دینی زروانی گری، که آرام آرام در دین زرتشتی نشست می نمود، دین رسمی ساسانی را بی رمق و ناتوان از مقابله کرد و آن را به صورت مجموعه ای از آداب و احکام دست و پاگیر و کسالت بار با آمیزه ای از عقاید خرافی درآورد. باورهای مزدایی که با تفکر دوگانه ی خود نقش مهمی برای انسان در تعیین سرنوشت خویش و انتخاب راه در فعل و عمل زندگی، قایل بود و کار و کوشش و تلاش برای بهبود زندگی را تشویق و ترغیب می نمود، مبدل به تفکری بر پایه ی بی اعتباری دنیا و ترک آن گردید و بخت و قضا و قدر را بیش ازکوشش و انتخاب در زندگی انسان مۆثر شناخت. در این وقت عقیده ی زروانیان، که در عهد ساسانی شیوعی یافته بود، موجب شد که مردمان اعتقاد به جبر پیدا کردند، و این به منزله ی زهری جانگزای بود، که روح مزدیسنی قدیم را از پای در آورد.
دین مانی
پس از اردشیر مقارن با سلطنت شاپور اول ساسانی، مانی ادعای پیامبری کرد شاپور هم که میدید آیین مانی نظر مساعدی راجع به همه ادیان دارد و درهای مانویت به سوی تمام آدمیان با هر وضع و نژادی گشوده است از این دین حمایت کرد شاید به این امید که یک دین جدید بتواند با ادیان به روز دنیا همگام شود و پایههای شاهنشاهی را مستحکمتر کند.
بعد از مرگ شاپور اول کرتیر مجال یافت پیروان مانی را مورد آزار و اذیت قرار دهد تا جایی که به سرزمینهای دیگر مهاجرت کردند، مانی محکوم و اعدام شد ولی بعد ازمرگ کرتیر در زمان جانشین شاپور، نرسی دوباره کمی از مانویان حمایت شد و سایه آتشگاه برای مدتی از سر تاج و تخت دور شد . دین مانی اساس جهان را متکی به وجود دو اصل متضاد می دانست که هر دو را ازلی و ابدی و جاویدان می پنداشت خوبی و بدی یا روشنایی و تاریکی – خدا صاحب خوبی و روشنایی و شیطان یا اهریمن صاحب بدی و تاریکی بوده است.پیروان مانی دو دسته بودند.صدیقون که زناشویی - مصرف مشروبات الکلی و خوردن گوشت (به جز ماهی)پرهیز می کردند.سماعون که باید نماز بگذارند،روزه بگیرند و از منهیات پرهیز کنند ولی در مورد اختیار کردن همسر آزاد بودند و زندگی عادی داشتند و آنها هر یکشنبه دور هم جمع می شدند نماز هفتگی و سرود می خواندند و صدیقون که نزدیکترین پیروان مانی بوده اند کتاب آسمانی را می خواندند.
در زمان شاپور دوم، امپراطور روم رسما مسیحی شد و از مسیحیان ساکن ایران حمایت کرد و همین امر باعث شد که مسیحیت که تا آن روز فقط یک اقلیت دینی در ایران به حساب میآمد ناگهان تبدیل به یک دشمن خانگی شود و این دشمنیها کم و بیش در دوران شاهی بهرام چهارم، یزدگرد یکم، بهرام گور، یزدگرد دوم و پیروز یکم ادامه داشت تا زمان بلاش که دین مسیحیت را در ارمنستان به رسمیت شناخت و تا حدودی به دشمنی بین مسیحیان و ایرانیان پایان داده شد
مسیحتدر زمان شاپور دوم، امپراطور روم رسما مسیحی شد و از مسیحیان ساکن ایران حمایت کرد و همین امر باعث شد که مسیحیت که تا آن روز فقط یک اقلیت دینی در ایران به حساب میآمد ناگهان تبدیل به یک دشمن خانگی شود و این دشمنیها کم و بیش در دوران شاهی بهرام چهارم، یزدگرد یکم، بهرام گور، یزدگرد دوم و پیروز یکم ادامه داشت تا زمان بلاش که دین مسیحیت را در ارمنستان به رسمیت شناخت و تا حدودی به دشمنی بین مسیحیان و ایرانیان پایان داده شد .
چون شاهان ساسانی با امپراطوران روم بیشتر در حال جنگ بودند و مسیحیت را وسیله ی نفوذ روم در ایران برمی شمردند در قلمرو خود جلوی آزادی مسیحیت را گرفتند و مسیحیان را در ایران تحت فشار و محدودیت قرار دادند.در این زمان بزرگان دین زرتشتی با مسیحیان ایران سخت در مبارزه بودند از سوی دیگر دولت ساسانی و زرتشتیان ایران، مسیحیان را امپراطوری روم و اخلالگر و جاسوس می شمردند از این رو همیشه با آنها مبارزه و ضدیت می نمودند محدودیت یا آزادی مسیحیان در ایران بستگی کامل با روابط سیاسی ایران و روم داشت از این جهت صلاح خود را در این دیدند که ارتباط خود را با روم قطع و امور مذهبی خود را از کلیسای روم جدا کنند آنان روش مسیحیان را در پیش گرفتند که تا اندازه ای از محدودیت و فشار آزاد گشتند.