06-05-2014، 17:39
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خزان دل - هنري لانگفلو
پاییز است، نه در بیرون،
بلکه در درون من، سرما در درون من است،
بهار و جوانی، دور نرفتهاند
اما این منم که به پیری گراییدهام. مرغان در هوا به پرواز درآمدهاند،
میخوانند و گرمِ ساختن آشیانهاند؛
همهجا دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ز ندگی در تکاپوست،
مگر در درون سینهی تنهای من...
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ترس -آلفرد لورد تینسون
من در هیچ حالتی بر اسیر فاقد خشم اشرافزاده حسد
نمیبرم،
یا پرندهای که در قفس به دنیا آمد
و آن که هرگز از تابستان جنگل خبر نداشت
من بر آن بیرحمی که در قلمرو زمان از آزادی سوءاستفاده
میکند، دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ر شک نمیورزم.
فردی که در قید و بند جرم و جنایت نیست،
هشیاریاش هرگز بیدار نمیشود
به قلبی که هرگز به صداقت و دوستی تمایلی ندارد
و به فرد هراسان و سست عنصری که خود را متبرک میداند،
و در گرداب رکود و عدم تحرک غوطهور است
حسادت نمیکنم،
من در درستی آنچه اتفاق میافتد، تردید ندارم،
و در لحظههای سرشار از غم و اندوه آن را حس میکنم.
عاشق شدن و از دست دادن
بهتر از هرگز عاشق نشدن است.
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دلا غمین مباش - هاینریش هاینه
دلا، دلا غمین مباش و
تقدیرت را تاب بیاور
بهادیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ر نو، دوباره باز پس میدهد،
هرچه را که زمستان از تو ربود. و چه بسیار که بهرِ تو مانده است!
و چه زیباست، جهان هنوز!
دلا، هر چه خوشش میداری
همه را، همه را میتوانی دوست بداری!
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تو را درود، ای شادمانی! - فردريش نيچه
تو را درود، ای شادمانی!
والاترین امیدواریاَم
نخستین سرخی پگاهان!
آه، همواره
برایم راه و شب
میدرخشید...
همهی زندگی، اما
بیمقصد و منفور!دوباره سرِ زیستن دارم
اینک در چشمانت مینگرم
درخشش پگاه و پیروزی را
تو ای محبوبترین ایزد بانو!
بر تو درود، دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ا ی شادمانی،
دژنشینْ بانویِ سرنوشتاَم
طلیعهی پیروزی دورم!
بسا شومی، درد و اَلم،
و دشمنی تلخ که در پسِ روزهای نیامده است!
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
انسان وطنش را میفروشد؟ - شعری از ناظم حکمت
انسان وطنش را میفروشد؟
آب ونانش را خوردید
آیا در این دنیا عزیزتر از وطن هست؟
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
پاره پارهاش كردند
گیسوانش را گرفتند و كشیدند
كشان كشان بردند و تقدیم كافر كردند
آقایاندیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
، چگونه به این وطن رحم نكردید؟
دست ها و پاها بسته در زنجیر،
وطن، لخت و عور بر زمین افتاده
و نشسته بر سینهاش گروهبان تكزاسی.
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
میرسد آن روز كه چرخ بر مدار حق بگردد
میرسد آنروز كه به حساب های شما برسند
میرسد آن روز كه از شما بپرسند:
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اگر بمیرم و ندانم چه وقتی است - شعری از پابلو نرودا
اگر بمیرم و ندانم چه وقتی است
ساعت را از که بپرسم؟
در فرانسه
بهار این همه برگ را از کجا می آورد؟
مرد نابینایی که زنبورها دنبالش کرده اند
کجا پناه بگیرد؟
اگر رنگ زرد تمام شود
با چه نان بپزیم؟
دانه های یاقوت چه می گفتند
وقتی با آب انار رو به رو شدند؟
چرا دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
پ نجشنبه وسوسه نمی شود
پس از جمعه بیاید؟
چه کسی از ته دل فریاد شادی بر آورد
زمانی که رنگ آبی به دنیا آمد؟
چرا زمین اندوهگین می شود
وقتی بنفشه سر می زند؟چرا سالخورده ها به یاد نمی آورند
قرض ها را و سوختن ها را؟
عطر آن دختر حیرت زده
واقعی بود؟
تهیدستانی که ثروتمند می شوند
چرا نمی فهمند دیگر فقیر نیستند؟
ناقوسی را که در رویایت به نوا در آمد
از کجا می توانی پیدا کنی؟
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آنکه نان با غم و اندوه نخورد - شعری از یوهان ولفگانگ گوته
آنکه نان با غم و اندوه نخورد
یا که بیگریه شبی را به سحرگاه نبرد
نَبـرَد پی به توانمندی اوج ملکوت
نکند فهم از آن نظم بلند جبروتدیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
.
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
برای تو و خویش-شعری از مارگوت بیکل
برای تو و خویش
چشمانی آرزو میكنم
كه چراغها و نشانهها را
در ظلماتمان
ببیند
گوشی
كه صداها و شناسهها را
در بیهوشیمان
بشنود
برای تو و خویشدیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
، روحی
كه این همه را
در خود گیرد و بپذیرد و زبانی
كه در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش
بیرون كشد
و بگذارد
از آن چیزها كه در بندمان كشیده است
سخن بگوییم
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دوست - شعری از ویلیام شکسپیر
هر زمان كه از جور ِ روزگار
و رسوايي ِ ميان ِ مردمان
در گوشه ي تنهايي بر بينوايي ِ خود اشك مي ريزم،
و گوش ِ ناشنواي آسمان را با فريادهاي بي حاصل ِ خويش مي آزارم،
و بر خود مي نگرم و بر بخت ِ بد ِ خويش نفرين مي فرستم،
و آرزو مي كنم كه اي كاش چون آن ديگري بودم،
كه دلش از من اميدوارتر
و قامتش موزون تر
و دوستانش بيشتر است.
و اي كاش هنر ِ اين يك
و شكوه و شوكت ِ آن ديگري از آن ِ من بود،
و در اين اوصاف چنان خود را محروم مي بينم
كه حتي از آنچه بيشترين نصيب را برده ام
كمترين خرسندي احساس نمي كنم.
اما در همين حال كه خود را چنين خوار و حقير مي بينم
از بخت ِ نيك، حالي به يادیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
د تو مي افتم،
و آنگاه روح ِ من
همچون چكاوك ِ سحر خيز
بامدادان از خاك ِ تيره اوج گرفته
و بر دروازه ي بهشت سرود مي خواند
و با ياد ِ عشق ِ تو
چنان دولتي به من دست مي دهد
كه شأن ِ سلطاني به چشمم خوار مي آيد
و از سوداي مقام ِ خود با پادشاهان، عار دارم.
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عشق - ابن فارض
چه با عظمت است محبت!
پس از صميم قلب خود را تسليم آن كن،
عشق چيز كمي نيست.
كسي كه به بيماري مزمن عشق گرفتار شده است
عشق را از روي عقل اختيار نكرده است.بدون عشق زندگي كن
چرا كه راحتي آن سختي است
و آغازش مريضي و پايانش كشته شدن است.
در نزد من مرگ در راه عشق عين زندگي است
و اين بخاطر عشقي است كه به محبوبم دارم،
اين كشته شدن تفضلي است كه او بر من نموده است.
پس اگر زندگي با سعادت ميخواهي
در راه او بمير كه شهيد خواهي بود
و اگر نه كساني هستند كه اهل اين عشق سوزانند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ب ه كشته عشق بگو كه حقش را اداء كردي
و به مدعي بگو هيهات،
هيچگاه چشم با سياهي سرمه چشم سياه نميشود.
محبوب من شما هستيد
چه روزگار نيكي كند چه بدي،
پس شما هر طور كه دوست داريد باشيد
من همان دوست شما كه بودم هستم.
عذاب رسیده از شما در نزد من گوارا است
و جور و ستمي كه شما بر اساس حكم عشق بر من روا ميداريد
عين عدل است.
شما دل مرا ربوديد
در حالي كه دل من جزئي از من است،
براي شما چه ضرري داشت اگر همه وجود مرا ميبرديد
و آن نزد شما ميماند؟!
مردم همه فهميدهاند كه من كشته نگاه او هستم
چرا كه او در هر يك از اعضاي من تيري نشانده است.
اگر روزي نام او برده شد
به پاس او همگي به سجده درافتيد و
اگر نمايان شد بسوي صورتش نماز بخوانيد...
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
خزان دل - هنري لانگفلو
پاییز است، نه در بیرون،
بلکه در درون من، سرما در درون من است،
بهار و جوانی، دور نرفتهاند
اما این منم که به پیری گراییدهام. مرغان در هوا به پرواز درآمدهاند،
میخوانند و گرمِ ساختن آشیانهاند؛
همهجا دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ز ندگی در تکاپوست،
مگر در درون سینهی تنهای من...
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ترس -آلفرد لورد تینسون
من در هیچ حالتی بر اسیر فاقد خشم اشرافزاده حسد
نمیبرم،
یا پرندهای که در قفس به دنیا آمد
و آن که هرگز از تابستان جنگل خبر نداشت
من بر آن بیرحمی که در قلمرو زمان از آزادی سوءاستفاده
میکند، دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ر شک نمیورزم.
فردی که در قید و بند جرم و جنایت نیست،
هشیاریاش هرگز بیدار نمیشود
به قلبی که هرگز به صداقت و دوستی تمایلی ندارد
و به فرد هراسان و سست عنصری که خود را متبرک میداند،
و در گرداب رکود و عدم تحرک غوطهور است
حسادت نمیکنم،
من در درستی آنچه اتفاق میافتد، تردید ندارم،
و در لحظههای سرشار از غم و اندوه آن را حس میکنم.
عاشق شدن و از دست دادن
بهتر از هرگز عاشق نشدن است.
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دلا غمین مباش - هاینریش هاینه
دلا، دلا غمین مباش و
تقدیرت را تاب بیاور
بهادیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ر نو، دوباره باز پس میدهد،
هرچه را که زمستان از تو ربود. و چه بسیار که بهرِ تو مانده است!
و چه زیباست، جهان هنوز!
دلا، هر چه خوشش میداری
همه را، همه را میتوانی دوست بداری!
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تو را درود، ای شادمانی! - فردريش نيچه
تو را درود، ای شادمانی!
والاترین امیدواریاَم
نخستین سرخی پگاهان!
آه، همواره
برایم راه و شب
میدرخشید...
همهی زندگی، اما
بیمقصد و منفور!دوباره سرِ زیستن دارم
اینک در چشمانت مینگرم
درخشش پگاه و پیروزی را
تو ای محبوبترین ایزد بانو!
بر تو درود، دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ا ی شادمانی،
دژنشینْ بانویِ سرنوشتاَم
طلیعهی پیروزی دورم!
بسا شومی، درد و اَلم،
و دشمنی تلخ که در پسِ روزهای نیامده است!
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
انسان وطنش را میفروشد؟ - شعری از ناظم حکمت
انسان وطنش را میفروشد؟
آب ونانش را خوردید
آیا در این دنیا عزیزتر از وطن هست؟
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
پاره پارهاش كردند
گیسوانش را گرفتند و كشیدند
كشان كشان بردند و تقدیم كافر كردند
آقایاندیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
، چگونه به این وطن رحم نكردید؟
دست ها و پاها بسته در زنجیر،
وطن، لخت و عور بر زمین افتاده
و نشسته بر سینهاش گروهبان تكزاسی.
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
میرسد آن روز كه چرخ بر مدار حق بگردد
میرسد آنروز كه به حساب های شما برسند
میرسد آن روز كه از شما بپرسند:
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اگر بمیرم و ندانم چه وقتی است - شعری از پابلو نرودا
اگر بمیرم و ندانم چه وقتی است
ساعت را از که بپرسم؟
در فرانسه
بهار این همه برگ را از کجا می آورد؟
مرد نابینایی که زنبورها دنبالش کرده اند
کجا پناه بگیرد؟
اگر رنگ زرد تمام شود
با چه نان بپزیم؟
دانه های یاقوت چه می گفتند
وقتی با آب انار رو به رو شدند؟
چرا دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
پ نجشنبه وسوسه نمی شود
پس از جمعه بیاید؟
چه کسی از ته دل فریاد شادی بر آورد
زمانی که رنگ آبی به دنیا آمد؟
چرا زمین اندوهگین می شود
وقتی بنفشه سر می زند؟چرا سالخورده ها به یاد نمی آورند
قرض ها را و سوختن ها را؟
عطر آن دختر حیرت زده
واقعی بود؟
تهیدستانی که ثروتمند می شوند
چرا نمی فهمند دیگر فقیر نیستند؟
ناقوسی را که در رویایت به نوا در آمد
از کجا می توانی پیدا کنی؟
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آنکه نان با غم و اندوه نخورد - شعری از یوهان ولفگانگ گوته
آنکه نان با غم و اندوه نخورد
یا که بیگریه شبی را به سحرگاه نبرد
نَبـرَد پی به توانمندی اوج ملکوت
نکند فهم از آن نظم بلند جبروتدیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
.
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
برای تو و خویش-شعری از مارگوت بیکل
برای تو و خویش
چشمانی آرزو میكنم
كه چراغها و نشانهها را
در ظلماتمان
ببیند
گوشی
كه صداها و شناسهها را
در بیهوشیمان
بشنود
برای تو و خویشدیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
، روحی
كه این همه را
در خود گیرد و بپذیرد و زبانی
كه در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش
بیرون كشد
و بگذارد
از آن چیزها كه در بندمان كشیده است
سخن بگوییم
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دوست - شعری از ویلیام شکسپیر
هر زمان كه از جور ِ روزگار
و رسوايي ِ ميان ِ مردمان
در گوشه ي تنهايي بر بينوايي ِ خود اشك مي ريزم،
و گوش ِ ناشنواي آسمان را با فريادهاي بي حاصل ِ خويش مي آزارم،
و بر خود مي نگرم و بر بخت ِ بد ِ خويش نفرين مي فرستم،
و آرزو مي كنم كه اي كاش چون آن ديگري بودم،
كه دلش از من اميدوارتر
و قامتش موزون تر
و دوستانش بيشتر است.
و اي كاش هنر ِ اين يك
و شكوه و شوكت ِ آن ديگري از آن ِ من بود،
و در اين اوصاف چنان خود را محروم مي بينم
كه حتي از آنچه بيشترين نصيب را برده ام
كمترين خرسندي احساس نمي كنم.
اما در همين حال كه خود را چنين خوار و حقير مي بينم
از بخت ِ نيك، حالي به يادیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
د تو مي افتم،
و آنگاه روح ِ من
همچون چكاوك ِ سحر خيز
بامدادان از خاك ِ تيره اوج گرفته
و بر دروازه ي بهشت سرود مي خواند
و با ياد ِ عشق ِ تو
چنان دولتي به من دست مي دهد
كه شأن ِ سلطاني به چشمم خوار مي آيد
و از سوداي مقام ِ خود با پادشاهان، عار دارم.
×××××××××××××××××××××××××××××××××××
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عشق - ابن فارض
چه با عظمت است محبت!
پس از صميم قلب خود را تسليم آن كن،
عشق چيز كمي نيست.
كسي كه به بيماري مزمن عشق گرفتار شده است
عشق را از روي عقل اختيار نكرده است.بدون عشق زندگي كن
چرا كه راحتي آن سختي است
و آغازش مريضي و پايانش كشته شدن است.
در نزد من مرگ در راه عشق عين زندگي است
و اين بخاطر عشقي است كه به محبوبم دارم،
اين كشته شدن تفضلي است كه او بر من نموده است.
پس اگر زندگي با سعادت ميخواهي
در راه او بمير كه شهيد خواهي بود
و اگر نه كساني هستند كه اهل اين عشق سوزانند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ب ه كشته عشق بگو كه حقش را اداء كردي
و به مدعي بگو هيهات،
هيچگاه چشم با سياهي سرمه چشم سياه نميشود.
محبوب من شما هستيد
چه روزگار نيكي كند چه بدي،
پس شما هر طور كه دوست داريد باشيد
من همان دوست شما كه بودم هستم.
عذاب رسیده از شما در نزد من گوارا است
و جور و ستمي كه شما بر اساس حكم عشق بر من روا ميداريد
عين عدل است.
شما دل مرا ربوديد
در حالي كه دل من جزئي از من است،
براي شما چه ضرري داشت اگر همه وجود مرا ميبرديد
و آن نزد شما ميماند؟!
مردم همه فهميدهاند كه من كشته نگاه او هستم
چرا كه او در هر يك از اعضاي من تيري نشانده است.
اگر روزي نام او برده شد
به پاس او همگي به سجده درافتيد و
اگر نمايان شد بسوي صورتش نماز بخوانيد...
×××××××××××××××××××××××××××××××××××