11-03-2014، 20:37
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[align=center]
چه یکی باشد چه صدتا
خوب که باشد دمار از روزگارت درمیاورد …
خاطرات را میگویم !
.
.
.
چه سخت است مرور کردن خاطراتی که روزی شیرین ترین بودند
اما حالا آنقدر تلخ شده اند که هم دلت را به درد می آورند
هم اشکت را در می آورند !
.
.
.
گاه خاطرات خنده دار
ساده ترین بهانه برای گریستن میشوند …
.
.
.
زندگی زیباست که گاه خاطره ای در میان خاطره ها
خاطره ی خاطره ها می گردد …
.
.
.
خاطره یعنی گذشته ، نگذشته !
.
.
.
به من مجوز چاپ نمی دهند
میگویند داستانی که نوشته ای قابل باور نیست
اما من فقط خاطراتم را نوشته بودم
.
.
.
بعضی اوقات فکر می کنم که
شاید بهشت خاطرات گذشته باشد
.
.
.
باران سربی میشود وقتی نیستی
میریزد بر سرم خاطراتت
.
.
.
[align=center]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[align=center]
از سرم دست برنمی دارند خاطرات خوش نداشته ام !
.
.
.
من ازت خاطره دارم وقت بارون …
این خودش درد کمی نیست !
.
.
.
تو برای همیشه میروی و من چقدر کار روی سرم ریخته !
خاطرات زیادی برای فراموش کردن دارم …
.
.
.
جور میکند خدا در و تخته را با هم آنطور که تو و مرا …
تو خاطره ساز و من خاطره باز !
.
.
.
کوه های غرورم از گناه رفتنت آب شده تا قبل از سیل برگرد …
سیل که بیاید همه را با خود می برد حتی خاطراتت را
.
.
.
تقصیر از من است
آن زمان که گفتی قول بده همیشه کنارم بمانی
یادم رفت بپرسم کنار خودت یا خاطره هایت ؟
.
.
.
میروم تا در آغوش خاک قرار گیرم
و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم
چون دیگر بعد تو پناهی بهتر از آغوش خاک ندارم !
.
.
.
چشمم به گیسوانت که می افتد
تمام خاطراتمان آرام آرام ، زنده می شوند
یک به یک ، مو به مو …
.
.
.
عابرانی که از کنارم می گذرند مست عطر تنم می شوند
و نامش را که می پرسند دلم می لرزد
چگونه بگویم خاطرات توست ؟
.
.
.
آقای شهردار بگویید اینقدرعوض نکنند رنگ و روی این شهرِ لعنتی را …
این پیاده رو ها ، میدان ها ، رنگ و روی دیوار ها …
خاطراتم دارند از بین می روند !
.
.
.
این روزهای من چیزی نیست
مگر باقیمانده تقسیم احساس تــــــو
بر شب های بی خاطره ام !
.
.
.
آهای خاطرات
اگر میدانستم روزی طناب دارم خواهید شد هیچوقت نمی ساختمتان !

[align=center]
چه یکی باشد چه صدتا
خوب که باشد دمار از روزگارت درمیاورد …
خاطرات را میگویم !
.
.
.
چه سخت است مرور کردن خاطراتی که روزی شیرین ترین بودند
اما حالا آنقدر تلخ شده اند که هم دلت را به درد می آورند
هم اشکت را در می آورند !
.
.
.
گاه خاطرات خنده دار
ساده ترین بهانه برای گریستن میشوند …
.
.
.
زندگی زیباست که گاه خاطره ای در میان خاطره ها
خاطره ی خاطره ها می گردد …
.
.
.
خاطره یعنی گذشته ، نگذشته !
.
.
.
به من مجوز چاپ نمی دهند
میگویند داستانی که نوشته ای قابل باور نیست
اما من فقط خاطراتم را نوشته بودم
.
.
.
بعضی اوقات فکر می کنم که
شاید بهشت خاطرات گذشته باشد
.
.
.
باران سربی میشود وقتی نیستی
میریزد بر سرم خاطراتت
.
.
.
[align=center]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

[align=center]
از سرم دست برنمی دارند خاطرات خوش نداشته ام !
.
.
.
من ازت خاطره دارم وقت بارون …
این خودش درد کمی نیست !
.
.
.
تو برای همیشه میروی و من چقدر کار روی سرم ریخته !
خاطرات زیادی برای فراموش کردن دارم …
.
.
.
جور میکند خدا در و تخته را با هم آنطور که تو و مرا …
تو خاطره ساز و من خاطره باز !
.
.
.
کوه های غرورم از گناه رفتنت آب شده تا قبل از سیل برگرد …
سیل که بیاید همه را با خود می برد حتی خاطراتت را
.
.
.
تقصیر از من است
آن زمان که گفتی قول بده همیشه کنارم بمانی
یادم رفت بپرسم کنار خودت یا خاطره هایت ؟
.
.
.
میروم تا در آغوش خاک قرار گیرم
و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم
چون دیگر بعد تو پناهی بهتر از آغوش خاک ندارم !
.
.
.
چشمم به گیسوانت که می افتد
تمام خاطراتمان آرام آرام ، زنده می شوند
یک به یک ، مو به مو …
.
.
.
عابرانی که از کنارم می گذرند مست عطر تنم می شوند
و نامش را که می پرسند دلم می لرزد
چگونه بگویم خاطرات توست ؟
.
.
.
آقای شهردار بگویید اینقدرعوض نکنند رنگ و روی این شهرِ لعنتی را …
این پیاده رو ها ، میدان ها ، رنگ و روی دیوار ها …
خاطراتم دارند از بین می روند !
.
.
.
این روزهای من چیزی نیست
مگر باقیمانده تقسیم احساس تــــــو
بر شب های بی خاطره ام !
.
.
.
آهای خاطرات
اگر میدانستم روزی طناب دارم خواهید شد هیچوقت نمی ساختمتان !